در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...

در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...



خیال خام پلنگ من
به سوی ماه جهیدن بود

و ماه را زبلندایش
به روی خاک کشیدن بودن

پلنگ من، دل مغرورم
پرید و پنجه به خالی زد

که عشق ماه بلند من
ورای دست رسیدن بود


چه سرنوشت غم انگیزی
که کرم کوچک ابریشم

تمام عمر قفس می بافت
اما به فکر پریدن بود

چهارشنبه, ۲ آبان ۱۴۰۳، ۰۹:۱۴ ق.ظ

دغدغه های آخرالزمانی من

این روزها افکار و دغدغه هایی در ذهنم غوطه ور هستن که رنگ و بوی آخرالزمانی دارن...

آخرالزمان چه رنگ و بویی داره؟!!

چیزی که غالبا سعی کردم در وبلاگم با سند یا بی سند بهش گریز بزنم و ذهن ها رو درگیرش کنم:

در طول تمام این سالیان یکی از رسالت هام همین بوده

چی؟:

الهام

بر اساس اون آیه قرآن که: فالهمها فجورها و تقواها

یا بر اساس: و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لایحتسب...

 

حتی گاهی توی وبلاگم دوگانه درست کردم و به متعصبین به نظم کنایه زدم... و نظم و چارچوب ذهنی رو در مقابل الهام قرار دادم...

که خب به صورت طبیعی اینطور نیست که نظم و الهام در مقابل هم باشن... اما خب برای تحریک اذهان لازم بود گاهی شیوه بحث رو عوض کنم ولو اینکه از نظر برخی بزرگواران غیر علمی به نظر برسه...



 

من این مدل نگاه رو زندگی میکنم... حرف نمیزنم... تئوری تولید نمیکنم...

مثلا در مورد فرزند آوری جالبه بدونید من شدیدا مایل به فرزند زیاد هستم... اصلا یکی از لذت ها و فانتزی های 15 سال اخیر من پر فرزند بودن هست... 

حالا این میل طبیعی من وقتی رنگ ارزشی و احساس دین و بدهکاری به اهل بیت هم بهش اضافه میشه حساب کنید چقدر در من ضریب میگیره...

اما هرگز...

حتی یکبار...

حتی به اشاره...

حتی غیر مستقیم...

به همسرم نگفتم ما باید فرزند آوری کنیم...

تنها جرمم این بود که وقتی همسرم در مورد این موضوع صحبت میکردن، من تایید میکردم... که خب رسم گفتگو هست...

گاهی همسرم ازم گله میکنن... میکن هر وقت در مورد فرزند جدید حرف میزنم هی میگی نمیدونم... چمیدونم...

انگار برات مهم نیست...

یک بار خیلی صریح به همسرم گفتم:

من خیلی وقته توی مراقبت هستم برای فرزند جدید...

اما وقتش نرسیده...

وقتش برسه به هر دومون الهام میشه...

زندگیت رو بکن... مراقبت هات رو انجام بده و بهش فکر نکن...

 

و حرفم رو پذیرفت چون دقیقا وقتی میخواستم این حرف رو بزنم یقین داشتم وقتشه و باید بگم...

این یه مثال بود... واما آخرالزمانی شدن دغدغه ی من:



من خیلی راحت میتونم حداقل 300 میلیون وام قرض الحسنه بگیرم و ساخت خونه ام رو تا 80 الی 90 درصد ببرم جلو...

اما ندای عجیبی گاهی از درون منع ام میکنه...

آخه من تقریبا مدت اندکی هست که اکثر بدهیام رو دادم... اکثر وامهام تسویه شده...

آزادی عجیبی رو تجربه میکنم... رهایی خاصی دارم...

نمیدونم دوباره بخوام دو سال دیگه برم زیر بار بدهی و تعهد... این موجب نشه از قافله جا بمونم...

 

درگیرم با خودم...

خدایا نصرتت رو بهم برسون... نشانه هاش رو برام بفرست...

به خانمم میگفتم این خونه جدید که مستاجر شدیم خیلی خونه ی خوبی هست... همه چیزش عالیه...

ولی حس میکنم این فرصت محدود هست که خدا بهمون داده...

زیاد اینجا نخواهیم ماند...

باید ببینیم خدا چرا این فرصت رو به ما داده...



میدونید جواب تمام این دغدغه هام رو چجوری باید بگیرم؟

با تقوا...

تقوا...

تقوا...

حتی استاد هم نمیتونه در این زمینه کمکی بهم بکنه...

دعا کنید..

موافقین ۴ مخالفین ۲ ۰۳/۰۸/۰۲
ن. .ا

نظرات  (۶)

از کجا مطمینی این الهامات شیطانی نیست ؟ اصلا وقتی عقل هست چرا اولویت رو باید به الهاماتی با منابعی مبهم بدیم ؟ 

بصورت مصداقی تر ، وقتی یه آدم میتونه یه خونه از خودش داشته باشه و راحتی و آسایش رو برای خانواده به ارمغان بیاره چرا باید اجاره بنشینه ؟ اگر بچه دار شدن در توانایی و تمکن کسی هست و از طرفی اون رو حایز اهمیت شرعی هم می‌دونه چرا باید در اون تامل کنه ؟ 

مرحوم آقای حائری شیرازی میگفتن یکی از ایمه رفت خونه یکی از شیعه ها دید خونه فقیرانه ای داره . ازش پرسید تو که وضع مالی خوبی داری ، چرا انقدر خونه ات حقیرانه است ؟ اون شخص گفت من بابام هم به همین خونه کوچیک و حقیرانه راضی بود . توی روایت ، امام علیه السلام برخورد جدی با اون شخص داشته که لینک متن روایت رو در انتهای پیام برات میگذارم 

+++ خدایی ناکرده قصد تعیین تکلیف برای شما رو ندارم اما این سوالات و نکاتی بود در باره این موضوع برام مطرح شد . 

 

 

https://lib.eshia.ir/71808/1/650

 

پاسخ:
اگر پول داشته باشی و خرج خانواده ات نکنی بله حق با شماست...
اما یه روایت پیدادکن که بر مرد واجب کرده باشه بره زیر بار قرض، بابت تهیه خانه...
اون هم در شرایطی که ممکنه جهادی بر تو فرض بشه که خود این بدهی دست و پای تو رو ببنده...

عقل سلیم عقلیست که راه الهام رو به خودش نمیبنده...
چون از هم جدا نیستن...
شما وقتی تفکر هم میکنی، وقتی از جنع استدلالهات به نتیجه ای میرسی، این سیر تماما فرمولیزه نمیشه...

الهام سالم و شیطانی...
حق داری...
متقی باشیم الهام رحمانی میشه، نباشیم شیطانی میشه...
بله ریسکش بالاست...

دنبال روال بدون ریسک هستی؟!!!
اگر واقعا هستی پیکیر مسئله تقوا باش...
اگر هم منهای تقوا دنبال تصمیمات بدون ریسک هستی، به نطرم داری از واقع نگری فاصله میگیری و این خطرناکه
عقل و الهام در مقابل هم نیستن... اما تعصب روی یکی داشتن انحراف ایجاد میکنه و انسان رو پر خطا میکنه
۰۲ آبان ۰۳ ، ۱۹:۱۸ شنگول العلما

سلام

بار اول در مورد الهام نوشتید خواستم نظر بذارم گفتم ولش کن اظهار فضل نکنم⁦^⁠_⁠^⁩.

دیدم دغدغه هست. با خودم گفتم مطالبی گفته بشه برای تکمیل دغدغه، بودش بهتر

 از نبودشه.

