باید وقتش برسه...
یه زمانی چندین سال پیش، به استاد در مورد برخی مسائل خودسازی میگفتم
و مسئله ام این بود که بعضی از گشایش های معرفتی و قدرت های نفسانی به سادگی به دست نمیاد ولو اینکه آدم خیلی هم اهل مراقبت باشه و...
استاد خیلی کوتاه گفتن:
خودتون رو درگیر اینها نکنید، باید وقتش برسه... شما سعی کنید دغدغه تون در مسیر بودن باشه... مزاجتون رو سالم نگه دارید... کاری با بقیه مسائل نداشته باشید...
یا میرفتن به آیت الله بهجت میگفتن: به ما استاد معرفی کنید برای سیر و سلوک و...
ایشون هم میگفتن انجام واجبات و ترک محرمات...
فرمایش ایشون هم یعنی همون: مزاج روح رو سالم نگه دارید... تا وقتش برسه...
مولوی هم بیت خوبی دارن:
آب کم جو تشنگی آور بدست
تا بجوشد آبت از بالا و پست...
آب کی میجوشه؟!!
به وقتش...
علامه حسن زاده هم تاکیدی داشتن که : جوری زندگی کنید که از این نشئه که رفتید اونطرف، با صورت انسانی محشور بشید،
این صورت انسانی یعنی همون سالم نگه داشتن مزاج روح...
یعنی قابلیت رو خراب نکنید... وقتش که برسه گشایش های عجیبی میبینید
برای اکثر مردم هم گشایش ها بعد از رفتن از این نشئه رخ میده...
اگر به قول علامه با صورت انسانی با همین شکلی که این دنیا دارن بتونن اون طرف ظاهر بشن... اونوقت چیزهایی میبینن که شگفتی اندر شگفتی...
حق با استاد بود
ذهن رو نباید درگیر این گشایش ها کرد...
هر انسانی وقتی داره برای خودش...
ای خوش آن جذبه که ""ناگاه"" رسد
بر دل مردم آگاه رسد...
بزرگواران من اصلا حرف های عرفانی و سیر و سلوکی نمیزنم...
دارم سیر عادی زندگی ما انسانها رو میگم...
وقتش که برسه، کوچک ترین افعال ما، وقتی نیت داشته باشه بزرگترین نتایج رو داره...
بزرگترین گشایش ها رو داره...
نه اینکه قبلش اعمال با نیت های خوب گشایشی نداشت، نه...
فقط گشایش هاش برای ما آشکار نبود...
وقتش که برسه میبینیم فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره
فمن یعمل مثقال ذرة شرا یره
انگار این آیه 1400 سال پیش به پیامبر نازل نشده فقط، بلکه هر روز داره این آیه به شما هم نازل میشه...
اما اون روز که وقتش برسه میبینید دیگه وقتی نمونده...
اما کوتاهی عمر رو هم خواهیم دید...
و تازه اینجاست که حسرت روزهایی رو میخوردیم که می بایست بدون دیدن گشایش ها صورت انسانی مون رو حفظ میکردیم...
مزاج روح رو سالم نگه میداشتیم...
هر انسانی برای خودش وقتی داره...
وقت همه ی ماها خواهد رسید...
در اون وقت، هم خوبها با خودشون یکدله میشن هم بدها...
اما اینکه اون وقت چیه که باید برسه، و چرا برای هر انسانی متفاوته...
به نظرم بحث واقعا جذابی هست اما خب ضرورتی نداره...
برای ما بیشتر جذابیت ذهنی داره...
یه روزی خواهم نوشت بزرگوارانی که اهل تفکر هستن، لاجرم مسیر حضرت آدم رو طی خواهند کرد...
وقتی وارد بحر تفکر میشن، از بهشت عین گرائی هبوط میکنن و دچار دنیای ذهن گرائی میشن...
اما راهی نیست جز استغاثه ی آدمی گونه و اشک، تا دوباره به اقیانوس عین گرائی برگردیم... اما چه برگشتنی؟!!
حضرت آدم وقتی برگشتن و مقام که بعد از توبه به دست آوردن به مراتب بالاتر از مقامی بود که در اون بهشت اولیه بودن...
راه انسان شدن همینه...