دغدغه های آخرالزمانی من
این روزها افکار و دغدغه هایی در ذهنم غوطه ور هستن که رنگ و بوی آخرالزمانی دارن...
آخرالزمان چه رنگ و بویی داره؟!!
چیزی که غالبا سعی کردم در وبلاگم با سند یا بی سند بهش گریز بزنم و ذهن ها رو درگیرش کنم:
در طول تمام این سالیان یکی از رسالت هام همین بوده
چی؟:
الهام
بر اساس اون آیه قرآن که: فالهمها فجورها و تقواها
یا بر اساس: و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لایحتسب...
حتی گاهی توی وبلاگم دوگانه درست کردم و به متعصبین به نظم کنایه زدم... و نظم و چارچوب ذهنی رو در مقابل الهام قرار دادم...
که خب به صورت طبیعی اینطور نیست که نظم و الهام در مقابل هم باشن... اما خب برای تحریک اذهان لازم بود گاهی شیوه بحث رو عوض کنم ولو اینکه از نظر برخی بزرگواران غیر علمی به نظر برسه...
من این مدل نگاه رو زندگی میکنم... حرف نمیزنم... تئوری تولید نمیکنم...
مثلا در مورد فرزند آوری جالبه بدونید من شدیدا مایل به فرزند زیاد هستم... اصلا یکی از لذت ها و فانتزی های 15 سال اخیر من پر فرزند بودن هست...
حالا این میل طبیعی من وقتی رنگ ارزشی و احساس دین و بدهکاری به اهل بیت هم بهش اضافه میشه حساب کنید چقدر در من ضریب میگیره...
اما هرگز...
حتی یکبار...
حتی به اشاره...
حتی غیر مستقیم...
به همسرم نگفتم ما باید فرزند آوری کنیم...
تنها جرمم این بود که وقتی همسرم در مورد این موضوع صحبت میکردن، من تایید میکردم... که خب رسم گفتگو هست...
گاهی همسرم ازم گله میکنن... میکن هر وقت در مورد فرزند جدید حرف میزنم هی میگی نمیدونم... چمیدونم...
انگار برات مهم نیست...
یک بار خیلی صریح به همسرم گفتم:
من خیلی وقته توی مراقبت هستم برای فرزند جدید...
اما وقتش نرسیده...
وقتش برسه به هر دومون الهام میشه...
زندگیت رو بکن... مراقبت هات رو انجام بده و بهش فکر نکن...
و حرفم رو پذیرفت چون دقیقا وقتی میخواستم این حرف رو بزنم یقین داشتم وقتشه و باید بگم...
این یه مثال بود... واما آخرالزمانی شدن دغدغه ی من:
من خیلی راحت میتونم حداقل 300 میلیون وام قرض الحسنه بگیرم و ساخت خونه ام رو تا 80 الی 90 درصد ببرم جلو...
اما ندای عجیبی گاهی از درون منع ام میکنه...
آخه من تقریبا مدت اندکی هست که اکثر بدهیام رو دادم... اکثر وامهام تسویه شده...
آزادی عجیبی رو تجربه میکنم... رهایی خاصی دارم...
نمیدونم دوباره بخوام دو سال دیگه برم زیر بار بدهی و تعهد... این موجب نشه از قافله جا بمونم...
درگیرم با خودم...
خدایا نصرتت رو بهم برسون... نشانه هاش رو برام بفرست...
به خانمم میگفتم این خونه جدید که مستاجر شدیم خیلی خونه ی خوبی هست... همه چیزش عالیه...
ولی حس میکنم این فرصت محدود هست که خدا بهمون داده...
زیاد اینجا نخواهیم ماند...
باید ببینیم خدا چرا این فرصت رو به ما داده...
میدونید جواب تمام این دغدغه هام رو چجوری باید بگیرم؟
با تقوا...
تقوا...
تقوا...
حتی استاد هم نمیتونه در این زمینه کمکی بهم بکنه...
دعا کنید..
از کجا مطمینی این الهامات شیطانی نیست ؟ اصلا وقتی عقل هست چرا اولویت رو باید به الهاماتی با منابعی مبهم بدیم ؟
بصورت مصداقی تر ، وقتی یه آدم میتونه یه خونه از خودش داشته باشه و راحتی و آسایش رو برای خانواده به ارمغان بیاره چرا باید اجاره بنشینه ؟ اگر بچه دار شدن در توانایی و تمکن کسی هست و از طرفی اون رو حایز اهمیت شرعی هم میدونه چرا باید در اون تامل کنه ؟
مرحوم آقای حائری شیرازی میگفتن یکی از ایمه رفت خونه یکی از شیعه ها دید خونه فقیرانه ای داره . ازش پرسید تو که وضع مالی خوبی داری ، چرا انقدر خونه ات حقیرانه است ؟ اون شخص گفت من بابام هم به همین خونه کوچیک و حقیرانه راضی بود . توی روایت ، امام علیه السلام برخورد جدی با اون شخص داشته که لینک متن روایت رو در انتهای پیام برات میگذارم
+++ خدایی ناکرده قصد تعیین تکلیف برای شما رو ندارم اما این سوالات و نکاتی بود در باره این موضوع برام مطرح شد .
https://lib.eshia.ir/71808/1/650