خدایا تو شاهدی...
خدایا تو شاهدی من این اتاق و میز و تشکیلات رو نمی خواستم و نمی خوام...
این چند وقت هم هی بهانه آوردم، اما ظاهرا مجبورم این هفته برم اینجا...
خدایا تو شاهدی من نیاز دارم این بار رو براشون بلند کنم
من به دعای اونها و لبخند شما نیازمندم...
خدایا منو با این اتاق و میز و بساطها مشغول نکن...
نوکرتم...
کمکم کن بتونم با موفقیت این ماموریت رو به اتمام برسونم...
من به نگاه شما و دعای اینها نیازمندم...
همین...
تمام این خطر کردنها فقط برای همین بود...
همین...
اتاق خیلی لاکچری تر از این حرفاست، روم نشد بقیه تصاویر رو بذارم...
هر روز که بیام اینجا زخمی به دلم خواهد زد...
من برای دویدن و عرق ریختن این جایگاه رو قبول کردم... این ادا و اطوارها با روح کارم تناقض داره...
امان از مشتری های لاکچری صادراتی...