در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...

در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...



خیال خام پلنگ من
به سوی ماه جهیدن بود

و ماه را زبلندایش
به روی خاک کشیدن بودن

پلنگ من، دل مغرورم
پرید و پنجه به خالی زد

که عشق ماه بلند من
ورای دست رسیدن بود


چه سرنوشت غم انگیزی
که کرم کوچک ابریشم

تمام عمر قفس می بافت
اما به فکر پریدن بود

شنبه, ۱۳ مرداد ۱۴۰۳، ۰۷:۴۵ ق.ظ

دلم براشون سوخت

دیشب رفتیم قم خونه یکی از اقوامم که همسرش طلبه بود... بیش از ده ساله که قم طلبه هست... وقتی وارد خونه ی اجاره ای شون شدم، خیلی گرم بود... تازه ما ساعت ۶.۳۰ عصر رسیده بودیم... هی عرق میکردم و نمیتونستم بپرسم اینجا چرا اینقد گرمه... زیرزمین هم بود... موقع شام پسرم نتونست جلوی زبونش رو بگیره... گفت بابا خیلی گرمه اینجا... گفتن واحد زیر زمین و واحد همکف که مستاجری دیگه میشینه، از یه کولر آبی استفاده میکنن با دو خروجی از یک کانال کشی...

گفتم کلید کولر پیش شماست یا اونا؟!!... گفت پیش ماست... و اونا سرمایی هستن و برای همین اغلب روی دور کند هست...

بحث رو با این موضوع که ما خودمون سینه سوخته ی اجاره نشینی هستیم... و غراز و نشیب زیادی دیدیم... و ان شاالله اگر هر کسی باید رنجی بکشه، رنج ما همین مستاجری باشه و الحمدلله و... جمع کردم و موضوع رو عوض کردم...

اما هم من و هم خانمم خیلی بابت شرایطش ناراحت شدیم...

وقتی برمیگشتیم به خانمم گفتم اینها اشتباه میکنن هنوز موندن قم... باید برگردن شهر خودشون... دلیل هر دو تاشون برای ماندن توی شهر قم این بود که دو تا دختراشون توی محیط قم تربیت بشن... وضع شمال به لحاظ فرهنگی و اینا خوب نیست...

گفتم: اشتباه میکنن...اینا اگر برگردن میتونن توی شرایط بهتری زندگی کنن و این دلیلشون پاک کردن صورت مسئله هست... این موجب میشه اون « بهترین تقدیری » که ازش صحبت میکردم برات، براشون رقم نخوره...

خانم گفت: از من در مورد کانال کولرمون پرسید، بحث رو پیچوندم و نگفتم ما از کولر آبی استفاده نمیکنیم... خیلی دلم براشون سوخت...

گفتم: خوشحالم که دلت برای این مسائل به درد میاد...

موافقین ۸ مخالفین ۲ ۰۳/۰۵/۱۳
ن. .ا

نظرات  (۷)

۱۳ مرداد ۰۳ ، ۱۳:۴۷ اقای ‌ میم

ما هم معمولا کولرمون روی دور کنده و گرممون نیست:)

پاسخ:
من هم سالها از کولر آبی استفاده میکردم...
ولی جایی که اینا اجاره کرده بودن خیلی داغون بود

توی خیابون از توی خونه شون خنک تر بود
و خب دو تا بچه و زن و شوهر...

خیلی ناراحت شدم
۱۳ مرداد ۰۳ ، ۱۵:۳۵ صـــالــحـــه ⠀

من دو سال پیش بلاخره فهمیدم که ما مذهبی‌ها هم دچار خطاهای محاسباتی عجیبی در زندگی‌هامون میشیم.

پارسال خانمِ سخنران هیئت‌مون رو دیدم. چقدر استرس داشت بابت وضعیت فرهنگی تهران. می‌گفت با شوهرم تصمیم گرفتیم بریم قم. در حالی که در تهران اجاره نشین نبودند! در یک طبقه از خونه مادرآقا یا مادر خانم ساکن بودند. و اگر قم می‌رفتند به شدت به مشکل می‌خوردند چون آقا منبع درآمد محکمی نداشت. 

یه مقدار با خانم صحبت کردم نظرش عوض بشه. جالبه که همسرشون هم با آقا مصطفی مشورت کرده بودند.

 امسال دیدمشون در هیئت. نپرسیدم رفتند یا نه ولی حدس زدم نرفتند.

پاسخ:
من اسم این رو میذارم واقع گرا نبودن

واقع گرایی عقل قوی میخواد...

اینکه قرآن میفرمایند "اکثرهم لایعقلون"
و از اون طرف توی روایت داریم " پیامبران برای بیرون کشیدن دفائن عقول اومدن"

یک حقیقت فراگیر هست...

غیر مذهبی دچار ذهن هست
مذهبی هم دچار ذهن هست...

در واقع گرا نبودن ، مشترک هستن... و حجاب داشتن یا نداشتنشون بیشتر به " اطوارا" بودن خلقت طبق فرمایش قرآن برمیگرده

اگر بشه انسانها رو واقع گرا کرد، بی حجاب با حجاب میشه و با حجاب، حتی از آبروش هم برای خدا خرج میکنه...

خدا روح علامه حسن زاده رو با اهل بیت محشور کنه که این اصل رو برای ما جا انداختن که " واقعیت و حقیقت، یک معنا هستن در دو تجلی"
انسان واقع گرا، انسانی حق گرا و حقیقت گراست...

غیر مذهبی میگه برم کانادا، اوضاعم بهتر میشه
مذهبی میگه برم قم، راحت تر زندگی کنم...

دو تاشون به یک اندازه دچار وهم هستن...

سلام 

راستش متوجه نشدم دلتون دقیقا برای چی سوخت، فقط برای گرم بودن خونه اونم به خاطر شرایط مستاجری؟؟

 

به قول آقای میم، منم کولر بیشتر اوقات خونمون خاموشه و عرق میکنیم به چند دلیل یکی اینکه برق نیست و کمه و باید مراعات کنیم، یکی اینکه باد کولر برامون مضره و اذیتمون میکنه و ترجیح میدیم خیس عرق بشیم تا سردرد بشیم و قلنج! 

پاسخ:
سلام
حجتون مقبول
زیارتتون قبول
 راستش من خودم هم مستاجرم و خونه های زیادی رفتم، 
یه کولر آبی داشت به دو واحد سرمایش میداد که خب خودشون هم میگفتن توی مرداد اصلا جواب نمیده و به خاطر پنجره داشتن خونه و زیر زمین بودن، تا برج ۸ نیاز به کولر دارن در حالی که واحد بالایی از برج شش میگه سرده، کولر رو خاموش کنید
و خب خودشونم سختشون بود، خونه قبلی که بودن سازمانی حوزه بود، و خیلی بهتر بود...
مرد خونه از استرساش بابت تامین معیشت میگفت...
خب اینا تو شهر خودشون میتونستن بهتر زندگی کنن و دلیلشون برای موندن دلیل منطقی ای نبود...

پس اونایی که ایرانو برای معیشت بهتر ترک می‌کنن حق دارن

پاسخ:
یکی مثل من حق نداره
اما اونی که دلیلی نمیبینه برای مقاومت بیشتر، بهش حق میدم

پس اون دوست آخوندتم شاید تحمل مقاومتش بیشتر از تو باشه

پاسخ:
حتی اگر مقاومتش هم بیشتر باشه دلیل نمیشه من براش ناراحت نشم...

پس اونی که داره از ایران میره هم باید برای شما که مقاومتت بیشتره و موندی ناراحت باشع ؟

پاسخ:
اینم اشکالی نداره
پیامبر بچه اش فوت کرده بود... گریه میکرد...
بهشون عرض کردن که شما همه رو توصیه به صبر و پذیرفتن تقدیر میکنید...
بعد چطور خودتون برای بچه تون گریه میکنید؟

فرمودن: خب عاطفه دارم... برحسب عاطفه ام گریه میکنم... به خدا که شکایت نکردم...

اینم همینه...
حاج قاسم خودش این مسیر رو انتخاب کرد...
تکه تکه شد...
رهبری هم براشون اشک ریختن

اینا منافاتی نداره...


سلام وقت بخیر

به نظرم دریچه‌های کولر طبقه بالایی رو عوض کنن و از این دریچه‌هایی که راحت بسته میشه بذارن. اونا هروقت کولر نمیخوان دریچه را ببندند. واقعا هزینه زیادی هم نداره

پاسخ:
سلام
وقت شمام بخیر

:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی