در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...

در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...



خیال خام پلنگ من
به سوی ماه جهیدن بود

و ماه را زبلندایش
به روی خاک کشیدن بودن

پلنگ من، دل مغرورم
پرید و پنجه به خالی زد

که عشق ماه بلند من
ورای دست رسیدن بود


چه سرنوشت غم انگیزی
که کرم کوچک ابریشم

تمام عمر قفس می بافت
اما به فکر پریدن بود

جمعه, ۱۸ اسفند ۱۴۰۲، ۰۵:۴۶ ب.ظ

پسرم و رائفی پور :)

به پسر هشت ساله ام هر از گاهی پول میدم که جمع کنه...

و چیزهایی که دوست داره رو با پول خودش بخره... رفته توی نت گوشی های مختلف رو دیده... میگه دوست دارم هوآوی بخرم...

دیدیم پائین ترین قیمتی که هوآوی توی بازار داره... حدود 2 میلیون تومانه... گفته کی پولم به 2 تومن میرسه؟

گفتم احتمالا بعد از اتمام مدرسه ات...

حالا هر سری که چیز جدیدی میخواد بخره... و میگیم باید با پول خودت بخری... کلی حساب کتاب میکنه که چقدر از پولش کم میشه...

و بابت کم شدن پولش غصه میخوره...

آخرین بار گیر داده بود که من یه ساعت رومیزی میخوام...

گفتم من الان شرایط خریدش رو ندارم... اما خیلی لج کرده بود... در حد اینکه بزنه زیر گریه...

گفتم: اشکال نداره... بریم خونه پول هات رو بردار... بریم برات بخریم...

رفتیم ساعت فروشی... یه ساعت رومیزی خوشگل دیده بود فکر کنم 200 یا 250 هزار تومان...

گفت اینو میخوام...

گفتم من حرفی ندارم ولی کلی از پولت کم میشه هااا... حساب کردی؟

یه مقداری فکر کرد... گفت یعنی اگه اینو بخرم ممکنه نتونم وقتی مدرسه ام تموم شد گوشی بخرم؟

گفتم: احتمالا بله... باید بیشتر صبر کنی تا پولت جمع بشه...

گفت: نمیخوام اینجوری بشه... بریم جاهای دیگه شاید ساعت ارزون تر داشته باشن...

رفتیم دو سه تا مغازه دیگه... ارزون تر بودن... ولی به دلش ننشست...

آخرش منو از توی مغازه آخری بیرون کشید و گفت بیا:

رفتم بیرون و گفت:

بابا... نمیخوام از پول خودت بدی... از اون دستگاههای بانک که پول میدن (عابر بانک)... از اونا یه مقدار پول بگیر... بریم همون ساعت اولیه رو بخریم...

من که دلم براش سوخته بود... گفتم :بابا اون دستگاهها هم پول خودم رو بهم میدن... یعنی دارم از پول خودم برمیدارم...

این ساعت اروزنه هم قشنگ بودا...

گفت: نه... قدیمیه... شبیه ساعت مادرجون هستن :)))

گفتم یه کاری میتونم برات بکنم:

تو با خودت 150 تومن آوردی... 50 تومن دیگه رفتی خونه از پول خودت به من بده... 50 تومن هم من میذارم روی پولت... که بشه 250 تومن... همون ساعت رومیزی خوشگله رو بخر...

بعد از کلی کلنجار رفتن با خودش... در نهایت قبول کرد...

 

خوشحالم که این ترفند پول دادن و پول جمع کردن موجب شد بچه اهل حساب و کتاب و فهمیدن قیمت ها بشه...

احتمالا بعد از اتمام مدرسه اش که قیمت گوشی یه تومن گرونتر هم بشه... باید مفهوم تورم رو براش توضیح بدم...

به جان خودم بچه با همین فرمون بره جلو تا یک سال دیگه خودش به این نتیجه میرسه توی اقتصاد داغون این کشور بهترین راه پیشرفت وام گرفتنه :)))))



 

امروز به مقداد خداداد پیام دادم و پرسیدم چرا امسال با رائفی پور و تاسیس حزبش مخالف بودی؟

خیلی استوری های با طعنه و کنایه میذاشت تو پیجش... بر علیه رائفی پور...

در جوابم نوشت:

من با رائفی پور مخالف نیستم... اتفاقا لیستش هم بد نبود...

کاری هم که کرد کار خوبی بود...

فقط یه مقداری منم منم داره... خوشم نمیاد...

 

یه مقداری خیالم راحت تر شد که هنوز کسی دلیل مستحکم و عقل پسندی در مخالفت با حرکت جدید رائفی پور نگفته...

چون یک یا دو روز قبل انتخابات متوجه کار جدید رائفی پور شده بودم... باید تصمیم میگرفتم... یه شب هم تا ساعت 3 صبح نشستم هر چی مرتبط به جبهه اش بود و در سایت ها گیرم اومد خوندم و شنیدم...

به جمع بندی رسیدم که حمایت از حرکت رائفی پور در شرایط فعلی لازمه...

فرداش به دوستام زنگ زدم و در نهایت اونها هم با حرفهای من قانع شدن و همین کار رو کردن...

برای همین کنجکاو بودم دلایل مخالفت با رائفی رو بشنوم... تا بفهمم دیدگاه من در چه سطحی بود...

موافقین ۳ مخالفین ۲ ۰۲/۱۲/۱۸
ن. .ا

نظرات  (۲)

۱۸ اسفند ۰۲ ، ۱۸:۵۷ عبدالعظیم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شرونی

والا من بهش احساس دِین میکنم.. یعنی اگه امروز من اینجور توی حداقل ظاهر دینداری دوام آوردم (نمیگم 100 در صد دیندار) بخاطر سلسله جلسات دعای ندبه رائفی پور هست

پاسخ:
الحمدلله
اخلاص  آدماست که جریان ساز میشه...
محسن حججی در محاسبه ی اجتماعی ما آدما و ساست مدارها چقدر وزن داشت؟
نزدیک به صفر...
اما اخلاصش چه وزنی بهش داد؟!!

امیدوارم این جریانی که رائفی پور راه انداخته توی هر شهر مشابه پیدا کنه و دیگه مسئولیت گرفتن توی جمهوری اسلامی به صرفه نباشه به لحاظ مادی و دنیایی...

گوشی زود نیست براش؟🤔

پاسخ:
چرا زوده...
اما الانم به صورت زمانمند از من یا مادرش گوشی میگیره برای بازی کردن...
گوشی خودش هم باشه مشروط و زمانمند میتونه استفاده کنه

جدی ترین چالش ما با پسرم سر همینه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی