پاسخ:
دقیقا من میخوام روی همین مسئله دقت کنیم
تک تک افراد هستن که جامعه و روح جامعه رو میسازن
یا جامعه و روح اجتماع هست که به افراد جهت میده...
قطعا هر دو روی هم تاثیر دارن
مثلا یه یکی که طبق عادت خانوادگی و جو غالب خانواده و شهرش، یک سری قوانین رو رعایت میکرد... وقتی مهاجرت میکنه و میره توی یک جامعه ی جدید، و تابع قوانین اونجا میشه بعد از مدتی از قوانین اون جامعه رنگ میکیره...
اینجا فرد از جامعه رنگ گرفته...
حالا میتونیم بگیم اون فرد ضعیف النفس بوده...
قرآن نمیگه ضعیف النفس...
میگه ناس...
ناس ضعیف النفس نیست... اما ناس هست
یعنی حداقل ها رو داره...
شما بخواهید یک جامعه ی حداقلی رو به سمت تعالی حرکت بدید فضا خیلی متفاوت میشه از اینکه بخواید یک سری انسانهای خاص و طالب معرفت و تشنه ی معقولات رو رشد بدید...
جامعه ی حداقلی یا همون ناس، یک حد و ظرفیتی دارن...
و یکی از عوامل بسیار تعیین کننده روی این طیف، روح حاکم بر جامعه هست...
آسیب پذیری این طیف خیلی بالاست...
ثبات این طیف کم هست...
هیجان این طیف زیاد هست...
این طیف زود سرد میشه و زود گرم میشه...
زود امیدوار میشه و زود ناامید میشه...
موضوع مورد بحث ما طیفی هستن که اون مسافر کوفی به زبان آورد و امام تایید کردن:
دلهای مردم با حسین و شمشیرهایشان با بنی امیه هست...
ماهیت همچین مردمی رو چه تعریف میکنید؟
دل با حق، شمشیر با باطل...
این چه ماهیتی داره؟
و قرار هم نیست این طیف، هیچ وقت عارف بشن...
اما اینکه عملکردشون چی باشه واقعا در سرنوشت بشر تعیین کننده هست...
درسته که جمع نفوس میشن جامعه...
اما در سیر رشدشون بین جامعه و افراد بده و بستان هست...
مثلا در قضیه حضرت زهرا و بیعت گرفتن از امیرالمومنین و سقیفه...
سهم مردم چی بود؟
سهم تک تک افراد چی بود؟
فقط یه اعتراض ساده...
حتی نیازی به اقدام جدی هم نبود...
اکثریت مردم باید در طول اون 70 یا 90 روز اعتراض حداکثری میکردن...
حتی اعتراض تکی و فرادا هم تاثیری نداشت...
چون مخالفان انفرادی که اصلا بودن...
یه اعتراض جمعی نیاز بود...
ورق برمیگشت...
شاید حتی تک تک مردم اعتراض داشتن...
اما با هم اعتراض نکردن...
کار اجتماعی نکردن...
این کنش اجتماعی نداشتن ورق تاریخ رو برگردوند...
و بیشترین هزینه رو خود اهلبیت دادن...
چرا هزینه دادن؟
تا دوباره مردم برسن به اینکه کنش گری اجتماعی داشته باشن...
کنش گری اجتماعی بسط ید عجیبی به ولایت میده...
روح به جامعه تزریق میکنه...
نمیدونم چطور باید بسطش بدم
ان شا الله بیشتر روش تمرکز میکنم تا بتونم این موضوع رو بهتر بیانش کنم و بازش کنم
1. من برادری دارم که الآن حدود شصت سالشه؛ وقتی هفت ساله بود بیماری شدیدی می گیره و می میره. جواز دفنش صادر میشه. ماه محرم بود؛ پدرم میره مجلس روضه و با عمق جانش متوسل میشه؛ مادرم توی بیمارستان بالای سر برادرم متوسل میشه. در واقع با تمام وجودشون متصل میشن به اسماء الله. و در کمال ناباوری همه ، از جمله کادر بیمارستان، برادرم زنده میشه!
2. بنظرم نفس کل وقتی شناخته بشه؛ درک کامل و جامعی از کل نفوس بدست میاد. احاطه و اشراف به حقیقت نفس حاصل میشه.
سیاست، مشی تعامل با مخلوقات و اسباب و علل هست. نمیشه ازش غافل بود.
محرم امسال، یه دید سیاسی خاصی به همه بخشید. و این، اثر زمان هست و صاحب زمان.