در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...

در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...



خیال خام پلنگ من
به سوی ماه جهیدن بود

و ماه را زبلندایش
به روی خاک کشیدن بودن

پلنگ من، دل مغرورم
پرید و پنجه به خالی زد

که عشق ماه بلند من
ورای دست رسیدن بود


چه سرنوشت غم انگیزی
که کرم کوچک ابریشم

تمام عمر قفس می بافت
اما به فکر پریدن بود

دوشنبه, ۱۱ دی ۱۴۰۲، ۰۵:۳۹ ب.ظ

راه حق یا اهل حق؟

یکی از ملاک هام برای تشخیص انسانهای بزرگ اینه:

با وجود اینکه قدرت جذب بالایی دارن اما به شدت و خیییلی محسوس تلاش میکنن که اول جذب راه حق بشی نه جذب خودِ این انسان بزرگ...

چون فقط وقتی شما هم جذب راه بشید و اهل راه بشید قابل اعتماد میشید...

اما اگر جذب خودِ شخص بشید و خیلی دغدغه ی راه حق پیدا نکنید و بابت راه ،مو سفید نکنید... در مثبت ترین حالتش شما یک شخص ضعیفی هستید که نمیشه روی قدرت شما حساب کرد و یه آویزون بی خطر هستین...

البته در مثبت ترین حالتش هااا... 

آویزون بی خطر...

 

وادی جذب راه حق شدن، با وادی صرفا جذب اشخاص شدن زمین تا آسمون فرق داره...

کسی که جذب راه حق میشه اتفاقا خیلی اهل حق رو هم دوست داره... اما خیلی وادی دوست داشتنش متفاوته...

 

حلال ترین حالت دوست داشتن شخص رو مثال بزنم:

خانم شهید چمران...

خیلی چمران رو دوست داشت...

بد بود؟

نه... خیلی هم عالی بود...

اما این سلوک در چمران بود... در متعالی ترین حالتش شناختن خدای چمران بود...

خدای غاده چه خدایی بود؟!!

شاید اعلاترین مثالی که میشه برای این مکتب ولایت مداری پیدا کرد حضرت زینب سلام الله و امام حسین علیه سلام  هستن

حضرت زینب در اوج معرفت و علاقه نسبت به امامِ خودشون...

وقتی از امامشون در ظاهر جدا میشن، مکتب ساز میشن...

چرا؟

چون راه رو خوب میشناسن...

و امام حسین پشتشون به حضرت زینب گرم بود که تا سه ساله اش رو هم فدای راه کردن...

 

قوی ترین ولایت مداران کسانی هستن که حتی وقتی امامشون (امام سجاد) در حال قبض شدید قرار میگیرن از دیدن پیکر مطهر شهدا... به سمت امامشون میرن و افق های بهجت آور و بسط آور رو برای امام ترسیم میکنن...

 

کسی که راه رو میشناسه همینقدر قابل اطمینان و قابل اتکا میشه برای ولایت...

بیایید در شب ولادت حضرت زهرا برای همدیگه این دعا رو بکنیم... اهل تشخیص راه بشیم

دعا کنیم که راه حق رو بشناسیم... کسی که راه حق رو بشناسه اهلش رو هم میشناسه...

و کسی که راه حق رو میشناسه یه سرباز کاملا قدرتمند برای ولایت هست...

 

خدایا میشه ما هم بهره ای از این معرفت داشته باشیم؟

من که هر چی نگاه به خودم میکنم تا الان دریغ از یک اثر خوب

دریغ از یک جذب خوب برای راه...

خودم هم که فشل...

 

مادر جان

خودتون میدونید طلب سالهای متمادی من همین بوده...

سربازی قابل اتکاء باشم...

بدرد بخورم...

هزینه نداشته باشم...

برام دعا کنید بچه ها

موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۲/۱۰/۱۱
ن. .ا

نظرات  (۸)

میتونیم برای ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها یه ختم قرآن داشته باشیم نذر همین موضوع... اگر بقیه همکاری کنن:)

پاسخ:
اگر بناست یه حرکت دست جمعی انجام بدیم من دوست دارم پیشنهاد دیگه ای بدم

مثال بود صرفا، وبلاگ شماست و شما صاحب حقید برای پیشنهاد دادن :)

پاسخ:
ببینید وبلاگ من که مخاطبی نداره ، وزنی نداره..
منم بابت پیشنهادش هنوز دقیق نمیدونم چی باید بگم اما غالبا روال من اینه باید چالش برای خود شخصی که داره شرکت میکنه ایجاد بشه...
هر کسی خودش رو مرکز عالم ببینه و از سهم خودش شروع کنه به رصد کردن...
برای این منظور خب باید یه پیشنهاد سنجیده داد
اگر روزی بود و به ذهنم رسید مطرح میکنم
اگر هم نه که هیچی...

درسته ، فرمایش شما بسیار به جا بود... منو به فکر وادار کرد . ان شاء الله که خیر باشه... 

پاسخ:
من چند سال پیش شما رو میخوندم
و دیگه مدتی آدرسی نداشتم
تا همین چند ماه پیش...

همیشه برداشتم اینه که اخیرا که دوباره میخونمتون تفاوت محسوسی کردید با چند سال پیش...
چند سال پیش ها تصورم از مطالب شما این بود که یه خانم مذهبی هستین که بیشتر از بیرون به دین و زندگی دینی نگاه میکنید (مثل کسی که تازه مذهبی شده)

اما این سری جدید که خوندمتون برداشتم اینه که نگاهتون درون دینی تر شده

چه جالب ... ان شاء الله که همینطور بوده باشه ...  برای کسی که داره تلاش میکنه خبر خوبیه که بفهمه حتی اندکی رو به جلو رفته. التماس دعا 

پاسخ:
ان شاالله عاقبت بخیر باشید
۱۱ دی ۰۲ ، ۲۰:۰۳ مجتبی قره باغی

بسیار عالی
کلا آدمهایی که تو مسیر خدان برای غیر خدا کاری نمیکنن
مثال: سلیمانی، آوینی و ...

پاسخ:
اثرات کار کردن برای خدا چیه؟
راستی سلام
خوش اومدین

 

چه جالب

چیزی که به ذهنم رسید حال خودم بعد از شنیدن صحبت‌های آقا سر شلوغی‌های ۹۸ بود...یادمه زار می‌زدم و نمیتونستم بفهمم آقا چرا اونجوری حرف زده ولی همون موقع و موقعیت‌های مشابه آدم‌هایی اطرافم بودن که نه فقط خودشون منطق اون حرف‌ها یا رفتارها رو می‌فهمیدن که به ماها هم توضیح می‌دادن و قانع‌مون می‌کردن

من فقط حرف‌ها رو چون آقا گفته بودن درست میدونستم یا خودمو مجبور میکردم درست بدونم ولی اونا می‌فهمیدن که واقعا درستن

خیلی تلاش کردم شبیه اون آدما بشم...مدتها حرف‌های آقا توی سالهای مختلف رو خوندم به امید اینکه منطقش دستم بیاد

ولی بعدش درگیر روزمرگی ها شدم و رها کردم. 

 

 

۲۳ دی ۰۲ ، ۰۲:۵۴ .. مَروه ..

سلام

خیلی خوشحالم که درباره استادم با شما صحبت کردم و ذهنم رو بیرون ریختم تا بهتر تصمیم بگیرم. 

الان مینونم بفهمم وقتی میکین بالاترین سرمایه اولیای الهی و نفوس پاک هستن

پاسخ:
تونستید گره های ذهنی تون رو باز کنید
دارید پیش میرید اونجا؟
۲۳ دی ۰۲ ، ۲۱:۲۵ .. مَروه ..

بله، ارتباطم رو ادامه دادم. یه سری چیزها که شک داشتم حل شد، و خیلی خوشحالم که ادامه دادم. هنوزم اونطور نیست که بگم صد در صد اعتماد دارمژ به هر حال اعتماد زود حاصل نمیشه

ولی حداقل اینکه میدونم حضورم خیلی موثرتر از اینه که کلا ارتباطم رو قطع کنم و تنها بخوام پیش برم

 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی