لازمه ی عاشق شدن
تا حالا فکر کردید آدما برای عاشق شدن هم نیاز به شجاعت و خود باوری دارن؟
انسان ترسو و انسانی که خودش رو باور نداره و خودش رو عزیز نمیدونه، اصلا درک دقیقی از عشق نداره...
درکش شبیه یک انسانی کور رنگ از رنگهاست...
همین قدر غم انگیز!!!
مثلا طرف یه شخص ایده آلی میبینه...
اون شخص ایده آل نه تنها خیلی بالاتر هست ازش به لحاظ معیارهای ظاهری...
بلکه کلی شیفته و سینه چاک هم دور و برش هستن...
این آقا یا خانمی که قراره عاشق بشه اصلا خودش رو در قد و قواره ای نمیبینه که بخواد عاشق این شخص بشه...
نهایتش با خودش میگه این شخص برای من شخصی محترمه...
حتی به مرحله خود سرکوب گری هم نمیرسه برای اینکه عاشق اون شخص ایده آل باشه... (یعنی دلش بخواد یک ارتباط شخصی دو نفره ایجاد کنه... اما خودش رو سرکوب کنه)
اصلا برای خودش اینقدر ارزش قائل نیست که بین خودش و اون شخص یه رابطه ی دو نفره قائل بشه...
یه رابطه ی دو نفره ی موثر...
زمانی میگذره... مثلا ده سال... بیست سال...
فراز و نشیب روزگار اون شخص مثلا عاشق رو به یک بلوغی میرسونه...
کم کم هم شجاع میشه... هم به خودباوری میرسه...
یه روزی به خودش جرات میده تا بره جلو و ابرازاتی داشته باشه و یک رابطه ی دو نفره ی موثر و عظیم رو شکل بده...
و با یک جمله از طرف اون معشوق روبرو میشه که بیچاره اش میکنه:
تا حالا کجا بودی؟
20 سال بود منتظرت بودم!!!
حالا که اومدی ثابت قدم بمون...
به نظرتون از این عاشق دیگه چیزی میمونه؟
عزیز بار بیاریم خودمون و بچه هامون رو...
آدمای عزیز دیندار میشن و دیندار باقی میمونن...