در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...

در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...



خیال خام پلنگ من
به سوی ماه جهیدن بود

و ماه را زبلندایش
به روی خاک کشیدن بودن

پلنگ من، دل مغرورم
پرید و پنجه به خالی زد

که عشق ماه بلند من
ورای دست رسیدن بود


چه سرنوشت غم انگیزی
که کرم کوچک ابریشم

تمام عمر قفس می بافت
اما به فکر پریدن بود

پنجشنبه, ۱ آذر ۱۴۰۳، ۰۷:۳۱ ق.ظ

ادب انسان به ز دولت اوست

این خانم همکار میاد توی اتاقم میگه:

آقای مهندس امروز نمیتونی کار فلانی رو انجام بدی؟

میگم: نه... حداقل پنج شش روز زمان میبره... 

میگه: وااای میاد اینجا پاره مون میکنه...



حالا این مدل ادبیات گفتاری چیزی بود که میتونستم بنویسمش اینجا...

ادبیات چندش تری هم دارن که بیان کردنش هم مرزهای بی ادبی رو در مینورده...



فقط خدا رو شاکرم که زن هایی که توی زندگیم بودن و دائما اینها رو در معاشرت های روزانه میدیدم ( مادر و خواهر و همسرم) هیچ وقت حتی در خلوت هم این ادبیات رو نداشتن...

اینها ذهنیت من رو از زن شکل دادن...

در ذهن من اینطور بود که زن ها یک متانت و ادبی در کلام دارن... یک حیا و هنجاری در تکلم دارن...

اما محیط کار موجب شد خیلی زیادتر قدر همسر و مادرو خواهرم رو بدونم... و مخصوصا قدر همسرم رو چون نسل من از کانال وجودی ایشون میگذره...

یک درصدم تصور اینکه همسر من هم اینقدر بددهن و پاچه پاره باشه رعب به وجودم میاره...

 

ادب در رفتار و گفتار واقعا نور داره... و کسانی که این قید رو ندارن چقدر نا امن هستن...



یکی از همکارای مرد که با اینها هم اتاق بود میگفت توی مدتی که با اینها هم اتاق شدم ذهنیتم نسبت به زن ها تغییر کرد و نیاز به زمان دارم تا بتونم خودم رو راضی به ازدواج کنم...

چون اون هم توی محیط خانواده اش خواهر نداره و فقط مادرش شب و روز جلو چشمش بوده... و البته اهل ادب هستن خانوادگی...

ذهنیتش اینه که: نکنه نسل قدیم مودب بودن و نسل جدید همه همینجور بی ادب و ناهنجار و بی حیا هستن...

و من مجبورم برم رو منبر که نه... انسانهای و خانمهای مودب هم زیاد هستن و....

چیزی که اون با چشمش دیده من مجبورم با حرف و مفاهیم تغییر بدم و نقض کنم... که خب توقع ندارم باور کنه...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳/۰۹/۰۱
ن. .ا

نظرات  (۶)

به لحاظ نسلی حاضر بودم با یک دختری که تمام عمرش چوپانی کرده و کلا سوادش در حد خوندن و نوشتن هست اما اهل ادب هست ازدواج بکنم ولی با مثل این خانم با خروار خروار اعتباریات اجتماعی ازدواج نکنم...

 

خدایا شکرت که اینطوری امتحانم نکردی...

من خودم هزارتا عیب دارم که ازشون به خدا پناه میبرم ...  ولی خانوم‌هایی که حیای گفتار و رفتار ندارن، مثلا استفاده از همین الفاظ، یا بلند بلند خندیدن و رفتارهای هیجانی توی جمع دارن، تعامل باهاشون برام خیلی سخته 

عاقبت همه مون بخیر باشه

پاسخ:
قابل وصف نیست برام که بخوام بگم چقدر از تعامل با اینا اذیت میشم
یه بار قبلا غیر مستقیم مطرح کردم میگن ما برون گرا هستیم
تو درون گرایی...

یا ابوالفضل...
بی ادبی و ناهنجاری و به قول دوستم پاچه پاره بودن رو میذارن به حساب برون گرایی...
تحلیلاشون در همین حد سطح بالاست...
گاهی حس میکنم این افراد چیزی برای از دست دادن ندارن که اینطوری میشن...
حافظ و حارس هیچ چیزی در درون خودشون نیستن...
لذا از آسیبشون هم در امان نیستیم...
۰۱ آذر ۰۳ ، ۱۱:۵۹ نـــرگــــس ⠀

حالا ذهنیت من چیه؟

مردهای جامعه به شدت بی‌ادب شدن. انواع و اقسام جوک‌های جنسی... در مغزشون جولان میده.

میدونید که یکی از فعل‌های پرکاربرد فارسی به اهتمام دشمن تبدیل به شده به فعل بیان کننده اعمال جنسی.

حالا کافیه یک خانم بی‌هوا این فعل رو بدون پس و پیش به کار ببره در یک جمعی که هم آقا هست و هم خانم. ذهن مردها سریعا به سمت امور جنسی منحرف میشه و این فاجعه است.

من بعد از بچه دومم یه جور ناهماهنگی بین مغز و زبان (تاخیر در بیان) پیدا کردم و گاهی فعل دو بخشی رو ناقص به کار بردم و شوهرم کلی دعوام کرد. و واقعا اذیت شدم.

در چنین شرایطی یک سری خانواده‌ها کلا ادب درشون تحلیل رفته. زن‌هاشون هم به تبع همون‌ها ادبیات مردونه و بی‌ادبانه گرفتند.

 

من بحثی که شما مطرح کردید ر  کاملا قبول دارم... ولی معتقدم این ادب فقط برای زن‌ها مطرحه؟ چرا مردهای جامعه انقدر بی‌ادب و وقیح شدند؟

البته بلانسبت همه‌ی آقایون مودب و همینطور خانم‌های مودب که اصلا تعدادشون کم نیست.

پاسخ:
سلام
توی عنوان عمدا نوشتم ادب "انسان" به ز دولت اوست... تا حمله به یک جنس خاص نشه...
اما مسئله ای که مطرح کردم  وجه جنسیتیش حداقل در مثالی که زدم مطرح نبود... بلکه مسئله ی حیاء بیشتر مطرح بود...
ممکنه خانمی در جمع خانمها یه شوخی ای بکنه... یا آقایی در جمعی مردانه...
خب حالا اینجا هم شاید بشه دست روی حیا گذاشت اما اونقدر پررنگ نیست...

مثلا من خودم همکار دارم که اساسا سخته براش مودب حرف بزنه.. و منم سخت نمیگیرم و برای اینکه ارتباطمون قطع نشه گاهی هم من تیکه بارش میکنم مثل خودش...

اما همین آقا وقتی بره اتاق خانمها و از این مزخرفات اونجا بگه و من متوجه بشم با واکنش من مواجه میشه
یا یه خانمی اومده بود اتاق من... آقایون اتاق من باهاش شوخی کردن... البته خطوط قرمز رو رد نکردن ولی این خانم هم کم نمی آورد و رگباری جوابشون رو میداد و میخندید...
خبر داشتم جایی که من نیستم خطوط قرمز رو هم رد میکنن و شوخی هایی که نباید بکنن رو با هم دارن...

این خانم مطلقه هست و شدیدا از اینکه بهش گفته بشه مطلقه حساسه...
یه روز همین آقا توی اتاقشون در مورد مطلقه ها شوخی ای میکنه... به صورت کلی...
این خانم شدیدا بهش برمیخوره... و به من پیام میده...
و میگه آقای فلانی خیلی بی شعوره و ... به من میگه فلان و ...

در پاسخ به اون خانم گفتم در مورد بی شعور بودن آقای فلانی درست میگید...
اما چون خودتون همیشه باب شوخی رو با اینها باز میکنید، من هیچ تذکری به این آقا نمیدم... شما رفتارتون رو کنترل کنید همه چیز حل میشه...

مسئله ی مهم اینه که یک مرد یا یک زن باید به چه درجه ای از بی حیایی برسه که مزاجش قبول کنه تو روی یک مرد نگاه کنه و بگه فلانی بیاد اینجا منو پاره میکنه... یه کاریش بکن...
بخدا زبان گویایی ندارم اما خیلی این مدل رفتار کردن، سخت دلی میخواد تا وجدانت خفه شده باشه...


همسر من توی خانواده ای بزرگ شدن که غیر از خودشون 5 تا دختر بودن...
خواهراش اصلا اینطوری نیستن... البته اونها جلوی من خیلی رعایت میکنن و خیلی کلماتشون رو مدیریت میکنن...
ولی یکی از اختلافات همسر من با خواهراش اینه که اونا در مدیریت فرزندانشون خیلی راحت از بد دهنی استفاده میکنن... و اتفاقا به همسر من میگن تو سیاست نداری... باید روی بچه ها سیاست داشت...
و منظورشون از سیاست، کنترل گری بچه ها با زبان آزار دهنده و حتی کتک هست...

خانم من توی این محیط بزرگ شدن... و به شدت در مقابل این نوع رفتارها مراقبت دارن...
امیرعلی ما تا زمانی که مدرسه نرفته بود اصلا فحش بلد نبود... و وقتی عصبانی میشد و میخواست فحش بده کلمات بی معنی میگفت...
باورتون میشه؟

انتظار ندارم باور کنید... ولی واقعی هست و علتش کنترل همسرم روی انتخاب کلماتش بود حتی در دعوا کردن بچه ها...
بعد وقتی من یک زن رو در زندگیم اینطوری میبینم که حتی در اوج عصبانیت و خستگی از بچه ها، مثلا بهشون گفته " نفهم"
تا دو روز عذاب وجدان داره و هی به من میگه تو منو با بچه ها تنها گذاشتی و من کم آوردم و این کلمه رو استفاده کردم...
از طرفی توی محیط کار میبینم یک خانم خیلی راحت میگه: "فلانی بیاد اینجا چکارم میکنه"

حالم بد میشه...
اصلا هم تصور جنسی از این کلمه ندارم...
همین پاره شدن چون پر کاربرد شده بیشتر معنای "شَتَک شدن" داره تا معنای جنسی...
ولی در شان یک خانم نیست...

اما یک خانم ازش خیلی راحت استفاده میکنه... اونم جلوی یک مرد... اونم توی گفتگوی دو نفره...

خیلی یه جوریه... نمیدونم چی بگم...
حالا مردا هر چی هم بی ادب شده باشن... زشتی کار این خانم توجیه پذیر نیست


۰۱ آذر ۰۳ ، ۱۳:۲۲ مهتاب ‌‌

خیلی موافقم. من تو هرچی قائل به برابری باشم تو این یه قلم هم که شده معتقدم باید خانم‌ها فرق داشته باشن. حتی اگر نیاز به بلند کردن صدا هم باشه باز قابل‌درکه. ولی اصلا زنانگی بدون ادب بی‌معنیه.

پاسخ:
کاش به جای کلمه ی ادب، بیشتر از کلمه ی حیا استفاده میکردم...
یه جاهایی اشتراک معنایی هم دارن در مصداق...
ولی خب این مثال، بیشتر بی حیایی اش اذیتم کرد
۰۱ آذر ۰۳ ، ۱۹:۱۰ نـــرگــــس ⠀

من با خوندن عنوان متوجه شدم که شما در ذهن‌تون زن و مرد نداره بدزبانی :) 

منم قبول دارم که این بی‌حیایی‌ها در کلام؛ اگر یک خانم باشه بین خانم‌ها یا آقا بین آقایون، بازم قابل تحمل هست و برعکسش خیلی مشمئز کننده است...

اما حالا من توی نظر قبلیم من ایده‌آلم رو گفتم. به نظرم باید تلاش کنیم این قضیه برای آدم‌ها مهم بشه...

کلا حیا کم شده. حیای دنیای پیرامون‌مون کم شده... حیای آدم‌ها هم کم شده...

 

تلاش و مبارزه با نفس همسر شما خیلی خاص هست! واقعا سخته که آدم با روال زندگی مجردی‌اش بجنگه.

 

 

پاسخ:
راستش مدتیه به خاطر پر کاری و تکثر مسئولیتام و مراجعات زیاد، مخصوصا تلفن اتفافی که داره برام می افته انسجام فکریم که قبلا خیلی عالی بوده، مخدوش شده‌
تمرکزم کمتر شده
و بدتر از اون تا حالا توی یک سال اخیر بیش از پنج شش بار یه دفعه وقتی توی شهر با ماشینم میرفتم کاملا فرموشی گرفتم و برای حدود شاید ده ثانیه اصلا نمیدونستم کجای شهرم و این خیابون کجاست...
شاید به همین علت پاسخ خوبی به نظر قبلی تون ندادم

من تو محیط به اصطلاح پاستوریزه بزرگ شدم 

مثال بزنم: ندیدم مردی موقع رانندگی عصبانی نشه

پدرم تو اووووج عصبانیت موقع رانندگی سکوت میکردن‌. واقعا سکوت می‌کردن. الان که بزرگ شدیم حساسیت قبل رو ندارن. مثلا گاهی به ماشینی که یهویی میپبچه جلوشون میگن هوش! 

اولین باری که این هوش رو شنیدم خیلی ناراحت شدم که بابام بی‌ادب شده :دی 

ولی الان که بهش فکر میکنم بنده خدا تا ۱۸ سالگی من یه بار فحشی به کار نبرد. چقدرررر مراعات کردن پدر مادرم که من و برادرم فحش نشنویم چه برسه کلمات بی‌حیایی

تو دبیرستان بعضی چیزها به گوشم می‌خوردها، اصلا دقت نمی‌دادم تا گوشم نشنوه. بدم میومد. 

من این ادبیات رو بعد از ازدواج از همسرم یاد گرفتم. طوری که هنوزهم هنوزه تو جمع مجردها میشینم اونا شوخی‌هایی میکنن که من کمتر میفهمم. یا مثلا ۵ تا دختر مجرد کوچیکتر از من نشستن میگن جلوی میخک حرف نزنید این بچه مثبته‌. یا همون فعلی که خانم نرگس گفتن خیلی وقتها مهیار ناراحت میشه که حواست نیست و سوتی میدی و زشته و... در حالی که واقعا به ذهنم نمیاد و دست خودم نیست که به ادبیات روزمره هیچوقت دید اونطوری نداشتم که بخوام حساس بشم روش. کس دیگه هم میگه منظورش رو نمی‌فهمم.

 

حالا همچین منی 

فکر میکردم همه‌ی آدم‌های دنیا مثل خودم باشن 

بعد ازدواج دیدم دنیای پسرها خیییییییلییییی تباهه 

یه جاهایی واقعا گریه‌ام گرفت 

من حتی بین پسرهاش رو هم نمیتونم تحمل کنم، چه برسه به اینکه به جمع دخترها برسه، چه برسه به اینکه در جمع مختلط... 

مهیار هربار میخواد یه خاطره خنده‌دار تعریف کنه و ناخواسته یه جمله نقل قول حاوی کلمات بی ادبانه میگه، من بغض میکنم. بخاطر همین هم نمیگه دیگه مگه از دهنش بپره. من هر بار بغضم میگیره که چرا انسان‌هایی وجود دارن که عادی حرف زدنشون اینه. 

دنیا خیلی جای بدی شده

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی