بسم الله الرحمن الرحیم

به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...

بسم الله الرحمن الرحیم

به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...

سلام خوش آمدید

من برای تو، تو برای من، ما برای هو

چهارشنبه, ۴ بهمن ۱۴۰۲، ۰۹:۴۴ ق.ظ

میگفت خدا زن را و مرد را به صرف اینکه زن یا مرد هستن خلق نمیکنه...

زن یا مرد از زمانی که در صلب پدر هستن برای زوج شان خلق میشوند...

خیلی عجیبه... و چقدر درسته...

قطعا سوال پیش میاد اونایی که تا آخر مجرد میمونن چی یا اونایی که چند بار ازدواج میکنن چی؟!!!

این سوالات سر حای خودش درسته و پاسخ هم داره اما منافاتی با اون اصل نداره...

سوال اساسی اینه:

آ خدا

چرا منو برای همسرم، و همسرم رو برای من خلق کردی؟!!!

 

  • ن. .ا

نظرات (۵)

و من مثل همیشه توی ذهنم پر از علامت سوالای جبر و اختیاری میشه ... 

پاسخ:
به نظرم میشه به این سوالات جبر و اختیاری خیلی بها نداد...
جواب سختی هم ندارن...
بیشتر باید درگیر سوالات عمیق تر شد...
مثل همون سوالی که آخر مطلب نوشتم
  • اقای ‌ میم
  • یه دوستی هم به من می‌گفت یه خانمی الان منتظر توئه ولی تو داری دست رو دست میذاری

    منظورش این بود برای هر کسی یه همسر مقدر شده

    پاسخ:
    این برای هم بودنه و برای هم خلق شدنه شاید با ذهنیت سازی های عاشقانه های مدرن خیلی هم همخوانی نداشته باشه هاااا
    اون دیگه تقصیر خدا نیست... تقصیر جامعه ی مدرن ما هست...
    مثلا خدا دماغ و دندون کسی که از شکل دماغ و دندونش خوشش نمیاد رو هم برای همون شخص خلق کرده...
    تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل

    نمیدونم، من از اون سطح عبور نکردم، شاید اگه از اون سطح عبور کنم اصلا خیلی از سوالاتم حل بشه

    پاسخ:
    از کدوم سطح؟

    سلام

     

    راستش من فکر نمی کنم که این حقیقت داشته باشه 

     

    کی اینو گفته اصلا ؟

     

    چه تضمینی هست که درست باشه ؟ از کجا شما اطمینان حاصل کردید که درسته؟

     

    خود اونی که اینو گفته از چه شیوه ای استفاده کرده برای به دست آوردن این تعریف؟

     

    اینایی که فرمودید دقیقا مثال نقضه از کجا می گید منافاتی نداره ؟

     

     

    پاسخ:
    سلام

    خوبید؟

    چون آدم خوش باوری هستم قبول کردم حرفش رو :))

    به نظرم صحبت کردن در مورد سوالات و ابهامات شما مطلبی مجزا میطلبه...

    "نون"از شروع قصه ی ما "والقلم" نشد

    حیفا که عاشقش شدم و عاشقم نشد

     

    پشت مرا شکست فقط با نگاه سرد

    پشتی که زیر بار غم و درد خم نشد

     

    ای دوستان نوشتم و اقرار میکنم

    حسی شبیه عاشقی اولم نشد

     

    گفتی برو عزیز... فراموش کن مرا

    هی سعی کرده ام و به جانت قسم ، نشد

     

    با اینکه حرف های تو گاهی شرنگ بود

    در پیشم از قداستتان هیچ کم نشد

     

    تو رفته بودی و طی این سال های سخت

    بر هیچ دل ، به قدر دل من ، ستم نشد

     

    بانوی مهربان غزل های من ببین

    مهمانی ات تمام شد و "چای" دم نشد

     

     

    وحید پورداد

    پاسخ:
    سلام
    چقدر شما اهل شعر هستین!!!
    جالبه برام...
    عالیه

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی

    شاید همین چند خط در این صفحات مجازی...
    بالا ببردمان
    یا پائین بکشاندمان...
    یادم نرود عالم محضر خداست...
    .
    .
    .
    اینجا کسی می نوشت که دوست داشت به چشم تو بیایید...

    طبقه بندی موضوعی
    آخرین مطالب