در کتاب اداب الصلاه امام خمینی ره امده مقامات اهل سلوک آمده: اول علم دوم ایمان سوم اطمینان چهارم مشاهده.
مثلا در مورد اطمینان در ص ۱۰ این طور امده:
مقام سوّم، مقام «اطمینان و طمأنینۀ نفس» است که در حقیقتْ مرتبۀ‏‎ ‎‏کاملۀ ایمان است. قالَ تَعالی مُخاطِباً لِخَلیلِه: ‏‏اَوَلَم تُؤمِنْ؟ قالَ بَلیٰ وَلکِنْ‎ ‎لِیَطْمَئِنَّ قَلْبی.‎[4]‎‏ 
##############

الهامات قلبی متناسب با مرتبه قلب هست.
الهامات مرتبه ایمان با الهامات مرتبه اطمینان فرق می کنه.
مثلا در مورد مادر حضرت موسی ع امده :
وَأَصۡبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَىٰ فَٰرِغًاۖ إِن کَادَتۡ لَتُبۡدِی بِهِۦ لَوۡلَآ أَن رَّبَطۡنَا عَلَىٰ قَلۡبِهَا لِتَکُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ
(سرانجام) قلب مادر موسى از همه چیز تهى گشت؛ و اگر دل او را (بوسیلۀ ایمان و امید) محکم نکرده بودیم، نزدیک بود مطلب را افشا کند!(۱۰قصص)
اما وحی فعل خیر در مرتبه بالاتر هم هست:
وَجَعَلۡنَٰهُمۡ أَئِمَّةࣰ یَهۡدُونَ بِأَمۡرِنَا وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡهِمۡ فِعۡلَ ٱلۡخَیۡرَٰتِ وَإِقَامَ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِیتَآءَ ٱلزَّکَوٰةِۖ وَکَانُواْ لَنَا عَٰبِدِینَ
و آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما، (مردم را) هدایت مى‌کردند؛ و انجام کارهاى نیک و برپاداشتن نماز و اداى زکات را به آنها وحى کردیم؛ و تنها ما را عبادت مى‌کردند (۷۳ انبیا)
و خطر کجاست:
قلب ناپاک هم بهش الهام می شه الهام شیطانی.
وَلَا تَأۡکُلُواْ مِمَّا لَمۡ یُذۡکَرِ ٱسۡمُ ٱللَّهِ عَلَیۡهِ وَإِنَّهُۥ لَفِسۡقࣱۗ وَإِنَّ ٱلشَّیَٰطِینَ لَیُوحُونَ إِلَىٰٓ أَوۡلِیَآئِهِمۡ لِیُجَٰدِلُوکُمۡۖ وَإِنۡ أَطَعۡتُمُوهُمۡ إِنَّکُمۡ لَمُشۡرِکُونَ
و از آنچه نام خدا بر آن برده نشده، نخورید! این کار گناه است؛ و شیاطین به دوستان خود مطالبى مخفیانه القا مى‌کنند، تا با شما به مجادله برخیزند؛ اگر از آنها اطاعت کنید، شما هم مشرک خواهید بود! ۱۲۱ انعام

یک زمانی برای سالک می رسد که قلب حرف می زند. استاد امام  ایت الله شاه ابادی گفته اند: مثل کودک ابتدا حرف و‌ذکر در دهان قلب بگذاریم و بعد، قلب حرف زدن بلد شد حرف می زند. جوشش علم.

پیامبر صلی الله علیه و آله: مَنْ اَخْلَصَ لِلّهِ اَرْبَعینَ صَباحا، ظَهَرَتْ یَنابیعُ الْحِکْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلى لِسانِهِ؛ [نهج الفصاحه، ح 2836.]
هر کس چهل روز خود را براى خدا خالص کند، چشمه هاى حکمت از قلب وى بر زبانش جارى مى شود.

 

ارتباط با امام حاضر بیشتر حضوری، ارتباط با امام غایب بیشتر قلبی. غایب که حاضر شد باز هم ارتباط قلبی اولاست.
پس منتظر واقعی همواره دنبال صیقل قلب است. 

 

یکی از بسترهای مناسب فرزند دار شدن استفاده از بستر زمانه. یعنی رجب و شعبان و رمضان در ماه های بارداری بیفته. مثلا رمضان مادر یک ایه می خواند ثواب یک ختم. کاش می شد پژوهشی کرد بچه هایی که رمضان رو‌درک کردند با انها که درک نکردند در اینده کجا هستند.
حالا مادر باردار بره مشهد نتیجه می دهد استفاده از بستر زمان و‌مکان.
حالا قلب و زمان و مکان با هم جمع بشه ان شاءالله عاقبت بخیری⁦^⁠_⁠^⁩.



 

۰۳ آبان ۰۳ ، ۰۶:۴۱ .. ــاوقــ ـــاتـــ ..

همین الان هم بر شما واجبه مگه مسلمون نیستی کریم ؟!؟

پاشید برید لبنان از اسلام و مسلمین دفاع کنید! اگر واقعا دلتون برای اسلام و مسلمین میسوزه همین الان برید و در خط اول جنگ با دشمن مبارزه کنید و نگران هم نباشید چه بکشید و چه کشته بشید، خدا با شماست! ولی اگر منتظرید جنگ بیاد در خونتون و به اسم کیان و وطن و ایران مبارزه کنید که دیگه کلا بحث عوض میشه ، چون کلا دو طرف جنگ با هم هم مرز نیستند و نیازی به نیروی زمینی نیست و کلا موضوع جهاد ! شما کنسله !

اگر احیانا گزینه اول مطرح است خیلی راحت وقت رو هم هدر نده ، اتفاقا دو کورسه راحت میشه رفت لبنان ، یه بلیط می گیری برای قطر یا ترکیه ، فرقی نداره از همون جا هم بلیط می گیری برای بیروت و میری تیپ رضوان  و... یا علی از تو مدد!

دنبال بهانه نباش ! میخوای سهیم باشی توی جنگ آخر الزمانی پاشو یا علی برو بزن به دل دشمن صهیون پدرسسسسوخته!

پاسخ:
تنهایی نمی چسبه
منتظرم شما هم احساس تکلیف کنی با هم بریم لبنان
۰۳ آبان ۰۳ ، ۰۹:۰۰ .. ــاوقــ ـــاتـــ ..

اتفاقا من بیروت رفتم برای ادای تکلیف هم رفتم ولی تکالیفمون با هم کمی متفاوت است ، تکلیف من کاری بود و به واسطه اینکه خبرنگار و اهل رسانه بودم و برای تهیه بخشی از یک مستند ( ؟؟ ) چند سال پیش قسمت شد رفتیم و به واسطه همون مستند هم قدمی در این راه هر چند کوچک برای روشنگری برداشتم.

پس ! منتظر من نباش ، تکالیفمون با هم فرق می کنه ، تو میخواهی جهاد کنی و مجاهدانه با ریختن خون ، و پیروزی خون بر شمشیر به اسلام و مسلمین خدمت کنی.

الهام هم که بهت شده پس پاشو و خبر ادای دینت رو برامون تعریف کن ، بعد از هر عملیات هم برامون یک پست بذار و ما هم بواسطه اینکه در آخر نوشتی دعا کنید ، برای سلامتی و پیروزی شما و سربازان اسلام دعا می کنیم.

پاسخ:
چه ذهن منظم و منسجمی داری
آفرین...
چه زبان نیش دار و گزنده ای...
اعجوبه ای هستی برای خودت رسانه ای عزیز من
۰۳ آبان ۰۳ ، ۰۹:۰۵ .. ــاوقــ ـــاتـــ ..

😉

پاسخ:
پاسخم به نطر قبلیت رو ویرایش زدم
۰۵ آبان ۰۳ ، ۰۱:۴۱ پلڪــــ شیشـہ اے

واقعاً هر چیز وقتی داره. چه بسا برای کوچکترین چیزها دست و پا زدم ولی در وقت خودشون حتی شده در مضیغه زمانی و روحی و...  انجام شدن. حتی برای خواندن یک کتاب! 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی