چهارشنبه, ۱۳ تیر ۱۴۰۳، ۰۸:۵۱ ب.ظ
رنجی که یک چاقو می کشد
شاید خیلی ها بیان نافذ داشتن رو دوست داشته باشن...
اما من وقتی تصورش میکنم و گهگاهی هم خدا توفیق میده و تجربه اش میکنم حس انکسار و رنج زیادی به من غلبه میکنه...
حس چاقویی رو دارم که با تیزی اش میتونه سر یک دام رو ذبح کنه تا جمعی از گوشت اون دام ارتزاق کنن... اما خود اون چاقو، هرگز رنج چشمان اون دام موقع ذبح شدن از یادش نمیره...
هر کلام نافذی یک ذبح لا اله داره
و یک ارتزاق الا الله...
«لا اله» درد داره...
میدونم دارم هزیون میگم...
یکی بعد از چند سال مجبور و ناچارم کرد حرف بزنم...
حرف زدم، اما دلم براش کباب شد...
۰۳/۰۴/۱۳
بعد از مدتها انقدر پیچیده نوشتید که کلی دارم فکر میکنم ولی معنای مطلبتون رو خوب نمیفهمم.