در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...

در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...



خیال خام پلنگ من
به سوی ماه جهیدن بود

و ماه را زبلندایش
به روی خاک کشیدن بودن

پلنگ من، دل مغرورم
پرید و پنجه به خالی زد

که عشق ماه بلند من
ورای دست رسیدن بود


چه سرنوشت غم انگیزی
که کرم کوچک ابریشم

تمام عمر قفس می بافت
اما به فکر پریدن بود

سه شنبه, ۲ آبان ۱۴۰۲، ۰۶:۴۹ ب.ظ

قدرت سخنوری_ جذب مشتری

فردا به اینجا دعوت شدیم:

 

قراره از جدیدترین فرشهایی که بافتیم رونمایی بشه... گفتن از مجلس و دولت هم هستن

قرار هست از صاحب کارخونه ما هم تقدیر بشه...

انصافا هم جا داره چون هر چی ابداع توی صنعت فرش ماشینی بوده این آقا ریسکش رو کرده و ضررهاش رو داده و البته منافعش رو هم برده :)))

درسته الان از اسب افتادیم اما از اصل نیفتادیم...

 

تلفن مدیر همایش رو به من داده گفته از کارخونه ما فقط مشخصات من و پسرام و خودت رو رد کن...

پسرهاش کلا یه مقداری خجالتی هستن و قبول نکردن... من موندم و صاحب کارخونه...

هر کاری کردم پسرهاش راضی نشدن بیان...

گفتن تو خوب حرف میزنی... برو اونجا صحبت کن... ان شا الله کار به نطق کردن من نرسه :(((

 

اما صاحب کارخونه گفته بیا اونجا... تاجرهای فرش رو دریاب... از همونجا با چند تاشون ارتباط بگیر... دست خالی بیرون نیا...

اینم از فلسفه وجودی من در اون همایش... (حرف بزن و سخنوری کن... مشتری جذب کن)

 

باشه قبول... تا برگردم شهرم ساعت 12 شب میشه...

زن و بچه ام عادت ندارن...

:((

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲/۰۸/۰۲
ن. .ا

نظرات  (۴)

تازه دو ساعت پیش راضی شده که من برم...

سری قبل که رفتم قم تا با کارگرا صحبت کنم که به کارشون ادامه بدن و آرومشون کنم (همین یه هفته پیش) به خانمم نگفتم و یه دفعه ظهر راه افتادم رفتم قم...

عصر که برمیگشتم به همسرم گفتم دارم از قم برمیگردم... وقتی فهمید ناراحت شد... گفت وقتی تو توی این شهر نیستی حس ناامنی دارم... دیگه اینطوری نرو...

 

حالا جالب بود که وقتی داشتم میرفتم قم خودم رو حتی برای کتک خوردن از دست کارگرا هم آماده کرده بودم...

اما خدا رو شکر به خیر گذشت... خیلی آدمای خوبی بودن و با اخلاقشون خیلی شرمنده ام کردن...

نه تنها کتکی در کار نبود بلکه حتی موقع صحبت من کلامم رو هم قطع نکردن...

 

خدایا ما رو شرمنده ی این ملت نکن...

۰۲ آبان ۰۲ ، ۱۹:۰۱ اقای ‌ میم

به به خوبه که

پاسخ:
اگر کمکی به تولید بشه خوبه والا همش خرج اضافه هست...
ما که داریم میریم مشتری تور کنیم...

کاری به مجلسی ها و دولتی ها هم نداریم
اونا کار خودشون رو بکنن ما کار خودمون...

تااامام

دستت به کاره ، بی زحمت چند تا مشتری انجیر خشک استهبان هم پیدا کن برا ما :)

پاسخ:
اولین مشتریش خودم
مرغوبش رو برام بفرست
قیمت بده و عکس
یک کیلو خودم میخرم و بین همکارام هم برات تبلیغ میکنم

سجاد یه چیزی بگم
من تا حالا توی کشور بهتر از مشتری های شیرازیم، ندیدم
خیلی خوبن تو‌ معامله...
عالی ان
سریع الرضا هستن...

در خدمت شما هستم🙏

راه ارتباطی بفرمایید نمونه ها رو ارسال کنم خدمتتون 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی