در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...

در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...



خیال خام پلنگ من
به سوی ماه جهیدن بود

و ماه را زبلندایش
به روی خاک کشیدن بودن

پلنگ من، دل مغرورم
پرید و پنجه به خالی زد

که عشق ماه بلند من
ورای دست رسیدن بود


چه سرنوشت غم انگیزی
که کرم کوچک ابریشم

تمام عمر قفس می بافت
اما به فکر پریدن بود

پنجشنبه, ۱۷ آبان ۱۴۰۳، ۰۷:۵۷ ق.ظ

ن. .ا و آقای همساده

از همون بدو تولد، من با همه متفاوت بودم :))

بر عکس برادر و خواهرام که تو بیمارستان بدنیا اومدن من توسط قابله ای محترم پا به دنیا گذاشتم :)))

تازه قابله هم تشریف نیاوردن خونه ما...

مادرم با اون وضعش رفت خونه قابله...

واقعا هنوز کسی بهم جواب منطقی نداد که چرا این کار رو کردن؟!!!

خونه قابله با ادرسی که میدن تا بیمارستان، پیاده هم که بری هفت هشت دقیقه راه بود...

 

خلاصه ما به هر مصیبتی بود نزول اجلال کردیم... (الان حس آقای همساده رو دارم)

بابای ما حوصله شناسنامه گرفتن نداشت...

و یه مدلی برای من شناسنامه گرفت که تیر و ترکش های اصلیش تا خود کلاس اول دبستان هم گریبان گیر من بود...

قصه اش طولانی هست فقط همینقدر بدونید من سال اول دبستان رو با وجود اینکه درسم خیلی عالی بود، دو بار خوندم

:)))

(شما باشید حس آقای همساده بودن بهتون دست نمیده؟)

اون طرف قصه اش که هنوز هم تیر و ترکشش رهام نمیکنه تاریخ تولد منه...

تاریخ تولدم توی شناسنامه اول آذر خورده... در حالی که واقعا اول آذر نبوده...

یعنی من برای اینکه بفهمم دقیقا چه تاریخ شمسی متولد شدم اصلا یک دوره زیج بهادری، ریج خواجه نصیر... زیج عمر خیام و دو دوره علوم هیئت و نجوم رو گذروندم (شوخی میکنم هااا_ ولی کلی پیگیر شدم تا بتونم تاریخ درست و با ضریب خطای کمتری رو پیدا کنم) تا بتونم تاریخ دقیق تولدم رو به لطف یک نشانه محکمی (شهادت امام رضا) که وجود داشت پیدا کنم... و بفهمم 16 آبان متولد شدم...

 

و من ماه آبان رو خیلی بیشتر از آذر دوست دارم...

و چقدر خدا بهم لطف کرد که ماه آبان متولد شدم...



خلاصه که امسال تولدم خیلی خاص بود،

هم برای اولین بار تولدم با تولد حضرت زینب یلام الله مقارن شد...

هم همسر عزیز در عملی خلاقانه، بر عکس همه سالها که اول آذر تولدم رو میگرفتن، امسال 16 آبان تولد گرفتن...

و چه کیک مشتی ای درست کردن.... یعنی من کلا کیک تولد های بیرون بعد از خوردن کیک تولدهای همسر از چشمم افتاد...

 

و جالب تر ش کجا بود؟!!

بچه هاااا

علی رغم تلاش های زیادی که کردن بابت اینکه سورپرایز قصه رو بهم نزنن بچه ها...

به محض ورود من به خانه دو تا کوچیکا هی به من آویزون شدن که بابا بیا بریم سمت یخچال...

بیا میخوایم یه چیزی نشونت بدیم...

امیرعباس: بابااااا، مامان کیک درست کرد :)))

ذهن من: خب ماهی دو سه بار درست میکنه، اینا هیچ وقت اینقدر ذوق زده نمیشن...

فاطمه زینب: بابا مال توئه :)))) تولد تولد (به همون ریتم تولد خوندن موقع جشن)

بعد از این حرف دخترک دوزاری ام افتاد که چی شد

خیلی خوشحال شدم از اینکه همسرم 16 آبان رو برای تولد گرفتن انتخاب کردن...

و این بزرگترین سورپرایز بود...



انتخابات امریکا هم به اتمام رسید...

یاد حرف رفیق امریکا دوست خودم می افتادم که بعد از غلط اسرائیل در مورد ایران میگفت:

ایران باید سریع پاسخ بده...

گفتم: به نظر من هر چی دیرتر پاسخ بده به ضرر اسرائیل هست... و بعید هم هست زود پاسخ بده

گفت: چطور؟

گفتم: اسرائیل هر روز از روز قبلش ضعیف تر میشه با استراتژی جنگی که حزب الله پیش گرفته... و ایران وقتی خواهد زد که حزب الله میدان جنگ رو کمی شلوغش کرده باشه و اسرائیل رو دچار گیجی کرده باشه...

