در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...

در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...



خیال خام پلنگ من
به سوی ماه جهیدن بود

و ماه را زبلندایش
به روی خاک کشیدن بودن

پلنگ من، دل مغرورم
پرید و پنجه به خالی زد

که عشق ماه بلند من
ورای دست رسیدن بود


چه سرنوشت غم انگیزی
که کرم کوچک ابریشم

تمام عمر قفس می بافت
اما به فکر پریدن بود

شنبه, ۱ مهر ۱۴۰۲، ۰۵:۳۵ ب.ظ

گفتم بدوم تا تو همه فاصله ها را

روزی که لیسانسم تموم شد و برگشتم شهرم... اکثر کتبی که باید برای ارشد فلسفه ی هنر میخوندم رو خونده بودم...

یه هل کوچولو لازم داشتم تا برم برای مقطع کارشناسی ارشد...

اما مطالعات ارشدم همزمان شده بود با مطالعات فلسفه و عرفان اسلامی....

بدجوری مطالعات معقولات اسلامی سایه انداخته بود روی منابع مطالعاتی غربی...

انگار فلسفه هنر دیگه حرفی برای گفتن نداشت...

 

این تردید رو اضافه کنید به حرف پدرم که گفت:

پسرم تا هر مقطعی که دوست داری میتونی درس بخونی اما دیگه روی کمک مالی من حساب نکن... من تا اینجا کمکت کردم... بعد از این با خودته...

و من هم هیچ اعتراضی نکردم... بعد از چند روز فکر کردن... رفتم دنبال کاسبی...

یه شرکت تاسیس کردیم که کارمون پخش کتاب بود...

بعدش هم خدمت سربازی و ازدواج...

تا همین امروزم هم در خدمت خانواده...

 

بابا خدا رحمتت کنه...

 

اگر بگم من مباحث معقولات اسلامی رو خیلی خوب میفهمیدم میگن خود برتربین هستم؟

ان شا الله که اینطور نباشه...

اما فهمم و بیانم در این مسائل خیلی خوب بود...

من دست به خیلی شاخه ها و صنوف زدم... هیچ جا مثل این فضا، حس نکردم خوب میفهمم و خوب درک میکنم...

 

من بین تحصیل و ازدواج، ازدواج روانتخاب کردم و نیتم هم واااقعا الهی بود...

حتی به همسرم هم در دوره ی قبل از عقد گفتم من در اولین فرصت ادامه تحصیل میدم... و ایشون هم پذیرفت...

اما کلا قضایا به سمت و سوی دیگری رفت...

خدایا توی تمام این مدت هویدا تر از دست شما دستی ندیدم...

 

گفتم بدوم تا تو همه فاصله ها را...

 

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲/۰۷/۰۱
ن. .ا

نظرات  (۳)

دیگه دیر شده برای ادامه؟

پاسخ:
من توی سن 23 تا حدود30 سالگیم خیلی دوست داشتم دانشگاه رو...
اما الان جاش برام مهم نیست
اگر بدونم توی همین خونه ام... توی محل کارم... توی محیط دوستام... توی همین وبلاگ...
دارم کاری میکنم که امامم همین رو میخواست... کلاهم رو میندازم هوا

حباب وار براندازم از نشاط کلاه
اگر ز روی تو عکسی به جام ما افتد...

من واقعا محیط و فضا برام مهم نیست...
فقط خوشحالیم از اینه که استعدادش رو داشتم و فضای کار توی اون محیط رو پیدا نکردم...

چون میدونم خدایی که ما داریم هیچ وقت کم نمیده...

سلام 

کسب علم ، خصوصا علوم عقلی اسلامی اصلا محدود به دانشگاه نیست . این‌طور که من فهمیدم شما بیشتر فهم اون مطالب براتون مهمه تا مدرک.. خب شما که قبلا محیط دانشگاه رو دیدید ، معمولا تو اون روند یه چندتا جزوه و.. به دانش‌جو داده میشه و تمام . محتوای دقیق و جامعی داده نمیشه که هیچ ، بلکه وقت شما رو هم می‌گیرن . 

خودتون بخونید.

من که خیلی چیزی نمی‌فهمم ، اما آقای یزدان‌پناه یه سیر مطالعاتی رو در قالب نمودار ارائه دادن برای کسانی که دوست دارن آزاد بخونن خیلی خوبه . تازه صوت اساتید خیلی خوب هم تو اینترنت و سایت‌هاشون هست یا تو کانال‌های ایتاشون.. 

استاد حشمت‌پور ، استاد یزدان‌پناه ، استاه امینی‌نژاد و... خیلی از اساتید دیگه حتی تا اسفار هم صوت‌هاشون در دسترس هست و برای شما که واقعا استعدادش رو دارید حیفه که با دانشگاه وقت خودتون رو هدر بدید . 

مگر این‌که مدرک هم براتون موضوعیت داشته باشه خب. 

پاسخ:
سلام علیکم
راستش دانشگاه دیگه برام موضوعیت نداره...
دوستش داشتم اما دوره اش گذشته...

من اگر الان بخوام اسفار یا هر کتاب فلسفه ی دیگه ای رو بخونم دیگه زاویه نگاهم مثل قبل نیست...
مثلا یه زمانی خیلی عشق میکردم با استاد دینانی... هفته ای نبود برنامه معرفت شبکه چهار رو نبینم...
اوج لذت بود برام...
الان اما...
قضیه فرق کرده...

من سیر مطالعاتی که علامه حسن زاده آملی برای علاقه مندان به معرفت نفس (غیر طلاب) پیشنهاد کرده بودن رو میخوندم...
با همراهی استاد بزرگواری...
اما فعلا قضیه فرق کرده

بله استاد دینانی هم واقعا بزرگوار و عزیزن . 

نمی‌دونم فرق کرده یعنی دقیقا چی ، خوب یا بد .. اما قطعا برای شما خیری بوده که تو شرایطش قرار گرفتید . 

ان شاءالله که موفق باشید . 

پاسخ:
مسلما بد نیست از نظر خودم...
خب شرایط الان زندگیم جوری هست که واقعا فرصت خواندن تئوریک ندارم...
و چون خیییلی شوق به خوندن تمام معقولات داشتم الان که شرایط ندارم، انگار دارم تئوری های اون سالها رو در خودم محک میزنم...
مثلا من در عرفان نظری در مورد توحید میخوندم در مورد ربط و نسبت بین حق و خلق میخوندم... اما الان وقتی در معرض فراز و نشیب زیاد زندگیم قرار میگیرم حالا باید توحید رو در کف میدون زندگیم ببینم
الان بیشتر دارم خودم رو با دانسته هام محک میزنم...
الان وقتی به احادیث باب معرفت نفس فکر میکنم میتونم زاویه نگاهی داشته باشم که قبلا نداشتم...
مثلا الان میفهمم برای تحلیل زمان حال و آینده، خیلی هم نیازی به اخبار و رسانه نداریم... کافیه نشانه های زمانمون رو درست ببینیم...
خلاصه، الان با دانسته های قبلی و حال فعلی ای که دارم سعی میکنم دریافت هایی داشته باشم که روحم راکد نشه و در صیرورت باشه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی