لذت ببر تا جهنمی نشی
با وجود اینکه عقیده ام بر اینه که رنج از زندگی بنی بشر حذف نمیشه اما هیچ وقت برای رنج ها دغدغه مند نشدم...
چون رنج ها متناسب مدل شخصیتی ما میرسن و ما باید فقط در مواجهه با اونها هوشمندانه عمل کنیم...
چیزی که همیشه دغدغه ی من بوده، از دست ندادن لذتها بوده...
همیشه هم به خانمم گفتم: میگم اگر میخوای توی راه دین ثابت قدم باشی و راکد نشی و هر روز بهتر بشی لذتها رو بشناس و خودت رو از اون لذت ها بی نصیب نذار... و طلبشون کن...
و براش برنامه هم داریم غالبا...
دینداری که لذت نبره از دنیاش، یه روزی میفهمه چقدر به خودش لطمه زده...
من و همسرم از وسط شمال و سرسبزی پا شدیم اومدیم توی یه شهر کویری... یکی از لذتهامون که دیدن طبیعت سبز بوده کمرنگ شد... از حدود یک سال پیش تقریبا برنامه هفتگی یا ماهانه مون هست که بریم و طبیعت کوهستانهای اطراف این شهر کویری که اتفاقا سبز هم هستن لذت ببریم...
و حتی از لذتهای کوچیک هم نمیگذرم...
اخیرا دو لذت رو به خانمم پیشنهاد دادم... گفتم درسته وادی هاشون خیلی متفاوته اما حیفه عمرمون تموم بشه و این لذتها رو نچشیم...
گفت چی؟
گفتم اولی خوندن یه صفحه قرآن در روز (توی یه ساعات آرومتر) به نیت لذت بردن از قرآن...
یه دوره دو نفری با این نیت قرآن رو ختم کنیم... خیلی دلم این لذت رو میخواد... و کلی براش از زوایای پنهان این لذت گفتم...
مثلا گفتم گاهی اوقات که وقت خوندن قرآن رو ندارم و مدتی میگذره که نخوندم، قرآن رو میگیرم و بغلش میکنم و میچسبونم به سینه ام...
همین...
انرژی میگیرم...
یا گاهی بعضی از آیات و سوره هایی که دوست دارم رو باز میکنم و میگیرم جلوی چشمهام و فقط نگاش میکنم...
خلاصه کلی دلش رو آب کردم و موافق شد...
لذت بعدی هم پیشنهاد کلاس حرفه ای شنا بود...
من خودم شنا بلدم... وقتی هم استخر میرم غالبا توی عمق های بالا میرم و یکی از لذتهام هم اینه که اون استخر حتما سکوی شیرجه داشته باشه...
اما شناگر حرفه ای نیستم...
خیلی از حرکات رو دوست دارم توی آب بتونم انجام بدم... اما بلد نیستم...
چنان با آب و تاب برای خانمم از لذت هاش گفتم که راغب شده...
کلا به لذت های دنیا حساس باشید...
دیدید آدمایی که موسیقی کار میکنن گوششون به صدا حساسه؟
یا یه عکاس نگاهش به تصاویر متفاوته؟
یا یه رمان نویس نگاهش به قصه ها متفاوته از بقیه هست؟
اگر نگاهمون به لذتها متفاوت نباشه و اهلش نباشیم موجود دوست داشتنی ای برای خدا نمیشیم هاااا
نگاه کنید به چمران
وسط توپ و خمپاره داشته از توی یه کویر رد میشده... چشمش میخوره به یه گل
به راننده میگه صبر کن...
من برم لذتم رو از این گل ببرم و برگردم...
بعد اگر ما بگیم عیاش ترین آدمهای کره ی زمین اندازه ی یک انسان مومن لذت نمیبرن فکر میکنن دارم چرت و پرت میگم...
و تنذیری هم بگم:
آدمی دیدید که نسبت به لذت ها حساس نیست اما خیلی فاز دینداری و خدا و پیغمبر داره و حتی اهل عرفان هم هست، مراقب باشید کلاهتون رو برنداره...
از ما گفتن بود
به خانمم میگفتم احتمالا خیلی لذت داره که یه خانمی توی فضای باز و با نسیم عالی و طبیعت دنج، مثلا موهاش رو آزاد کنه و در معرض باد ملایم یا نسیم قرار بده...
تایید کرد که خیلی لذت بخشه... (چه ظلمی میکنه زندگی آپارتمان نشینی به خانمها مخصوصا... چون این امکان به صورت روزانه براشون فراهم نیست)
بعد گفتم خب اونهایی که همین عمل رو جلوی چشم نامحرمها انجام میدن... اینها خیییلی سنسور لذت بردنشون خرابه...
خییییلی...
در حد اینن که باید بابت پرت بودن بلوغشون براشون ترحم کرد...
مثل این میمونه که بهترین و پر لذت ترین کتاب های دنیا رو دادی دست یه نفر که بخونه و لذتش رو ببره...
بعد صرفا با رنگ جلد اون کتابها دکوراسیون کتاب خونه اش رو تنظیم کنه...
طفلک!!!
بعد چطور کسی که اینقدر درکش از لذت بردن تعطیله باید دیندار بشه؟
برای دیندار شدن آدمها، باید اونها رو به لذتها حساس کنیم...
سلام
یکی از حکمت های نهجالبلاغه هم به موضوع لذت اشاره میکنه.
حکمت ۳۹۰: مومن باید شبانه روز خود را به سه قسم تقسیم کند. زمانی برای نیایش و عبادت پروردگار، و زمانی برای تامین هزینه زندگی و زمانی برای واداشتن نفس به لذتهاییکه حلال و مایه زیبایی است.