از خوبی های تو_8
یه خانمی از مخاطبانم بهم گفتن از سلسله مطالبی که در مورد همسرم نوشتم این حس رو داشتن که از خانمم رضایت ندارم و دارم خودم رو توجیه میکنم که انتخابم اشتباه نبوده
البته در جواب ایشون یه صحبت هایی داشتیم ولی نکته ای که به نظرم میتونم اینجا به اشتراک بذارم اینه:
من اون مطالب رو در سنی نوشتم که به نظرم سن من خیلی روی افقم تاثیر داشته...
و به نظرم آدمای اهل تفکر وقتی پا به سن بذارن خیلی از ارزش گذاری ها براشون متفاوت میشه...
مخصوصا همسر و زندگی مشترک...
من عامدانه دست روی ویژگی هایی از همسرم گذاشتم که برای مخاطبم تلنگری بشه...
ببینید یک ماساژر مهمه که انگشتش رو کجای بدن شما میذاره... و به کدوم سمت انگشتش رو حرکت میده... و با چه مقدار فشاری این کار رو میکنه...
ماساژ دادن صرفا مشت و مال دادن که نیست که...
وقتی من میگم با توجه به اینکه غالبا بدقولی میکنم در ساعت رفتن به خونه، بازم همسرم حاضر نمیشه با نوع مطالبه گریش منو مدیریت کنه (مثلا به جای اینکه بگه ساعت 6 کلاس دارم بگه ساعت 5 کلاس دارم) تا بتونه به برنامه خودش برسه... اون هم بعد از حدود 8 سال بساط داشتن با ساعت اومدن من...
دارم یک خوش ذاتی و خوش سرشتی و یک حسن خلقی رو بیان میکنم که تا ثریا میرود تا نفخ صور...
بذارید راحت تر بگم:
میدونید علت اینکه طوفان نوح اومد و بساط تمام انسانهای اون سرزمین (احتمالا کل زمین) رو جمع کرد چی بوده؟
نافرمانی از حق؟
اذیت کردن پیامبر خدا؟
غرق شدن در گناه؟!!
این مسائل در ادوار دیگه ای هم بود... اما چرا فقط در زمان حضرت نوح بساط انسانها جمع شد؟!!
گویا وقتی حضرت نوح از خدا میخوان عذاب رو بفرسته دلیل خود حضرت نوح این بود:
خدایا از اینها دیگه فرزندی زاده نخواهد شد جز انسانهای فاسق و تبهکار...
مسئله نسل بود...
ذریه بود...
نگاه کردن حضرت نوح...
به نسل و ذریه و آینده شون...
دید از اینها دیگه ذریه پاکی متولد نخواهد شد... حتی در قرون بعدی...
دیگه دلیلی نداره اینها فرصت حیات داشته باشن...
به لعنت خدا هم نمی ارزن دیگه...
انسان پاک و استمرارش در روی زمین، دلیل خداست برای فرصت حیات دادن حتی به فاسقین...
خب!!!
نقش پدر و نقش مادر...
کدوم پررنگ تره در ذریه سازی؟!!
بله... بلدم... مرد باید فلان باشد... زن هم باید بهمان باشد...
قبول...
اصلاب شامخه
و ارحام مطهره...
هر دو موثر هستن...
اما...
مادر...
!!!
دلیل هم دارم...
ولی حوصله بحث ندارم...
اینها رو هم نگفتم که بگم همسر من زنی هست که باید الگوی همه باشن...
خیر...
اما میتونم اون خوبی هایی رو از همسرم برجسته کنم که میدونم خدا هم داره به اون خوبی هاش نگاه میکنه...
میتونم دست روی چیزهایی بذارم که میدونم اینها میتونن ذریه ساز بشن...
وقتی مثلا اون خوبی رو در مورد همسرم مطرح میکنم (مدیریت نکردن من در زمان دادن برای رسیدن به کلاسش)، حتی ممکنه یکی بگه که خب این که خیلی ساده لوحی هست...
آفرین...
اسمش خیلی مهم نیست...
اگر این ساده لوحی رو نداری، یه مقداری روی خودت فکر کن...
نکنه زیادی زرنگ شده باشی، در حدی که خدا هم به خودت واگذارت کرده باشه...
الان هم اومدم یه خوبی دیگه رو مطرح کنم:
همسرم خیلی اهل ثبت لحظات زندگی مشترکمون هستن... خیلی اهل عکس گرفتن هستن...
هر یک یا دو سال هم همه باید با هم بریم آتلیه..
مخصوصا برای ما با این بچه های قد و نیم و شلوغ... توی آتلیه خیلی سخته...
اما ایشون اصرار دارن بریم...
اخیرا همین یه ماه پیش رفتیم... و آلبوم مجهزی دارن...
این یه نشونه هست...
خانم منم مثل خیلی از خانمها ، حوصله ی خیلی چیزا رو ندارن...
کلا آدم پر حوصله ای نیستن...
اما برای این کار حوصله دارن...
آفرین...
اینها رو اگر هر کدوم از شماها دارید، بهتون تبریک میگم...
این ویژگی ها رو حتما حفظ کنید و حتما مراقبت کنید ازش...
این خیلی ویژگی قشنگ و مهمیه. زمان که بگذره زیباییش واضحتر میشه.