در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...

در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...



خیال خام پلنگ من
به سوی ماه جهیدن بود

و ماه را زبلندایش
به روی خاک کشیدن بودن

پلنگ من، دل مغرورم
پرید و پنجه به خالی زد

که عشق ماه بلند من
ورای دست رسیدن بود


چه سرنوشت غم انگیزی
که کرم کوچک ابریشم

تمام عمر قفس می بافت
اما به فکر پریدن بود

شنبه, ۱۵ بهمن ۱۴۰۱، ۱۰:۱۰ ق.ظ

دورهمی های ضد خدا...

همسرم  میگفت:

خواهرهام گاهی وقتها به من میگم سه تا بچه آوردی... دیگه نیار... سخته بزرگ کردنشون و...

دفعات قبل که این حرفهای خواهرهاش رو میگفت: جواب من این بود:

حتی اگر واقعا قصد نداری مجدد بچه بیاری هرگز حرف خواهرهات رو تایید نکنی هااا

مثلا بگو من شرایط جسمی ام جوری شده که دکترم منعم کرد... اما بچه آوردن واجبه... اگر میتونستم باز هم می آوردم...

دیشب که حرف خواهرهاش رو گفت دیگه نتونستم حرف قلبم رو با فیلتر های خوش رنگ و لعاب بهش بگم و گفتم:

خدا میدونه فقط دوست دارم یه بار جلوی من این حرفها رو بهت بگن... میدونی چجوری جواب میدم؟

جوری تلخ و زننده جواب میدم که تا مدتی با ما قطع ارتباط کنن... بعدش هم که دوباره ارتباط شکل گرفت میفهمن مسجد جای بعضی از کارها نیست و حساب کار میاد دستشون و دیگه حرف گنده تر از دهنشون نمیزنن...

 

با تعجب نگاهم کرد و گفت: واقعا انتظار داری اینجوری جواب بدم؟!! اونها خیلی ناراحت میشن اگر اینطوری بگم...

گفتم : اتفاقا میخوام ناراحت بشن... میخوام دردشون بیاد!!

میدونی توی 10 بیست سال آینده چی به سر شیعه میاد؟

چه به سر این کشور به لحاظ جمعیتی میاد؟

بعد از اون طرف میدونی همین حرفهای دورهمی که نا امیدانه و منفعلانه و معتراضانه در مورد فرزند آوری میزنن چقدر زیاد شده تو اجتماع؟!!! و چه جو غالبی درست میکنه؟!! همه زنها و دخترها که استقلال فکری ندارن... همرنگ جو غالب میشن... و مقصرش کیه؟!! همین ها که دورهمی همین حرفهای انسان های ضعیف و پیزوری رو تکرار میکنن تا تسکینی بشه برای دل خودشون... اینها در روز قیامت بابت همین حرفهای دورهمی بازخواست میشن...

تو هم میخوای همرنگ اینها باشی؟!!

بله که فرزند آوری در عصر ما سختی داره... خیلی هم از دهه 50 و 60 سخت تره... 

 

چرا نمیزنی توی دهنشون؟!! چرا برجکشون رو نمیاری پائین؟!!

این حرفها دقیقا مثل این میمونه که توی جمعی نشسته باشی و اون جمع فقط فحش و ناسزا به رهبری بدن... به چه علت؟

به خاطر وضعیت بد اقتصادی... به خاطر مافیای قدرت... به خاطر وضعیت بد حجاب و...

توی اون جمع میشینی و تایید میکنی؟!!

مزاجت رو بهم نمیزنه حرفهاشون؟!!!

 

تایید میکنه حرفهام رو...

اما من همچنان از خواهر های همسرم خشم دارم و به وقتش برجکشون رو میارم پائین...

 

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱/۱۱/۱۵
ن. .ا

نظرات  (۸)

اگه واقعا از پس بچه زیاد بر می یاید خب بچه بیارید به بقیه ربطی نداره اونا که نمی خوان بچه های شما رو تر و خشک کنن ولی در صورتی که هم خوب بتونید تربیتشون کنید و هم بتونید از پس مسائل مالیشون بر بیاید طوریکه بچه هاتون ناراضی نباشن

پاسخ:
سلام
1_مسائل مالی
2_ تربیت

سوال: تا چه حد باید تامین مالی بشن؟ در حد خورد و خوراک و پوشاک؟... یا بالاتر در حد مخارج تحصیل ... یا بالاتر در حد تامین خانه و شغل و زمین آینده شون؟...
تا چه حد؟...
بعد هیچ پدر و مادری نسبت به این امر فرزندان بی توجه نیستن... اما آیا میشه گفت تا توان تامین خانه آینده فرزندت رو نداشتی بچه نیار؟

تربیت:
تفاوت تربیت یک بچه با تربیت 5 بچه در چیه؟
میشه بفرمائید؟
آیا یک بچه بهتر از 5 بچه تربیت میشه؟

سوال بی ربط:
آدرس اینجا رو از وبلاگهای بروز شده گرفتید؟

فرزند دومم 13 ماهش بود که خدا عنایتی کردن و امام حسین توجهی به ما کردن و خانمم برای فرزند سوم باردار شدن...

مادرم بعد از گذشت سه ماه از بارداری فهمیدن خانمم بارداره...

به من زنگ زدن و گفتن: پسرم چرا داری عجله میکنی؟

چرا تندروی میکنی؟

بچه دومت هنوز کوچیک بود... فرزند سوم موجب میشه الان بیش از همه در حق فرزند دومت ظلم کنی و نتونی درست بهش برسی...

 

با گرفتن تمام احترام برای مادرم بهشون گفتم:

مامان دیگه این حرفها رو بهم نمیزنی هااا...

گفت: آخه به خاطر همین بچه ها میگم

گفتم: خواهش میکنم این حرف رو دیگه تکرار نکن... این مدل دلسوزی هم اصلا به صلاح نیست...

دیگه این حرفها رو پیش احدی نمیزنی هااا...

گفت: پسرم...

گفتم: مامان دیگه نگو.... باشه؟

دیگه نشنوم... هر حرفی بابت نیاوردن بچه یا فاصله انداختن بین بچه ها بشدت اذیتم میکنه...

میگه: آخه بین بچه اول و دومت نزدیک 4 سال فاصله بود... بد بود مگه؟

میگم: آره... بد بود... مامان من نمیتونم برات باز کنم... اما اگه منو بچه هام رو دوست داری دیگه از این حرفها جلوی کسی نزنی هااا.. به گوش منم نرسه...

میگه: باشه... دیگه نمیگم...

میگم: خدا حفظت کنه... بذار به تشخیص خودمون عمل کنیم... به حرفهای این مدلی تردید ایجاد نکنید توی مردم... که روز قیامت باید پاسخ گو باشید...

ازتون نمیگذرن اگر یک جمله در جهت تضعیف یا تردید در فرزند آوری بگید...

ازتون نمیگذرن... یک عمر نماز خوندی و روزه گرفتیو  فکر قبر و قیامت بودی... با چهار تا حرف نسنجیده آخرتت رو بر باد نده...

پاسخ:
ممکنه بعضی حرفها منطقی باشه... مثلا دکتر به همسرم گفته تا 3 الی 4 سال بچه نیار ممکنه برات خطرناک باشه...
قبول میکنم... من هم ممکنه بعد از سه الی چهار سال هم شرایط جوری بشه که اصلا نتونم بچه ی دیگه ای بیارم...
حالا یا دلایلم درست هستن... یا نیستن...
اما چیزی که قطعا باید با غیرت تمام جلوش ایستاد، تضعیف جریان فرزند آوری هست...
حتی حرف های به حقی که در به عنوان موانع فرزند اوری بیان میشه باید از فیلتر اثر روانیِ اجتماعی عبورش داد و بعد مطرح کرد...
هر جوی (فارق از اینکه محتوای اون جو درست باشه یا غلط) بخواد توجیهی بشه برای کند تر کردن مسئله فرزند اوری باید جلوش ایستاد...

باید بگم من سه تا فرزند دارم... و تا حالا برای آوردن هیچ کدوم از بچه ها من حتی در حد یک جمله به همسرم تحمیل نکردم...
اصرار که اصلا...
فرزند اوری اون هم در جهت تبعیت از فرمان ولایت زوری که نیست... توفیقی هس که خدا باید بده...
اما خدا هم عقل و شعور داده به ما... چیزی که موجب بشه بستر فرزند آوری تضعیف بشه باید جلوش ایستاد...

آره از بروز شده ها اومدم

پاسخ:
معنای از پس بچه ی زیاد براومدن رو هم متوجه نشدم...
چون معتقدم کسی که مثلا از پس چهار یا 5 بچه برنمیاد... از پس یه بچه هم برنمیاد...
و زن و شوهری که از پس یه بچه برنمیان باید فکر کنن چی شده که اینقدر بیمصرف بار اومدن...
و شروع کنن به تغییر و تحول خودشون...
چون اگر تغییر نکنن زن از پس مردش و مرد از پس زنش هم برنمیاد...
و به خاطر اینکه خودشون توی جهنم بی مصرفی توی همین دنیا نسوزن باید همتی کنن و تغییراتی جدی توی خودشون بدن

ببخشید که قدری تلخ پاسخ دادم...

و من مطمئنم فردا روزی همه مون پشیمون میشیم از کم کاری هامون :(

پاسخ:
کم کاری همیشه پشیمونی داره...
مختص امروز نیست...
اما ما باید خودمون رو برای پیچیدگی ها اماده کنیم...
باید بدونیم قرار نیست ماها فدا بشیم تا دین پیاده بشه یا جامعه به سمت سعادت بره...
اصلا فدا شدنی در کار نیست در سیستم دین...
همه اش منفعته...
و بالاترین منافع و حتی بالاترین دیده شدن ها در اخلاصه
اما مسئله اینه: 
کسب بالاترین منافع از مرحله اضداد و پیچیدگی ها عبور میکنه...
لا یمکن فرار من حکومتک...
کم کاری ها هم در همین حکومتک داره شکل میگیره...
باید جنگید اما زمین بازی رو هم نباید گم کرد
۱۶ بهمن ۰۱ ، ۲۳:۲۰ یک مسلمان ...

همین امشب خانمم داشت می گفت استادشون تعریف کرده که خیلی ها می گفتن بچه چهارمت رو به دنیا نیار. 

گفتم چطوری بعضیا اجازه دخالت به خودشون میدن؟ گفت اوووووه خیلیا هستن. 

گفتم به خود آدمم بستگی داره. کسی به من همچین حرفی بزنه یه جوابی میگیره که تا عمر داره یادش نره. 

پاسخ:
دنیا همین طوری هست...
این مسائل رو داره...
اما ما هم باید بلد باشیم چه واکنشی نشون بدیم...
یادمه قبل از ازدواج با استاد صحبت کردم... یه نکته ای به من گفتن:
میگفتن تو وفق بالایی داری... ممکنه با خیلی از خانمها بتونی بسازی و زندگی کنی...
اما بدون نباید گول قدرت وفق خودت رو بخوری... نباید بگی چون میتونی باهاش زندگی بکنی... پس تمومه...

دقت داشته باش کسی که انتخاب میکنی علاوه بر همسر تو... مادر بچه هات هم قرار هست باشه...
یعنی میخوام بگم گاهی ممکنه طرف دخالت اشتباه بکنه و ما برامون مهم نباشه و اذیت نشیم... اما آیا چون اذیت نمیشیم نباید واکنش نشون بدیم؟!!

یحتمل شما باید خواهران زنت را عوض کنی!

پاسخ:
سلام بر مرد میانسال با تجربه های قابل استفاده :)))

بله آخرش عوض میکنم...
والا بخدا

خواهر من دقیقا برعکس عمل میکنه

به حدی همه بهش میگن بچه نیار  بچه نیار که میگه باشه دیگه نمیارم 

ولی بعدش میاره

برم توجیهش کنم که دیگه انقدر تایید نکنه مخالفان فرزندآوری رو

۲۹ آبان ۰۲ ، ۱۶:۰۷ صحبت جانانه

چه بانوی مکرمه ای که وقتی اینقدر بد از خانواده اش گفتید برجکتونو پایین نیاورده

پاسخ:
بانوی ما خیلی مکرمه هستن...
در این شکی نیست...
نه به علت اینکه برجک ما رو بابت این حرفها پائین نیاوردن... بلکه به این خاطر که ایشون توی خانواده خودشون خیلی تنهان به لحاظ عقیدتی در حالی که خانواده پر جمعیتی هم دارن...
و این تنهایی و مورد توجه نبودن از طرف خانواده شون سالهاست آزارشون میده اما چیزی به روی خانواده خودشون نیاوردن...

من و همسرم همیشه احترام خانواده ها رو نگه داشتیم... و هیچ اختلافی در این باب نداریم...
اما این موضوعی که بابتش ناراحت شدم ربطی به خانواده بودن یا نبودن نداره...

چون بابت همین حرف هایی سست کننده در باب فرزند آوری از طرف مادر خودم هم مواجه شدم... و به ایشون هم گفتم دیگه این حرفها رو تکرار نکن...
گفت آخه دوستتون دارم
گفتم اگر دوستمون داری تکرارش نکن...
گفت : آخه
گفتم آخه نداره... دیگه ته دل کسی رو بابت فرزند آوردن خالی نکنید...

مسئله قوم و قبیله ای که نیست که...
بحث نسل شیعه هست...
بحث حق و باطل هست... بحث جهاد هست...




ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی