چند خط سیاست...
یکی از مسائلی که در این سه چهار ماه اخیر اتفاق افتاده و بعدها تاریخ باید به تحلیل این اتفاق بنشینه تا مشق سیاست ورزی رو یاد بگیره مواضع رهبری در مورد جنگ غزه در ماههای اخیر هست...
قبل از اشاره به اون موضع گیری خاص چند نکته بگم تا برای دوستانی که عواطف انسانی شون خیلی جریحه دار شده و حق هم دارن که ناراحت باشن و اگر غیر از این بود باید به خودشون شک میکردن یادآوری بشه:
همین چند روز پیش خرمشهر بودم
اون راوی که در مسجد جامع خرمشهر داشت برای ما از آزادی خرمشهر حرف میزد فجایعی رو در مورد اتفاقات اون روز خرمشهر میگفت که یقین میکردیم این روزهای غزه رو ما هم پشت سر گذروندیم...
فقط یک نمونه اش این بود که میگفت: ما آب آشامیدنی نداشتیم و برای اینکه تلف نشیم از تشنگی، "آب فاضلاب" رو جیره بندی میکردیم و میخوردیم...
این یک مثال ساده اش بود که میتونستم بگم... بقیه اش فجیع تر بود و نمی خوام خاطرتون مکدر بشه...
یا اون داستان حصر آبادن... که چقدر آبادانی ها مظلومیت کشیدن... و اگر اون فرمان امام نبود مبنی بر اینکه : حصر آبادان باید شکسته شود، معلوم نبود عاقبت آبادانی ها چی میشد و حتی عاقبت جنگ...
یا زمانی که یمن درگیر جنگ بود... حتما فجایع جنگی اون روز رو از یادتون نرفته...
یا زمانی که از سوریه و عراق فقط بغداد و دمشق باقی مونده بود... حتما فجایع داعش رو فراموش نکردید...
این بار اولی نیست که جبهه ی مقاومت دچار این شدائد میشه... والحمدلله که افکار عمومی اینقدر پیگیر این مسئله شده...
الحمدلله... این دست خداست...
والا اون روزی که دواعش از فجایعشون فیلم میگرفتن و کودک دو سه ساله رو در آب استخر مینداختن تا زنده زنده جان بده و خفه بشه و بمیره...
و فجایع دیگه که زبانم باز نمیشه به گفتنشون... افکار عمومی جهان و حتی ایران اینقدر باز نبود...
سکوت میکردن...
یا زمانی که ما زیر بمباران رژیم بعث زنها و کودکانمون کشته میشدن هیچ صدایی از هیچ کجای دنیا بیرون نمی اومد...
تنها و غریب بودیم...
بعد از ما هیچ جبهه ی مقاومتی تنهایی ما رو در مقابل ظلم و جور تجربه نکرد...
نه یمن مثل ما تنها بود
نه عراق و سوریه...
نه لبنان
و نه غزه...
هیچ کدومشون تنهایی ما رو تجربه نکردن...
الحمدلله که اونها در مبارزه با ظلم و استکبار مثل ما تنها نیستن...
باید سجده ی شکر به جا آورد...
اینها رو گفتم که یک چیزی رو یادآوری کنم:
ماها که گردِ خاک پای حضرت زینب هم نیستیم اما وقتی امام حسین شعری رو زمزمه کرده بودن مبنی بر اینکه از دنیا خواهند رفت حضرت زینب خیلی بی تاب شده بودن...
چنگ به صورتشون میکشیدن ظاهرا...
امام حسین علیه سلام دست روی قلب خواهرشون گذاشتن و ازشون خواستن صبوری کنند...
و اون بی تابی و بی قراری رو صحه نذاشتن...
مبادا امروز قضیه ی غزه موجب بشه ما از رهبرمون جلوتر حرکت کنیم...
حالا برگردم به موضع عبرت آموز این حکیم و یگانه ی دوران:
ایشون تا الان دو یا سومین بار هست که میفرمایند هم حمله ی غزه و هم دیگر جبهه های مقاومت کاملا بر اساس تشخیص خودشان بوده... و خودشان به تشخیص خودشان عمل کردن...
و البته از تشخیصشان حمایت کردن و آروزی موفقیت هم کردن و دعا هم کردن برای پیروزی شان... و بشارت هم دادن...
دوستان این موضع رهبری در جنگی که اسرائیل درگیرش شده از موشک ها ی یمن، از پهپاد ها و موشک های حزب الله و از جنگ میدانی غزه ضرابت سنگین تری به اسرائیل و امریکا میزنه...
این رو بعدا تاریخ به قضاوت خواهد نشست...
الان جبهه ی مقاومت نیاز داره ایران در ثبات و امنیت کامل به سر ببره...
چرا رهبری قبل از انتخابات چندین بار تاکید داشتن که حتما همه بیان پای صندوق رای... حتما مشارکت پائین نباشه؟!!
چون مشارکت پائین رمز یک فتنه بود برای نا امن کردن ایران... وایران نباید در این برهه دچار نا امنی و خدای ناکرده جنگ باشه...
ما در یک پیچ تاریخی هستیم...
ابعاد این موضع رهبری خیلی وسیع هست...
هم اونقدر برای تمامی جبهه های مقاومت منافع داره که اگر بخوام نظر شخصیم رو بگم ممکنه بعضی ها بدبین بشن و بگن مردم غزه رو مثل گوشت دادید دم توپ دشمن تا خودتون رشد کنید؟!!
اما واقعا این نیست...
هم تبیین یک نگاه ناب اسلامی هست...
این سیاست ورزی هیچ وقت در تاریخ نبوده...
حتی در زمان ائمه ما... چون بسترش نبوده...
و این یک اتفاق بزرگ هست که شاید بشه ده سال دیگه در موردش قضاوت بهتری داشت...
یک روز یکی از بچه های مذهبی و انقلابی که حسابی از حکومت و نظام دلسرد شده بود به عصبانیت بهم گفته بود:
تو که اینقدر فاز امیدواری برداشتی میشه بگی چجوری میشه این احزابی که تا مغز و استخوان تمام سیستم های اجرائی نفوذ دارن رو از قدرت انداخت؟!!
گفتم: انقلاب اسلامی بیش از 40 سال هست که مبارزه با اسرائیل رو در هسته های مقاومت منطقه نهادینه کرد...
و جوری تربیتشون کرد که مستقل بار اومدن...
و امروز که اسرائیل وارد یک جنگ تاریخی شد و این جنگ تاریخی ضربه ای به سرائیل زد که حتی اگر فردا هم آتش بس اعلام کنن اسرائیل دیگه نمی تونه کمر راست کنه...
و توی یک همچین اتفاق بزرگ و سرنوشت ساز و تاریخ سازی،
ایران میگه:
من نبودم... خودشون تصمیم گرفتن...
دقیقا یک روزی میشه که جوری این احزاب و مافیای ناشایست قدرت، قیچی میشن که تمام حلقه های میانی و حتی خود رهبری میفرمایند:
ما نبودیم... تصمیم مردم بود...
یعنی شیرازه و اقتدار نظام باقی میمونه اما شیرازه ی فساد در حکمرانی ما میشکنه...
و براش مثالی زدم که خیلی لذت برد... و گفت راست میگی این خیلی عالیه بگو ما باید چکار کنیم؟!!... دوست داریم اتفاقای خوب رقم بزنیم و...
اما اون مثال رو قراره در سلسله مطالب رویا پردازی هام بنویسم...
فکر کنم یه چیزی رو خوب متوجه نشدم
منظورتون اینه که قصد رهبری از اشاره کردن به مستقل بودن مقاومت، اینه که «ما در امنیت باشیم و جنگ از ما دور بمونه»؟
یعنی در واقع کار ایران بوده ولی بنا به این مصحلت بهش اذعان نمیشه؟
یا نه، واقعاً مستقل بوده مقاومت و ربطی به این نداره.