در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...

در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...



خیال خام پلنگ من
به سوی ماه جهیدن بود

و ماه را زبلندایش
به روی خاک کشیدن بودن

پلنگ من، دل مغرورم
پرید و پنجه به خالی زد

که عشق ماه بلند من
ورای دست رسیدن بود


چه سرنوشت غم انگیزی
که کرم کوچک ابریشم

تمام عمر قفس می بافت
اما به فکر پریدن بود

پنجشنبه, ۲۰ بهمن ۱۴۰۱، ۰۵:۴۳ ب.ظ

شهر هیئتی ها...

اگر به من بگن زیباترین قاب عکس سال 1401 رو نشون بده بی تردید این قاب رو نشون میدم:

 

حتی پسرم دو شب پیش با دیدن این تصاویر در تلوزیون به من میگه :

بابا من فکر میکنم آقا مهربون، بابای منم هست...

در آغوشش میگیرم و میگم: چقدر جالب... منم مثل تو فکر میکنم... منم فکر میکنم آقا مهربون بابای منم هست...

چقدر این عشق ورزی ها و این جذب دلها به سمت این ولی خدا باشکوهه...



اما...

اما من در یک شهر نسبتا مذهبی و هیئتی زندگی میکنم...

از آزار دهنده ترین چیزهایی که در بین خیلی از این مذهبی های هیئتی میبینم تردیدشون و گاهی حتی تنفرشون نسبت به این حکیم فرزانه و این ولی خدا و نایب امام زمان و این اوتاد مشهور امام زمان در عصر خودمون هست...

یکی از این مذهبی های هیئتی که همیشه شدت هیجانی بودنش نسبت به هر چیزی آزارم میداد رو چند سالی با زبان نرم و دوستانه مدارا کردم...

دوست شدم... با وجود اینکه دو دوره به حسن روحانی رای داده بود باز هم گفتم تحت تاثیر جوهای رسانه قرار گرفته... و اواخر دوره روحانی ارادتی به رهبری هم پیدا کرد...

و حتی چند بار گفت: من رهبری رو خیلی دوست دارم و قبولش دارم... اما وااااقعا بعد از رهبری جایگزینی مثل ایشون نداریم... چه باید کرد؟!!!

انتخابات 1400 تحت تاثیر من به رئیسی رای داد... و من بعد از انتخاب رئیسی با خودم گفتم این دوست هیئتی ما به مرور دوباره برمیگرده سر خونه اولش...

و دیروز وقتی دوباره دیدم داره نسبت به رهبری شبهه افکنی میکنه و حتی حرف از این میزنه که رهبری مناسب جایگاه رهبری نبود و...

فهمیدم حدسم درست بود...

به قول یکی از دوستان کسی که با تف به جایی بندش کردی نباید انتظار داشته باشی خیلی ماندگار باشه در اون جایگاه...

و من در این شهر زیاد میبینم از این دست مذهبی ها و هیئتی ها...

و تعارف رو باهاش کنار گذاشتم و گفتم : رفیق تو فقط یه آدم مذهبی هستی... و به درد سیاست و حکومت و حاکمیت و تمدن نمیخوری...

برو به فکر نون و آبت باش...

زمانی که خدا حضرت آدم رو خلق کرد فرشته ها گفتن ما خودمون تسبیح و تقدیست میکنیم... چرا کسی رو میاری که در زمین خونریزی میکنه....

و به تعبیر من، خدا در جواب فرمودن من مقدس نمی خوام... من آدم میخوام...

اینا خیلی که اوج بگیرن، همون مقدس ها میشن... اما هیچ وقت آدم نمیشن...

 



و البته امروز هم دوستی هیئتی رو دیدم که واقعا انسان دلگرم میشه به وجود این آدمها...

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱/۱۱/۲۰
ن. .ا

نظرات  (۱)

خب بعضی ها زرنگند . جایی نمیخوابن آب زیرش بره :) .

توی پست اخیرم هم اشاره ای بهش کردم . نه تنها این جماعت به درد سیاست میخورن بلکه برنده همیشگی بازی سیاست همین جماعت زرنگِ دونبش هستن !! جایی نمیخوابن آب زیرش بره ؛))

پاسخ:
از بابت تمسخر میگی بدرد سیاست میخورن؟
اینها انسانهای به شدت ضعیف و ریقویی هستن به نظر من...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی