در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...

در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...



خیال خام پلنگ من
به سوی ماه جهیدن بود

و ماه را زبلندایش
به روی خاک کشیدن بودن

پلنگ من، دل مغرورم
پرید و پنجه به خالی زد

که عشق ماه بلند من
ورای دست رسیدن بود


چه سرنوشت غم انگیزی
که کرم کوچک ابریشم

تمام عمر قفس می بافت
اما به فکر پریدن بود

يكشنبه, ۱ بهمن ۱۴۰۲، ۱۰:۰۰ ق.ظ

غفلت چندین ساله ام...

میخوام یه اعترافی بکنم

توی تمام این سالها که مستاجر بودم، اشتباه بزرگم این بود که از همون سالهای اول مستاجری به فکر خرید یا تهیه خونه توی این شهر نیفتادم...

این اشتباه بزرگی بود...

امروز تمام حسرت هایی که به دل خانمم هست بابت اینکه توی خونه مستاجری حتی نمیتونم تابلو هام رو روی دیوار بزنم... همش پای غفلت من هم در میان هست...

برم پیش خدا چی بگم؟!!

خدا به من نمی گن که آیا تو از من خواسته بودی و من ندادم؟!!

حداقل توی شش سال اول مستاجری اصلا به تهیه خونه فکر هم نمیکردیم...

حالا که در حال ساختش هستم و سختی هاش... میبینم که من مقصر بودم... تدبیر درست نداشتم...

یاد فرمایش استاد می افتم که گفت: اگر در توانت بود از الان به فکر تامین مالی بچه هات هم باش برای آینده شون...

ایشون که به ما میگن وارد شهر نسیان نشید، به من میگن برای تامین مالی بچه هات هم تدبیر کن... یعنی این تدابیر عین انس با ملکوت هست...

 

چقدر باید بابت غفلت اون سالهام استغفار کنم؟!!!

بعد توی تمام اون سالها داشتم توی همین وبلاگ مطالب معرفتی تولید میکردم...

 

از خودم خجالت میکشم

:(

 

 

موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۲/۱۱/۰۱
ن. .ا

نظرات  (۱۲)

۰۱ بهمن ۰۲ ، ۱۹:۵۲ اقای ‌ میم

یعنی خونه داشتن انقدر مهمه که به خاطر نداشتنش حسرت بخوریم؟ 

پاسخ:
عزیزم من یه مرد هستم
مسئولیت یه خانواده روی دوشم هست
من شاید توی یه کپر هم بتونم زندگی کنم
اما نمی تونم به زن و بچه ام بگم شما هم باید توی کپر زندگی کنید...

باید برای رفاه اونا در حد وسعم بکوشم و تدبیر کنم
تدبیر نکردن چندین سال برای خانه دار کردن زن و بچه ام قطعا اگر نگم گناه بوده یک خطای بزرگ و پر آسیب بوده...
۰۲ بهمن ۰۲ ، ۰۱:۵۴ پلڪــــ شیشـہ اے

ان شاالله با یه خیر بزرگ براتون جبران بشه.

به هر حال در تلاش بودین. اگر از نظر مالی آدم تامین باشه، هر جور شده به فکرش میافته ... 

پاسخ:
راستش الانم که اقدام کردم ،به لحاظ مالی اصلا تو قد و قواره ی هزینه هاش نیستم
اما به وضوح دست خدا و امدادهای خدا رو میبینم...
ممنون بابت دعاتون
ان شاالله خدا با وصف یبدل السیئات بالحسناتش بر غفلت اون سالهای من جلوه کنن
۰۲ بهمن ۰۲ ، ۰۸:۴۴ اقای ‌ میم

مستاجری تو کپر زندگی کردنه؟ 

پاسخ:
نه
ولی اینکه هر سال ندونی سال بعدی وجود داره یا نه...
اینکه هر سال ندونی مردم این شهر به خاطر شرایط تعدادیت بهت رحم میکنن یا نه...
اینکه وقتی هم بهت اجاره دادن کلی سرط های غیر منصفانه و غیر مشروع میذارن و مجبوری بپذیری...
یعنی عدم امنیت روانی...
چرا مرد خانه نباید برای امنیت روانی خانواده اش از قبل تدبیر میکرد؟
اگر مرد برای تامین امنیت خانواده اش کاری نکنه، پس برای چی اصلا داره نفس میکشه؟!!
نمیشه توی شهر اعلامیه دولتی پخش کرد که به فرزند دارها سخت نگیرید... و اونها هم اطاعت کنن...
از طرغی دولت هم در بحث جوانی جمعیت و خانواده های فرزند دار نتونست گام اثر بخشی برداره... البته شاید شرایط نبود اما خدا رو شکر که چشم امید از دولت بریدیم و توکل به خدا کردیم و رفتیم تو میدون...
خدا اینجوری بیشتر دوست داره
دولت هم خب... داره کارهایی میکنه ان شاالله برای سالهای آینده ساید دردی رو دوا کنه‌...
که البته من معتقدم تمام رویکردهای جوانی جمعیت تاثیرش به ده درصد هم نمیرسه... و اگر خانواده ها به خاطر خدا و ولایت وارد این وادی پر رنج و استرس نشن، تلاش های دولتی هیچ دردی دوا نخواهد کرد
۰۲ بهمن ۰۲ ، ۱۷:۲۴ صـــالــحـــه ⠀

من با این مطلب شما، یاد صحبت‌های همسرم افتادم. خیلی وقت‌ها میگه که ما اگر می‌خواستیم، همون سال‌های اول ازدواج هم می‌تونستیم خونه‌دار بشیم. و چون وقتی قم بودیم یه خونه روستایی خریدیم و برای تهران اومدن بازم فروختیمش، بازم الان همسرم میگه ما اگر می‌خواستیم، همون اولی که اومدیم تهران هم می‌تونستیم خونه بخریم :)

ولی خب اصلا مثل شما اینقدر قضیه رو به کوتاهی خودش نسبت نمیده!

دیشب به شوخی می‌گفت خیلی کار می‌کنم و خسته میشم...

از اونجایی که حرفای شوخی رو هم من رها نمی‌کنم، گفتم: عزیزم تو چهار ماه پیش هم همینقدر کار می‌کردی! تازه شاید بیشتر از این! فقط الان حقوق بیشتری میگیری :))

خودش هم می‌خندید و تایید می‌کرد :) بنده خدا شوهر من درآمدش زیاد شده براش سخته! :)

حالا شما هم سخت نگیرید. من همیشه فکر می‌کنم: قد جعل الله لکل شیء قدرا.

ای بسا آدم زود هم خونه‌دار بشه ولی براش باقی نمونه. یا تبدیل به احسن نشه. گاهی به خاطر جوانی‌مون دچار حسادت دیگران میشیم.

شاید خدا می‌خواسته این مدت جنبه‌های دیگری از شما رشد کنه.

پاسخ:
من خودم گاهی میام به مطالبم سر میزنم و میخونمشون...
نظرات و بحث ها رو هم میخونم...

این مطلب رو فعلا مطلب ثابت وبلاگ کردم که همیشه جلوی چشمم باشه...
یادم نره که معنای صمدیت و جامعیت انسانهای الهی یعنی چی...

بله... ممکنه اگر توی همون سالها هم اگر تلاش میکردم صلاحم بر این بود که خونه دار نشم...
اما غفلتم رو چطور توجیه کنم؟!!

توجیهی هم در کار نیست... از اینکه این هوشیاری رو نداشتم ناراحتم...
چقدر ذهنیتم در مورد رشد و تعالی خام و صرفا ذهنی بود...
چرا اون موقع به این درک نرسیده بودم از چه خیری دارم میگذرم؟!!

شاید الان حرفهام قدری تعادل نداشته باشه... ولی عبرت خیلی ارزشمندی هست برام...
خیلی...
من دنیا دوست نیستم...
اما به نظرم کسی که نصیب دنیایی اش رو جدی نگیره از عدم بلوغش هست...

۰۲ بهمن ۰۲ ، ۱۸:۴۰ صـــالــحـــه ⠀

ان شاءالله به حق حضرت جواد الائمه که امروز میلادشون بود، گره از مشکل مسکن مردم ایران باز بشه. سلطان ایران که حضرت رضاست. جود از آقازاده‌شون گدایی می‌کنیم....

پاسخ:
الهی آمین

نمی‌دونم بی‌ربطه یا نه 

ولی تو طرف‌های ما تو موارد مشابه که مثلا ده سال از ازدواج بگذره و خونه دار نشده باشن، به شدت خانم خونه سرزنش میشه. همه میگن زنش بلد نبود خونه زندگی جمع کنه. زنش عرضه نداشت پس انداز کنه. زنش مدیریت نداشت. زنش بلد نبود. زنش بی‌عرضه بود. 

وظیفه مرد نمیدونن مدیریت اقتصادی. مثلا خونه خریدن و پس انداز برای آینده بچه‌ها و... میگن مرد می‌ره کار می‌کنه پول در میاره. وظیفه مدیریت خرج و مخارج با زنه. زنه که باید هوشمندی به خرج بده و...

این نگاه رو هم در فامیل مادری هم پدری دیدم. هم وقتی فامیل زن باشیم هم فامیل مرد. حتی مواردی که آقا در امدش کفاف پس انداز و خرید ملک رو نمی‌داد حتما خانم هم شاغل شده و کمک کرده که خونه بگیرن. شاغل نشده باشه سرزنش شده😅

 

چرا اینا رو گفتم؟ یه لحظه غبطه خوردم به خانومتون. چقدر خوبه آدم آسودگی خیال داشته باشه که مردش مدیریت مالی رو بر عهده گرفته. چقدر خوبه خود آقا به فکر خونه خریدن و جمع کردن زندگی هست. چقدر خوبه که تمام بارش رو دوش یه نفر نیست....

 

پاسخ:
خیلی ناجوانمردانه هست که زن باید پاسخگو باشه...
من اگر باشم و زندگی مشترکی به سامان و رفاه معقولی نرسیده باشه به زوجین میگم حتما همدل نبودین...
و همدلیشون رو زیر سوال میبرم...
به هم ولایتی هاتون بگید ضعیف کشی نکنن 
۰۲ بهمن ۰۲ ، ۲۲:۱۹ اقای ‌ میم

شاید اشتباه کنم ولی حس میکنم داشتن خونه در کنار حس وظیفه ای که نسبت به زن و بچه ات داری آرزوی خودت هم هست هر کس تو این دنیا آرزویی داره مثلا من خودم حاضرم مستاجر باشم ولی دانشگاه خوب درس بخونم

دانشگاه خوب درس خوندن رویای منه همین الان هم وقتی میبینم یکی دانشگاه خوبی درس خونده لذت میبرم 

پاسخ:
راستش شاید اگر ده سال پیش این حرف رو میزدی تایید میکردم اما الان همینقدر بهت بگم تفکیک اینکه این آرزوی منه اون از روی حس وظیفه ام هست از نظر من تفکیک های کاغذی هستن...
یادته گفتم یکی از لذت هایی که دوست دارم، غذا خوردنه؟!!!
خب همین غذا خوردن بدون زن و بچه ام لذت قابل ذکری برام نداره...
حالا تو بیا تفکیک کن غذا خوردن رو خودم دوست دارم یا در کنار خانواده بودن رو دوست دارم...
۰۳ بهمن ۰۲ ، ۰۱:۰۶ پلڪــــ شیشـہ اے

الحمدلله رب العالمین. 

از دید منم ناجوانمردانه است 

از دید اونا نه :)  الان که نگاه میکنم یه جورایی فمنیسمه. زن سالاریه. خانواده‌های زن سالار خیلی زیادن و اتفاقا از جنبه‌های مختلف موفق‌تر هم هستن انگار 😅 کم پیش میاد به مرد خونه اجاره ظهور و بروز جدی در مسائل خونه و خونواده داده بشه. اگه هم نقشی بهش بدن یه نقش قلابی و ظاهریه که دلش خوش باشه 👩🏻‍🦯 دیگه چی بشه به مرد خیلی سرتر از خانومش باشه بشینن باهم مشورت و همفکری و همدلی کنن برای تصمیم گیری. 

بیشتر دلم برای مردهاشون میسوزه. حکم کارگر بی جیره مواجب یا حکم کارت عابر بانک رو دارن فقط. یه «مرد جماعت که عقلش به مدیریت زندگی نمیرسه» خاصی تو نگاه اکثریت هست 🥲 و خب از اون طرف تدبیر یه وظیفه زنانه تلقی میشه. 

از یه جهت آدم میبینه اینکه مردها بچه‌ان و... رو بزرگان خودمون هم گفتن. میگم نکنه از تنبلی خودمه که نمی‌خوام این نقش رو بپذیرم؟ 

پاسخ:
خب مدیریت امور داخلی خونه با خانم هست واقعا...
و وقتی هم کسی رو جایی رئیسش میکنیم حتی بهش حق خطا هم میدیم...
خود من توی خونه اگر قرار هست کمکی بکنم خانمم میگه کدوم کار رو انجام بده...

در واقع تحت مدیریت ایشون من کار انجام میدم...
در مورد زندگی جمع کردن به لحاظ مالی هم خیلی تاثیر داره خانم روی خرج های خونه چجوری تدبیر میکنه...
مثلا اگر خانمم بگه وقتی داری میای فلان چیزا رو بخر یا وقتی خودش میره خرید میکنه چه برای خونه چه برای بچه ها... من اعتراضی نمی کنم...
چون توی این مسائل ایشون اشراف بیشتری دارن... و توی جزئیات تعیین کننده هستن...

اما توی مسائل کلان اقتصادی خانواده مدیریت رو به خانم بدن، ظلم به اون خانم و اون آقا هست...
چرا زن باید ورود کنه به اینکه خرید یه خونه چقدر پول میخواد و کجا باید وام بگیرن و از کی باید قرض کنن و سرمایه گذاری هاشون باید چجوری باشه؟
اینا واقعا تطبیق با سرشت مرد داره نه زن...
این مرد هست که باید تعیین کنه مثلا ما برای مخارج خونه دیگه نمیتونیم ماهی 6 میلیون خرج کنیم... باید ماهی 4 میلیون خرج کنیم چون من باید فلان وام رو بگیرم برای خرید یا ساخت خونه...
و اون خانم هست که باید اون 4 میلیون رو مدیریت کنه...

فرهنگ شما یه چیزای خوبی داره...
که نباید خدشه دارش کرد اما اگر مدیریت کلان اقتصاد خانواده با خانم باشه اصلا خوب نیست...
اگر خانم من بخواد توی مدیریت کلان اقتصادی خونه امورات رو بدست بگیره واقعا سیستم و مزاجم بهم میخوره...
دیگه پابند اون خانواده نخواهم شد در بلند مدت...
چون اون سرشت قوام بودنم آسیب مبینه

@اقای میم 

 

سلام برادر 

من از این حرفهای فلسفی آقای نون الف سر در نمیارم. فقط بخاطر گل روی همسر آینده اتون این پیام رو می‌نویسم. 

اگه کارمند باشید اجاره نشینی یعنی هر سال فقیرتر شدن. چون حقوق کارمندی در کشور ما متناسب با رشد اجاره خونه ها رشد نمیکنه. اگه شغلتون آزاد باشه هم یعنی یه زندگی ریسکی ریسکی. همیشه احتمال اینکه یه مدت بازار کساد بشه و اوضاع بر وفق مراد پیش نره هست. همیشه پر از استرسی. هیچ تضمینی برای ماه‌ها و سال‌های بعدی نیست. خونه هم صرفا سقف بالا سر نیست که، ملک سرمایه است. سرمایه برای آینده. برای مشکلاتی که خدایی نکرده بی‌خبر میان. مخصوصا برای عروسی بچها و... 

 

 

یه فامیل داشتیم 

می‌گفت چرا پولم رو بدم یه آلونک تو پایین شهر بگیرم وقتی همون پول می‌تونه پول پیش یه خونه لاکچری تو بالاشهر باشه. چرا سخت زندگی کنم مگه چقدر زنده‌ام؟ شغلش هم آزاد بود و درآمدش توپ توپ. کلا زندگی لاکچری. این آدم به پیری که رسید هر ماه زنگ میزد به فک و فامیل و کاسع گدایی دست می‌گرفت که صاحب خونه اش بیرونش نکنه. برای جهاز خریدن واسه دخترها و دوماد کردن پسرش به هرکس و ناکسی رو زد و... 

 

اینطوری نباشید لطفا :`)

چقدر تلخ و ملموس و قابل درکه برام حرف‌های این پست و گفتگوهای توی کامنت‌ها...

خدا به هممون عنایت کنه ان‌شاءالله که بدون نظر ویژه‌اش کلاهمون توی این وانفسا پس معرکه است!

پاسخ:
بله
وقتی مطلب اخیر شما رو خوندم حدس زدم شما هم درد منو تجربه کردید...

برای این هشیاری و تعادل داشتن در این طلب شاید باید این دوره رو میگذروندیم...

من هم همین اشتباه رو کردم ....

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی