بهم توجه نمیکنه...
طرف حدود نیم ساعت از چالش هاش با همسرش گفت...
از بی توجهی همسرش...
از غرور خیییلی زیادش...
از عدم انعطافش...
از مهربان نبودنش...
از خرج نکردنش...
و بدتر از همه مذهبی بودن این همسر با این معایبی که ذکر شد و ...
و...
میشناختم همسرش رو...
خیلی از مواردی که میگفت درست بود... خودم نمی تونم با آدمی به خشکی و عدم انعطاف همسر ایشون یه دوستی پایدار ایجاد کنم...
حرفی نداشتم بگم... در عمل انجام شده قرار گرفته بودم... باید میشنیدم...
اما به ذهنم رسید ببینم توان و قدرت و وسعت درونی خودِ این خانم چقدر هست... که بتونه بره و مسائلش رو حل کنه...
چون معتقدم 95 درصد مشکلات زندگی های مشترک قابل حله...
اصلا اگر زوجی بیان پیش من بعد از یک سال زندگی مشترک...
بگن ما خیلی همدیگه رو دوست داریم... ما بدون همدیگه نمی تونیم و از این حرفا...
من پیش خودم میگم یا خیلی خُل و دچار اختلالات روانی هستن... یا واقعا عارفن... ولو مکاشفاتی نداشته باشن...
واقعا تصور من اینه...
خلاصه:
اومدم اون خانم رو محک بزنم... گفتم: چون همسرتون رو تقریبا میشناسم به نظرم اکثر حرفاتون درسته... اما یه سوالی دارم...
گفت: بفرمائید
گفتم میتونی ده تا از خوبی های همسرت رو بگی؟
خوبی هایی که وسوسه ات کنه گاهی به روش بیاری هاااا
خوبی های که به دل خودت هم نشسته باشه...
مثلا اگر در نگاه شما قد بلند یه حسن هست... وقتی برای من از قد بلندش بگو که واقعا با قد بلندش کیف میکنی...
ولو اینکه نگاهتون این باشه: حیف اون قد بلندی که داری... با این اخلاقای بدت قد بلندت رو هم از چشمم میندازه...
این یعنی شما قد بلندش رو دوست داری اما اخلاقش اذیتت میکنه...
حالا ده تا از خوبی هاش رو برام میگی؟
گفت: به نظر من هیچ خوبی ای نداره...
وقتی اینو گفت، خیلی حالم بد شد.... ایشون بلوغ نداشتن... چطور میشه به یه آدم نابالغ گفت برو ارتباطتون رو مدیریت کن...
گفتم: نمیدونم والا... به نظر من مشکلات شما نسبت به قبل بزرگتر نشده... بلکه شما ضعیف تر شدی...
گفت: آره قبول دارم... صبرم کم شده... تحلیل رفتم...
گفتم: شوهرت جایی نمیره... شما یه مدتی بیشتر به خودتون بها بدید... با این ضعفی که شما دچارش شدید شوهرتون ملک آسمانی هم بشه نمیتونید از زندگیتون لذت ببرید...
بزرگواران:
خیلی طبیعی هست که اوایل ازدواج حتی تا چند سال، زوجین دچار چالش ها باشن...
اما از یه جایی به بعد دیگه طبیعی نیست... بلکه نتیجه ی بی عقلی هست...
عاقل باشیم...
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای رضا تورانی
از آنجایی که چندین ماه قبل شما اتهاماتی به بنده وارد کرده اید،
و از آنجایی که خانواده بنده ( همسر و پسرانم ) در جریان کلیه امورات بنده و جوانب سیر علمی و عملی بنده هستند،
و همچنین اساتید بنده از جمله عزیز بزرگواری که شما حتی جسارت کرده به ایشان هم اشاره کرده اید،
همه و همه در جریان مراتب سیر بنده هستند،
اصرار دارند اعاده حیثیت از بنده نموده و خدمت شما و بزرگوار دیگری که ذیل پست شما کامنت در جهت تأیید شما گذاشته، تنویر افکار بنمایند.
بنده به اصرار ایشان، این مطلب را خدمت شما می نویسم.
قرار نیست هر تازه به دوران رسیده ای به خود اجازه دهد بخصوص نسبت به خانمها، هر چه بر قلم ناپاکش جاری می شود بنگارد و هرچه در توهمات خود دارد را به دیگران نسبت بدهد.
همسر و پسران بنده و همچنین اساتید بنده، در جریان این امر قرار گرفته و اصرار دارند بر اعاده حیثیت و دفاع.
لطف کنید شماره تماس خودتان را در وبلاگ بنده ارسال نمایید تا خدمت شما تماس گرفته یا اینکه قرار دیداری در شهر شما بگذارند تا حضوراً خدمت شما رسیده و مراتب روشنگری و اعاده حیثیت را به انجام برسانند تا بلکه ذهنیت آلوده شما مرتفع گردد و مانع رشد مقامات شما! نگردد. و از این به بعد هم جرأت نشر اکاذیب و تشویش اذهان فضای مجازی را به خودتان ندهید.
شما با نشر اکاذیب، تشویش اذهان نموده، و قابل شکایت و دادگاهی شدن هم هستید.
اگر مایلید به آنجا کشیده شود حرفی نیست؛ در غیر اینصورت لطفاً هرچه سریعتر نسبت به رفع تشویش اذهان و اعاده حیثیت بنده، بعنوان یکی از بانوان فعال در این مسیر، اقدام نمایید.
بنده این کامنت را عمومی منتشر می کنم تا خود دلیلی باشد بر کذب گفتارها و ادعاهای واهی شما.
لعل الله یحدث بعد ذلک أمراً
چنانچه عکس العمل مناسبی از شما دریافت نگردد، این عزیزان راهی شهر شما شده، و فکر نمی کنم یافتن شما کار سختی باشد.
در ضمن، حتی اگر مایل بودید شماره تماس همسر بنده، پسرانم، حتی عزیزی که در جریان هستند، خدمت شما ارائه می شود تا خودتان علم به ماوقع پیدا کنید که ای کاش این کار را پیش از نشر اکاذیب و ادعاهای دروغین و افتراهای ناروا انجام می دادید.
خود دانید.
یاحق