در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...

در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...



خیال خام پلنگ من
به سوی ماه جهیدن بود

و ماه را زبلندایش
به روی خاک کشیدن بودن

پلنگ من، دل مغرورم
پرید و پنجه به خالی زد

که عشق ماه بلند من
ورای دست رسیدن بود


چه سرنوشت غم انگیزی
که کرم کوچک ابریشم

تمام عمر قفس می بافت
اما به فکر پریدن بود

يكشنبه, ۱۲ فروردين ۱۴۰۳، ۰۶:۱۸ ق.ظ

کمی رویا پردازی_2

دوستان من اقتصاد نخوندم... اما سالیانی درگیر مطالعات فلسفی بودم و کسی هم به من تحمیل نکرده بود که برم فلسفه بخونم... یک میل شخصی و یک تشنگی درونی بود...

فلسفه خواندن البته اگر درست باشه یک ملکه ای در انسان ایجاد میکنه و اون اینکه انسان عادت میکنه از هر اتفاق جزئی ای یک کلیات و اصولی بیرون بکشه...

و اینطوره که اگر کسی درست فلسفه بخونه قطعا میتونه توی بسیاری از علوم موفق باشه...

مثلا میتونه در روانشناسی موفق باشه میتونه در اقتصاد موفق باشه و حتی میتونه در رشته هایی مثلا پزشکی هم موفق باشه...

چون فلسفه کمک میکنه که ما بتونیم ربط بین جزئیات رو بهتر درک کنیم...

والبته بازم تاکید میکنم... درست فلسفه خواندن... نه به صرف کنجکاوی یک تورقی کردن...



من اقتصاد نخوندم اما خیلی برام جالب هست که امیرالمومنین در زمان 4 سال و اندی حکومت داری شون، آخر هر هفته خزانه رو کامل خالی میکردن و بین مردم پخش میکردن و بعد از خالی شدن خزانه یک نمازی میخوندن و ...

این اتفاق در زمان خلفای قبلی هم نبود...

در حکومت های بعدی هم نبود... (امام حسن علیه سلام رو اطلاعی نداریم ظاهرا به لحاظ تاریخی)

فقط در دوران امیرالمومنین این اتفاق می افتاد...

 

واقعا هر کسی با این اتفاق روبرو بشه دچار تعجب و حیرت میشه!!!

چطور ممکنه؟!!!

خزانه ی خالی خب قدرت رو از حکومت مرکزی سلب میکنه...

چطور امیرالمومنین این کار رو میکردن؟!!

نمیدونم حتما اگر به اقتصاد خونده ها این اتفاق رو بگید یک خورجین عیب و ایراد بابت این سیاست امیرالمومنین ردیف میکنن و بعدش صرفا به خاطر ارادتی که به امیرالمومنین دارن میگن البته در زمان ایشون شاید جواب میداده... الان قصه اش فرق داره... و نمیشه...

اما خوشبحتانه یا متاسفانه من یک اقتصاد خونده نیستم...

من فلسفه خوندم... در حد بضاعت خودم...

نگاه فلسفی من یک اصل از این سیاست امیرالمومنین استخراج میکنه و اون هم اینه:

دولت اسلامی نباید عریض و طویل باشه...

ثروت نباید در دست دولت مرکزی تجمع کنه... تجمع قدرت و ثروت در دست دولت هم بستر فساد رو زیاد میکنه و هم مردم تحت حکومت اون دولت رو ضعیف بار میاره...

دولت مرکزی نباید تصدی گری بکنه... این موجب ضعیف شدن مردم میشه...

و مردم ضعیف دیندار نمیشن...

مردم ضعیف با قانون زندگی میکنن... اما مردم قوی با وجدانشون...

مردم ضعیف بی رحم میشن... دقیقا مثل قانون...

اما مردم قوی دل رحم و مهربان میشن دقیقا مثل وجدانشون...

امیرالمومنین خزانه رو آخر هر هفته خالی میکردن چون دولت تصدی گر نداشتن...

دولتی نداشتن که بگن خونه ی شما رو هم من میسازم... خودروی شما رو هم من تولید میکنم... باشگاه ورزشی تون هم با من... کشاورزی تون با من... بنزینتون هم از جیب من...

این به هیچ عنوان دولت اسلامی نیست...

و چنین دولتی پشت هر عنوانی که پنهان شده باشه خیلی شیک و مجلسی از جیب مردم خودش میدزده و حالا یا خرج اونها میکنه یا نمیکنه...

مثل ثابت موندن قیمت بنزین...

فکر کردید خدمت به ماست؟!!

چقدر از عوامل گرانی فعلی ما زیر سر همچین سیاست هایی باشه خوبه؟!!!

ولش کنید...

من برم رویا پردازی خودم رو بکنم:



توی کره ی زمین یه کشوری وجود داره که به مردمش گفت من سالی یک میلیون خونه براتون میسازم...

اون دولتی که این قول رو داده بود واقعا هم قصد داشت سالی یک میلیون خونه برای مردمش بسازه...

اما چون اون سیاست که بذارید تا من همه کارای شما رو بکنم یک سیاست اسلامی نیست جواب نمیده...

و خدا رو شکر که جواب نداد تا مردم بهش فکر کنن...

.

حالا دلایلی هم قطعا وجود داشته... مثلا بانکها نمیتونستن تسهیلاتش رو جور کنن... مجبور میشدن خلق پول کنن یا هر چی...

من رفتم توی کره ی مریخ خودم:

دیدم توی کره ی مریخ من هم بحران مسکن وجود داره...

البته من نگفته مسکن در مریخ من دچار بحران هست...

اونجا یک رهبر حکیم دارم... اون رهبر حکیم گفتن مسکن دچار بحران شده...

من اونجا میخوام به جای اینکه پیمانکار بیارم و بهش بگم بیا برای مردم خونه بساز...

زمین رو بدم به خود مردم...

مثلا اگر قرار بود توی این زمین یک آپارتمان ده واحدی بسازم و بدمش به مردم...

بیام زمینش رو بدم به اون ده نفر...

بگم بانکهای من مشکل دارن... ممکنه نتونن به موقع بهتون وام بدن تا ساخت رو شروع کنید...

اما این زمین و این شما ده نفر و اینم قوانین بین شما ده نفر و اینم یک شورا بابت حل اختلافات شما و اینم نظام مهندسی برای نظارت بر ساخت شما...

شما یا علی بگید شروع کنید...

منم سعی میکنم مشکل بانکها رو حل کنم تا برای دادن تسهیلات به شما تاخیر نداشته باشن...

 

بعد خوابیدم، خواب دیدم اون ده نفر اومدن زمین رو تحویل گرفتن اتفاقا بانکها هم نتونستن تسهیلات رو بدن...

اما اینا شروع کردن به ساخت...

از بین این ده نفر سه نفرشون وضع مالی بهتری داشتن...

اونها کلنگش رو زدن...

شروع کردن به زدن اسکلت...

اون هفت نفر دیگه هم رفتن خانواده هاشون رو دیدن...

یکی ماشین فروخت...

یکی پیانوش رو فروخت...

یکی طلای زنش رو فروخت...

یکی...

کار معطل نموند...

از طرفی اینا پیگیر تسهیلات بانک هم بودن...

و تسهیلات مرحله ای رو هر چند با تاخیر از بانک گرفتن... و ساخت رو ادامه دادن...

 

دم دمای سحر بود که دیدم صدها گروه ده نفری که زمین رو به خودشون واگذار کردم... و با تمام مشکلات شروع به ساخت کردن...

هم امید به زندگی هاشون برگشت و هم منتظر دولت نموندن و نیازشون به مسکن رو حل کردن...

هم دست خیلی از واسطه ها رو بریدن...

و هم چون صنعت مسکن حرکت کرد، خیلی از مشکلات رکودی بازار هم حل شد...

 

توی کره ی مریخ من حتی ضعف های دولت و بانک مرکزی من توسط مشارکت دادن مردم حل میشه...

از خواب که بیدار شدم دیدم برام پیامک اومده...

از بنیاد مسکن بود...

گفتن شما بیا بنیاد مسکن نوبت تو رسیده که ازت پول بگیریم و خونه تحویلت بدیم...

رفتم بنیاد مسکن... گفتم چی شده؟!!

گفتن چون شما سه تا فرزند داری توی اولویت ما قرار گرفتی...

در زمان حسن روحانی که یه تعدادی برای مسکن دولتی نام نویسی کردن... به خاطر تاخیر در تحویل خیلی هاشون انصراف دادن...

شما میتونید جای اونها قرار بگیرید و پولهایی که اونها پرداخت کردن رو یه جا بدید و سهم اونها رو به شما بدیم...

گفتم اونها چقدر پرداخت کردن که من باید الان یه جا بدم اون پول رو؟!!

گفتن: 350 میلیون

گفتم بعد این پول رو بدم چند سال دیگه خونه تحویلم میدین؟

گفتن: حدودا 2 سال دیگه...

با خودم گفتم: ای بر سقیفه لعنت...

ای بر سقیفه لعنت...

گفتم دنبال یک اسکل دیگه بگردین و اون واحد رو به اونا بدین... من برای زن و بچه ام یه فکری میکنم...

و اومدم بیرون (این ماجرای آخر، واقعی بود) 

موافقین ۰ مخالفین ۲ ۰۳/۰۱/۱۲
ن. .ا

نظرات  (۶)

۱۲ فروردين ۰۳ ، ۰۸:۳۵ مجتبی قره باغی

سلام. من کم کامنت میذارم، چون تند و تیز حرف میزنم. بنابراین پیشاپیش بگم خصومتی با شما ندارم و متن خوبی نوشتید و نظرم جلب شد برای کامنت گذاشتن.

 

۱. زمانیکه اونها داشتن ازت پول طلب میکردن ، لعنت بر سقیفه فرستادید رو متوجه نشدم علتش چیه.

۲. اینکه رییسی میگه من سالی یه میلیون مسکن میسازم متاسفانه بخاطر حماقتشه نه بخاطر اینکه بانکها همراهی نکردن. چون فقط برای جلب اعتماد مردم این حرف غیر کارشناسی و احمقانه رو مطرح کرد مثل خیلی حرفهای دور از عقلی که تا به امروز زده.

شما در طول دوران احمدی نژاد که بنیان گذار ساخت و ساز مسکن برای مردم بود و بزرگترین ارزوش خانه دار کردن مردم بود چقدر مسکن دیدی ساخته بشه و واگذار بشه؟

بماند روحانی خائن کلا پروژه مسکن رو زد زمین و اگر ادامه پیدا میکرد چقدر مردم رو خانه دار میکرد. اما در این همه سال هنوز هم به اندازه ادعای خنده دار این جناب ساده لوح مسکن ملی و مهر ساخته نشده.

پاسخ:
سلام
ببینید منم برداشتم اینه که وعده یک میلیون مسکن در سال کارشناسی نبود
منتها من بحثم نقد دولت ها نیست..
بلکه به نظرم باید از یک گفتمانی صحبت کرد...
باید نگاهها رشد کنه که مطالبه شکل بگیره...
برای همین قضاوت دولتها رو ندارم...

اگر به سقیفه هم لعنت فرستادم چون معتقدم ساختارهای حکومتی غیر اسلامی از اونجا شکل گرفته
چون سیستم اداره جامعه در دوران خلفا و بازم بعد از اونا به روش تفکر چپ در سیاست بوده... چپ و راست جناحی و حزبی منظورم نیست

الان 350 میلیون بدی دو سال دیگه بهت خونه بدن بده یا فکر میکنی بهت نمیدن؟ 

پاسخ:
چندین مسئله وجود داشت
اول اینکه فقط اون ۳۵۰ میلیون نبود
بعدش هم باید هر دو یا سه ماه حدود ۴۰ الی ۶۰ میلیون میدادی
و تازه اون دوسال هم هیچ تضمینی نداشت
خب اگر بنا باشه کسی اول کار ۳۵۰ میلیون داشته باشه، احتمالا میتونه بدون نیاز به دو سال معطلی و بدون هیچ تضمینی و هر سه ماه هم پنحا تومن بده... به تحتمال خیلی زیاد میتونه توی همون کاشان به صورت شخصی خونه بخره، و اینطور توی دام اینها هم نیفته...
این کارشون بیشتر شبیه جک بود

بذارید براتون یکم از اورانوس بگم

تو اورانوس دولت به توصیه شما گوش میده و شروع می‌کنه به تقسیم زمین ها 

چه اتفاقی میفته بعدش ؟ دلالها اکثریت زمین‌ها رو برمیدارن. خود مردم هم حتی حقشون رو میفروشن به دلالها تا یه پولی دستشون بیاد چون ساخت و ساز رو در قواره خودشون نمی‌دونن. مردمی که زمین گرفتن هم در نهایت به بساز بفروش= دلال مراجعه میکنن و پیشنهاد مشارکت میدن بازهم به همون دلیل

تو مریخ مردم خودشون دست دلال رو قطع میکنن، تو زمین قانون. ولی تو اورانوس هیچی به هیچی. اورانوس بهشت دلال‌هاست 

اینکه به طور جدی دولت از تصدی ‌گری دست نمی‌کشه و واگذار نمیکنه یکی از دلایلش ترس از همین دلالها و خصوصی سازی هاست...

پاسخ:
توی مریخ زمینی که دولت به مردم میده قابل فروش نیست... در واقع زمینها مال مردم نمیشه... بلکه فقط خانه ها مال مردم میشه...
حالا اگر اون گروع ده نفری تصمیم گرفتن ساختش رو بسپارن به نفر یازدهم...
خب چه اشکالی داره؟
نفر یازدهم دلال نیست... بلکه پیمانکاره...
یه گروه ده نفری ددیگه هم ممکنه نفر یازدهمی انتخاب نکنن...
و خودشون بسازن... اینم اشکالی نداره...

اینجا فسادی رخ نمیده که موجب نگرانی باشه...
ترس دولت ها در زمین چیز دیگه هست به نظر من...

(توی کره ی مریخ من حتی ضعف های دولت و بانک مرکزی من توسط مشارکت دادن مردم حل میشه...)

 

اینی که میگین واقعا فقط تو کره ی مریخ میتونه رخ بده :)

هر چقدر هم یه طرف قضیه تلاش کنن اون طرف قضیه خوب نباشه نمیشه.

خود امام علی هم که بهترین حاکم بودن چون تو حکومتشون این خوب بودنه یه طرفه بود خیلی اتفاقا اتفاق نیفتاد.

مثل تلاش های ایشون واسه فرستادن مردم به جنگ با معاویه

که هرچقدر حضرت خون دل خورد بازم مردم به خودشون نیومدن.. وگرنه که اگر مردم با حضرت همراهی میکردن کار به عاشورا هم نمیکشید...

پاسخ:
میخواید آدرس بدم توی کره ی زمین کجا ضعف دولت و سیستم اجرائی توسط مشارکت مردم برطرف شد؟

جنگ هشت ساله ی خودمون رو یه بار با این دید مطالعه کنید...
بازم نمونه هست... ولی جنگ مورد خیلی برجسته ایی هست...

و اینکه قرار نیست همیشه مشارکت مردم ضعف دولت رو بپوشونه...
مردمی که اهل یکی شدن با هم باشن... و مسئولیت پذیر بشن... 
مطالبه گر هم میشن...
دیگه در مقابل این مردم مطالبه گر و مسئولیت پذیر، دولت فشل نمیتونه ماندگاری داشته باشه
یا حذف میشه یا خودش رو اصلاح میکنه

اشکالش اینه که نفر یازدهم نمیاد بشه شریک و هم‌پای اون ده نفر 

میشه رییس، بقیه میشن کارگر 

اون نفر یازدهم میشه خودش یه دولت. همه چیز رو ازشون میگیره تا بهشون خونه تحویل بده یا نده. میشه مسئول همه‌چیز، بقیه فقط سرمایه داشتن و تحویل دادن و منتظر نتیجه‌ان. 

 

نگرانی اونجاست که به فجایع خصوصی سازی نگاه می‌کنیم و میبینیم باز دولتی بودن نسبت به اون بهتره. هرچند سر و ته یه کرباسن

 

میدونید

فرهنگ مریخی بودن بین ماها نیست... اینطور نیست که فقط دولت و حکومت نخواد یا ندونه یا نتونه. ماهم همینیم...

پاسخ:
بزرگوار
واقعا اینجوری نیست...
این یک رویه تجربه شده هست... و توی هر شهری دهها نفر همین الان با یک پیمانکاری توافق کردن که خونه شون رو بسازه...
بین خودشون توافقاتی هست...
نمونه اش خود من
دارم خونه میسازم و چون خودم نمی رسم یه نفر معتمد پیدا کردم و گفتم اجرای کارم با شما...
هر وقت پول داشتم میسازم هر وقتم نداشتم تعطیل...

خیلی ساده هست...
چه خطری داره میگه؟
بزرگش کردین...

مردم اینقدر هم ساده و نیستن...
اختیار منافعشون رو دست خودشون بدید وااااقعا به این سادگی نمیشه کلاه سرشون گذاشت...
چی فرض کردید مردم رو؟

شما همین الان به مردم 50 میلیون پول بدید بگید خودتون برید یخچال بخرید...
دلال ها هم بفهمن اون 50 میلیون قراره تبدیل به یخچال بشه...
به نظر شما میتونن 50 تومن رو ازشون بگیرن و یخچال 30 تومنی بدن بهشون؟
از هر 100 نفر شاید سر 5 نفر بشه کلاه گذاشت...
مردم روی دنیاشون خیییلی زرنگ هستن...

اینو با یقین میگم خدمتتون...
این حرف رو از کسی میشنوید که خودش توی صنف فروشنده ها هست... و فروشنده ها واقعا فقط به فروششون فکر میکنن و همه ترفندی میزنن که پول رو از مصرف کنندهع بگیرن و بعدش کمترین پاسخگویی رو دارن...
با این همه کلک و فریب و عملیات روانی که بلدن بازم من میبینم نمی تونن به این نون وماستی ها سر مصرف کننده رو کلاه بذارن...

مردم سر دنیاشون و منافع مادی شون واقعا هشیارن...
تنها روشی که میشه مردم رو محروم کرد اینه که اختیار منافعشون رو دست خودشون ندی و به جای اونا تصمیم بگیری...
کاری که غالبا دولتها میکنن

برام قابل درک نیست حرفت

کسی الان با 350 تومن میتونه خونه بخره تو کاشان؟ به نظرم پیشنهادشون خوب بوده اگه واقعآ تا دو سال آینده بدن خونه رو چون با فرض هر 3 ماه 50 میلیون هم سالی 200 به اون 350 اضافه میشه که 750 تومن درمیاد تو دو سال اون هم خرد خرد و با توجه به تورم مبلغ خرید خونه تا دو سال بعد خیلی بالاتر میره 

پاسخ:
شاید من دارم اشتباه میکنم
ببین مسعود کسی که میتونه هر سه ماه 50 میلیون پول بده یعنی ماهی 17 میلیون...
برای دادن چنین پولی احتمالا باید حداقل ماهی 35 میلیون درآمد داشته باشه... که به بقیه خرج های زن و بچه اش و خوراک و پوشاک و اجاره و قسط هاش هم برسه...
اون زمانی که این پیشنهاد رو به من دادن... یک واحد 80 متری مسکن مهر بین 1 تا 1 میلیارد و 200 معامله میشد...
نصفش رو نقد میدادی خونه رو تحویلت میدادن... بقیه رو هم تا حدود 6 ماه چک قبول میکردن...
کسی که 350 تومن نقد داشته باشه میره اون 150 تومنی که پول رهن دست صاحب خونه داره رو هم میگیره... احتمالا یه وام 100 یا 200 تومنی هم جور میکنه رو هم مثلا 700 یا 800 تومن میده اون خونه مسکن مهر رو میخره
میمونه حدود 300 تومن...
اونم توی شش ماه جور میکنه میده...
در واقع با اون 350 تومن همون هفته میتونه خونه دار بشه...
اما دولت میخواسته اون 350 تومن رو ازش بگیره معلوم هم نیست اون دو سالش واقعا دو ساله یا 5 سال...
چون دو سال اون تقریبا میشه بعد از دولت سیزدهم
و دولت چهاردهم آیا یکی مثل حسن روحانی هست که توی 8 سال یه واحد هم تحویل مردم نداد؟!!
نمیدونم...
خب خریته که آدم همچین ریسکی بکنه
وقتی میتونه با اون 350 تومن همون هفته یا همون ماه صاحب خونه بشه...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی