یک تکنیک در تعامل زناشویی
من خونه و خانواده ام رو خیلی دوست دارم برای همین وقتی میرم خونه حس پناهگاه و مامن دارم...
وقتایی که دیر (هشت یا نه شب) میرسم خونه یه تکنیک دارم برای از بین بردن انرژی منفی خانمم... وقتی اینقدر دیر میکنم شاکی میشه غالبا...و این حس رو داره که تمام سختی مدیریت بچه ها رو گذاشتم روی دوش ایشون و خودم فقط مشغول کارم هستم
وقتی وارد حیاط میشم فاطمه زینب و امیرعباس میان دم در هال و با صدای بلند سلام میکنن و هی « بابا سلام» رو تکرار میکنن تا من جواب بدم
منم از تو حیاط همین طور قربون صدقه ی این فنچ ها میرم تا وارد هال بشم (خانمم خیلی قربون صدقه رفتن من برای بچه ها رو دوست داره، خیلی انرژی مثبت میگیره)
بعدش وارد هال که میشم خیلی پر انرژی به خانم خونه سلام میکنم با چند مدل استیکرهای زن و شوهری...
بی اختیار با تمام شاکی بودنش از این حجم انرژی مثبت من لبخند میزنه...
و بعدش دیگه هر چی گلگی کنه جو اونقدر سنگین نمیشه...
مهم حال اولیه ی پر از انرژی منفیش هست که اون رو توی ورود اولیه ام با حجم زیادی از حس خوب و انرژی مثبت واقعیم میشکنم... و اول مطلب نوشتم، چون خونه ام واقعا بهشتم هست ورود به این حریم بهم اونقدر انرژی مثبت میده که همه اش رو در بدو ورود خرج خانم خونه بکنم
اما امان از روزی که نمیتونم این کار رو بکنم، مثلا اون موقع شب با تلفن و تماس تلفنی وارد خونه میشم، ده دقیقه هم تماسم طول میکشه...
دیگه تا آخر شب حریف اون انرژی منفیش نمیشم...
اولین ورود و اولین نگاهها و اولین تعاملها رو دریابید
خیییلی مهمه...
کلا اولین ها رو جدی بگیرید
کاین اشک ها خونبهای عمر رفته ی من است...