و این روزها که میبینیم حزب الله با موشک سنگین فاتح 110 داره میزنه تو تل آویو... به نظرم باید منتظر حمله ایران هم باشیم...

 

واقعا معنای شجره خبیثه که در قرآن اومده رو باید در این قوم دید...

 

موافقین ۹ مخالفین ۰ ۰۳/۰۸/۱۷
ن. .ا

نظرات  (۱۲)

اینکه میگم من همیشه متفاوت بودم موضوع جدی ای هست...

یه مثال بزنم تا همه متوجه بشید:

الان از هر کی بپرسید تاریخ تولدت کی هست دقیقا روز و ماه و سال تولدش رو میگه...

مثلا میگه 20 دی ماه...

یا میگه 6 شهریور...

ولی از من اگر بپرسید اولش یه مقداری فکر میکنم...

بعد میگم : چطور؟!!

بعد کلی طفره رفتن جمله آخرم خیلی جالبه:

"حدودا" 16 آبان...

 

شما تا حالا روز تولدتون رو با کلمه "حدودا" گفتید؟

ولی من همیشه میگم...

:)))

تفاوت رو داشتید؟!!

پاسخ:
اصلا به همین خاطر هست که توی کارکترهای ایرج طهماسب با آقای همساده ارتباط بیشتری میگیرم
:))
۱۷ آبان ۰۳ ، ۰۹:۱۶ اقای ‌ میم

تولدت مبارک آقا رضا:)

پاسخ:
سلام
عزیزی
ممنون
:)
۱۷ آبان ۰۳ ، ۰۹:۲۵ نـــرگــــس ⠀

بح بح. 

تولدتون مبارک باشه ان شاءالله.

شما اینطور از کیک‌های همسرگرامی تعریف کردید منم دلم خواست :)

چقدر خوب که تاریخ تولدتون رو درآوردید. مهمه :)

پاسخ:
سلامت باشید
طعم اصلی غذاهای خونه رو انگیزه ی آشپزش مشخص میکنه...
بله بله...
داستان داشتم سر پیدا کردن تاریخ تقریبا دقیقش...
۱۷ آبان ۰۳ ، ۰۹:۴۸ اقای ‌ میم

خیلی خوبه که نسبت به اتفاقات تلخ زندگیت شادی

توانایی خیلی بزرگیه

پاسخ:
تلخیش که مال من نبود
مادرم خیلی اذیت شد بنده خدا...
من تهش یه سال اول دبستان رو اضافه تر خوندم
عوضش پایه ام قویتر شد :))))

ولی کلا تلخی رو با شادی بیان کردن هم روال آقای همساده هست...
داره از اتفاقات تلخ حرف میزنه
آقای مجری میگه چرا میخندی؟!!!
میگه:
من نمیخندم، من دارم از درون متلاشی میشم
:)))

چرا آبان رو بیشتر از آذر دوست دارید ؟

پاسخ:
باور کنید سوال سختی پرسیدین

سلام

تولدتون مبارک

انشالله هزار سال عمر پز عزت کنار خانواده اتون داشته باشید

 

 

اما دلیل تعجبتون رو نمیفهمم

اگه کمتر از ۳۵ سالتون باشه آره یکم عجیبه 

ولی اگه بالای ۳۵ هستید، من تا به حال کمتر کسی در این رنج سنی دیدم تاریخ تولدش رو بلد باشه! نمی‌فهمم چرا براتون عجیبه!

اطراف من دهه شصت تک و توک کسیه که وضعش اینطور نباشه 

باز مامانم دهه شصتیه با اینکه سال تولدش در شناسنانه غلط نوشته شده اما خودش میدونه چه سالی به دنیا اومده

بابام آخر دهه پنجاهه سالش رو هم حدودی میگه

برای مامانم هم ماه و روزش غلط اومده و خودش پیدا کرده تاریخ دقیق رو

اما بابام طفلک کسی نه تنها سال دقیق که فصل دقیق تولدش رو نمیدونه. همش رو حدودی پیدا کرده. 

یه پسرعمه دارم دهه شصتیه. می‌خواست هیات علنی دانشگاه بشه ردش کردن تو گزینش. پرس و جو کرد که چرا؟ گفتن تاریخ تولد شما چندین سال قبل عقد پدر و مادرته:)))

یه دخترعمه دهه هفتادی هم دارم، تو شناسنامه فرزند پدر مادر خودش نیست، فرزند پدربزرگ و مادربزرگشه. چرا؟ چون اونقدر دیر برای پدرش شناسنانه گرفته بودن که پدر موقع ازدواج تو شناسنانه زیر ۷ سالش بوده، برای همین هم ازدواجشون رو نتونستن ثبت کنن و شناسنانه بچه رو به نام بابابزرگ گرفتن 

 

بعد این وسط هستن کسایی که در همون دهه پنجاه و شصت شناسنامه دقیق به روز و ماه و سال دقیق دارن. من اصلا دنیای اونا رو نمی‌فهمم. حس میکنم اشراف زاده‌ای چیزی بودن

پاسخ:
چقدر من با این نظر شما خندیدم
خب به خودم امیدوار شدم...
آخه خواهرم شش سال از من بزرگتره ولی تاریخش کاملا مشخصه
برادرم هم از من بزرگتره... اونم مشکل منو نداره...
یه خواهر داشتم عمرش رو داد به شما
اون از من کوچکتر بود اونم مشکلی نداشته...
فقط من....

سلام 
تولدتون مبارک:) ان شاء الله تولدهای 16 آبان بسیاری رو کنار عروس و دوماد و نوه و نتیجه جشن بگیرید.

 

پدربزرگ من وقتی از اهواز هجرت می‌کنند تهران تصمیم می‌گیرند شناسنامه هر هفت‌تا بچه رو بگیرند. توی ثبت احوال میبینن نفر قبلی میگه من هفت تا بچه دارم، متصدی میگه هفتتت تا؟ آفرین و از این صحبتا(البته که هفت تا برای اون زمان عادی باید باشه نمیدونم چرا طرف تعجب میکنه). خلاصه پدربزرگ ما می‌ترسه چشم بخوره میگه پنج تا بچه داره:)) هر پنج تا رو هم 1 شهریور می‌گیره از سال 42 تا 46. یعنی تاریخ تولد شناسنامه‌ای عمه‌م و پدرم و سه تا از عموهام در یک روزه:) مادربزرگم در مورد پدرم خیلی جزئیات بخاطر داشتند چون پدرم شش ماهه به دنیا اومده بود و انقدر کوچولو بود که میذاشتنش بالای یخچال که یه وقت گربه نیاد بخورتش:))))) و همیشه میگفت حسین تموز به دنیا اومده و موقع خرماپزون، اسمش هم حسینه چون اربعین به دنیا اومد. ما هم از این اطلاعات برآیند گرفتم و یه تاریخ تولد حدودی درآوردیم ولی همچنان یک شهریور تولد می‌گیریم:)

به نظر من مهمه که آدما یه روزی برای خودشون داشته باشند که اطرافیان بتونند تو اون روز براشون جشن بگیرند و ازشون تقدیر کنند؛ حتی اگه اون روز واقعی واقعی نباشه:)

پاسخ:
سلام
زنده باشید
بله
ولی خب واقعا مهمه بدونیم دقیقا چه روزی بدنیا اومدیم
:)

مبارک باشه. اتفاقا امروز تولد قمری من هم هست و الان در جوار حضرت ثامن دعاگوتون هستم ان‌شاءالله.

 

+ ولی یه ذره زیادی تراژیکش کردید. خیلی از همسن‌وسال‌های شما تاریخ تولدشون دقیق نیست :)

پاسخ:
سلام
سلامت باشید
زیارتتون قبول

تراژدیک نشد که
فکاهی بود...
:)))
بیچاره هم سن و سالهای من...
یه جوری هم میگین هم سن و سالای ما، انگار دوران پارینه سنگی بودیم
دهه شصت!!!
دهه جنگ و آرمان خواهی و ...
راستی تولد شما هم مبارک، چه وقتی خوبی رفتید پیش امام رئوف...
ان شاالله هدیه خوبی خواهید گرفت

به‌به!

سلام و ارادت و مهر با تبریک صمیمانه خدمت شما.

تولد آبانی‌ات مبارک باشه. 

البته آذری هم باشید دوستتون داریم...

ان‌‌شاءالله عمر با برکت و با سعادت داشته باشی در کنار خانواده محترم و فرزندان نازنینت...

 

کاش عکس کیک رو حداقل برامون میذاشتی :))

پاسخ:
سلام و ارادت
عزیزی برادر

عکسش رو بذارم طعمش رو چطور نمایش بدم؟
:))

از شما انتظار داریم یه بیت شعر مهمونمون کنید :))

نه پارینه‌سنگی که نبوده، ولی امکانات محدود بوده دیگه :)

 

آره الان چندساله سعی می‌کنم تولد قمری‌م مشهد باشم. ان‌شاءالله. همچنین شما :)

پاسخ:
بله... بله...
کمبود امکانات...
چه معلم بزرگی هست این کمبود امکانات...


سلوک خوبیه

ما خودمون بلدیم از صورت پی به سیرت ببریم :))

 

به روی چشم.

اینم یک بیت شعر مناسب شما:

حکیمان را چه می‌گویند چرخ پیر و دوران‌ها

به سیر اندر ز حکمت بر زبان مهر و آبان‌ها 

 

5 دقیقه به ذهنم فشار آوردم تا این بیت از ناصر خسرو یادم اومد:))

پاسخ:
دست مریزاد!!!
عالی بود
:)))

کارتون درسته برادر!!

سلام علیکم

سالروز تولدتون مبارک!

ان شاء الله در کنار خانواده و عزیزان تندرست و دلشاد و سربلند باشید!

پاسخ:
سلام و عرض ادب
پاینده باشی برادر
ممنونم از دعای خیرتون
ان شاالله در راه حق ثابت قدم باشید و باشیم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی