بدون شرح... برشی از زندگی اول صبح
پسر تازه بیدار شده و هنوز ویندوزش بالا نیومد...
دختر هم مشخصه یه نیم ساعتی بیداره و داره به من کمک میکنه توی کار کردن پشت سیستم
اینه حال و روز من وقتی سر صبح با این جقله ها میام پشت سیستمم...
بعد از خودم انتظار دارم با وجود اینها به افکارم نظم بدم و مطالبم رو بنویسم...
همیشه توقع زیاد از خودم موجب شده تا حد جنازه شدن از خودم کار بکشم...
چند ساله که تنها خلوت من زمان صبح و سحر هست... که مدتهای زیادی هست از این نعمت هم محرومم...
برای این بنده بی نوا دعا کنید...
بد نیست حالا که عکس دختر و پسرم رو گذاشتم تفاوت عمیق دختر و پسر رو بگم:
وقتی میام خونه پسر ها هر کدوم مشغول کاری هستن و گاهی ممکنه بیان به استقبالم... اما این دختر بدون استثناء میاد جلوم تا بغلش کنم... اگر حواسم نباشه و مثلا وسایلی دستم باشه و برم توی آشپزخونه... دنبالم میاد یا بین راه پاهام رو بغل میکنه و نمیذاره راه برم... یعنی منو بغل کن...
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...
در شگفتم اگر خدا بهم دختر نمیداد هیچ وقت مقام پدر رو کامل درک نمیکردم...
دنیا بدون داشتن دختر قطعا جای وحشتناکی هست... اینو رو پدرهای اهل تفکر بعد از دختردار شدن میفهمن...
خب یه صلوات هم بفرستید تا همه چیز به خیر بگذره :)))
خدا حفظشون کنه
هر کی دختر نداره بچه نداره
+برقی از منزل لیلی جست سحر
....برق منزل لیلی رفته بوده ....از امشب درست میشه خرمن مجنون رو بزارید دم دست