انتخاب یا انگیزه؟!
نوشته بود:
پولدار که باشی وقتی فلافل هم میخوری استوری میکنی و باهاش خاطره سازی میکنی...
چون انتخاب تو بوده
اما پول که نداشته باشی فلافل خوردن رو نشانه ی بدبختی ات میدانی...
چون انتخاب تو نبوده...
با این متن وضعیتش تو واتساپ فکرم درگیر شد که آیا این انتخاب ماست که به ما قدرت و جرات و نشاط میده یا موضوع چیز دیگریست؟
.
.
نه...
خود انتخاب این قدرت رو نمیده...
انگیزه و هدفم از انتخابم هست که به من قدرت یا ضعف میده...
انگیزه و هدف...
همان نیت...
نیت...
اقیانوسی از سخن نهفته هست در موضوع نیت...
راستی مفید ترین نظری که توی چند ماه اخیر داشتم از برادر شنگول العلما بوده
از شدت و شلوغی روز و قضا شدن نمازهام نوشته بودم
و ایشون از خلوت و مناجات شبانه گفتن برام...
خیلی به دلم نشست...
خدایا ممنونم که هنوز این حرفها به دلم میشینه...
نشون میده هنوز دوستم داری...
وقتی رزق آدم به موقع میرسه آدم حس میکنه در آغوش خداست
دقیقا چند روزی بود که در دلشکستگی بسر میبردم... نیروهایی که خودم رشدشون داده بودم و فکر میکردم ارتباط خوبی داریم و توانمندی شون شده بود قدرت و اعتبار من... بابت تاخیر در پرداخت حقوق، سه روز کامل کار نکردن... و این در حالی بود که توی همین روزها قرار بود هم حقوق داده بشه و هم طلبهایی که بابت کارهای پروژه ای بیرون از کارخونه داشتن براشون واریز بشه...
صحبت های من افاقه نکرد و کار رو متوقف کردن...
من شدم لشگر یک نفره...
نذاشتم تعطیلی کار اینها لطمه ای به تولید بزنه... اما از شدت استرس و فشار و علاوه بر اینها جو سازی ها بر علیه مدیریت من که ایشون مدیر خوبی نیستن و نتونستن نیروها رو قانع کنن تا بمونن سر کار، مریضم کرد...
بعد از سه روز که کاری به کارشون نداشتم، روز چهارم خودشون شروع به کار کردن اما با گلگی من...
منتها دیگه کار کردنشون برام ارزشی نداشت...
چون روز قبل کار کردنشون پول کارهای پروژه ای براشون واریز شد
و روزی هم که کار رو شروع کردن به بقیه گفتم حقوق ها فردا واریز میشه
بهشون گفتم من دیکه به اتاقتون سر نمیزنم... پام رو توی اتاقتون نمیذارم...
این تهدید من خیلی بهشون برخورد و ازم خواستن برم تو اتاقشون، نرفتم...
موقعی که آشپزخانه خالی شد و رفتم یه چای بخورم اومدن تو آشپزخونه تا از خودشون دفاع کنن و توجیه کنن...
نپذیرفتم، چون دلم ازشون گرفته بود... باهاشون صاف نمیشد...
دیشب جزوه ی استاد رو باز کردم... جلسه آخر بدستم رسیده بود:
فرموده بودن:
ویژگی ای که صاحبان عصمت رو اعلم میکنه یکی صبر جمیل و دیگری کم توقعی شان هست...
خدای من
رابطه ی علم با صبر جمیل و کم توقعی...
ادامه مطلب هم خیلی خوب بود اما من توقعم از مجموعه ام زیاد بود...
چند روز قلبم دچار ادبار بود...
هنوز هم نمی تونم دلم رو باهاشون صاف کنم...
اما از دیشب توی فکر رفتم... من پر توقع بودم...
الان اگر بخوام این توقع رو کم کنم، می افتم توی فاز لج کردن و بی تفاوت شدن...
پس باید به خودم زمان بدم...
باید با تعادل، توقعم رو کم کنم...
باید به خودم بفهمونم اگر هم رشدی داشتن، کار من نبوده، خواست خدا بوده...