زنگ زد و گفت: خانواده تو و خانواده خودم بهم میگن من و بچه ها بمونیم شمال...
از طرفی خودم خسته شدم، دوست دارم بیام کاشان، از طرف دیگه اینا زیر دل آدم رو خالی میکنن...
به نظر نو کار درست چیه؟!!
من که خیلی خودم رو کنترل میکردم تا خشمم رو بروز ندم... یاد گریه روز اول جنک پسرم افتادم...
و هی فکر میکردم که چی شد که روحیه اش رو ببازه...
ناگهان انگار نوری توی دلم روشن شد که همسر و بچه هام، در سمی ترین جو ممکن قرار دارن...
در جایی بسیار امن... اما با دلی پر از استرس و ترس...
علتش چیه؟!!
آدمای اطرافش، اغلب ترسو هستن...
پسر بزرگم گوشی رو گرفته بود و ازم سوالی در مورد اسرائیل پرسید که فهمیدم از روی ترسش از این دشمنه...
جوابش رو ندادم و پرسیدم بابا یه سوال ازت بپرسم خوب فکر میکنی و جوابم رو میدی؟!!
گفت آره
پرسیدم: وقتی با من حرف میزنی، ترست از اسرائیل کمتر میشه یا بیشتر؟!!
گفت: کمتر میشه...
گفتم: وقتی پیش خاله و عمه و اینا در مورد اسرائیل حرف میزنی، ترست بیشتر میشه یا کمتر؟!!
گفت: ترسم بیشتر میشه...
گفتم: میدونی چرا اینجوریه؟!
گفت چرا؟!
گفتم: چون من در مورد اسرائیل واقعیت ها رو بهت میگم و ضعیف بودنشون رو صادقانه بهت میگم
اما خاله اینا خودشون رو فریب دادن و فکر فریب خورده خودشون در مورد اسرائیل رو بهت میگن...
و تو فکر میکنی اینا راست میگن...
اینا چون خودشون ترسو هستن، تو رو میترسونن... سعی کن زیاد اعتنا نکنی به حرفاشون...
به همسرم هم گفتم، اصلا به صلاح نیست اونحا بمونی... آخر هفته میام، همه تون رو برمیگردونم...
ترس از دشمن هیچ پشتوانه ای نداره جز خلا ایمان و جولان شیطان...
امروز کار اداری ام کمی طول کشید، تا برسم شرکت، فهمیدم نیروهای اداری، از ترس آژانس گرفتن و برگشتن توی شهر...
حالا چرا؟!
یه صدای خیلی ضعیفی توی شهرک شنیده شد... اونم نصف بچه ها اصلا نشنیدن... نصفشون شنیدن...
نیم ساعت بعدش هم چون زنگ زدن، سپاهی ها اومدن... یه دوری تو شهرک زدن و دیدن خبری نیست رفتن... اینا هم ترسیدن و د فرار...
علتش چی بود؟!!
چون یک نفر شجاع بینشون نبود...
اگر یک نفر شجاع اونجا بود، این ترفند شیطان رو باطل میکرد...
یکی از مهمترین جاهایی که باید از انسان ترسو فاصله بگیرید و حتی هم کلام نشید باهاشون، وقتهایی هست که قرار هست انتخاب کنید و تصمیم بگیرید...
خیلی مهمه بزرگواران...
طبیعی هست که ممکنه اتفاقات تلخ بیفته تو جامعه... در زمان جنگ...
حتما مراقب کنید که توی چنین شرایطی، به آدمی که شجاعت داره خودتون رو برسونید...
حتی اگر در واقعی نشد، در مجازی...
ترسوها در چنین وقتهایی بزرگترین سم هستن