در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...

در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...



خیال خام پلنگ من
به سوی ماه جهیدن بود

و ماه را زبلندایش
به روی خاک کشیدن بودن

پلنگ من، دل مغرورم
پرید و پنجه به خالی زد

که عشق ماه بلند من
ورای دست رسیدن بود


چه سرنوشت غم انگیزی
که کرم کوچک ابریشم

تمام عمر قفس می بافت
اما به فکر پریدن بود

يكشنبه, ۲۸ بهمن ۱۴۰۳، ۰۷:۴۸ ب.ظ

اثرات وبلاگ

یه نگاه به همین اطراف خودمون در مجازی بندازیم:

اینجا که میرم: بیشتر دغدغه های روزمره میبینم و البته هوشی مطلوب و آدمی خوش ذات... اما با نوسانات زیاد...

اینجا که میرم: انسانی با دغدغه های سالم و روحیات شاعرانه، و گاها با بن بست ها یا موانعی که توی زندگی خیلی هامون هست...

اینجا که میرم: از کوتاه نویسی نویسنده اش لذت میبرم و تحسینش میکنم... اما حس میکنم با خانمی با آرزوهای بلند مواجه شدم...

اینجا که میرم: با دنیایی روبرو میشم که درگیر اندیشه هست و چشم اندازی رو دنبال میکنه که پایداری و عمق و لذت داشته باشه...

اینجا که میرم: با مردی روبرو میشم که نگاهش به دنیای پیرامونش، برام چیزهایی داره که از خوندن مطالبش پشیمون نشم... توصیفشون سخته اما میتونم بگم بدون سانسور مردانه مینویسن...

اینجا که میرم: با دنیایی مواجه میشم که در حال معنا بخشیدن به حیات خودش هست... و تمام فراز و نشیب هایی که طی میکنن، قصه زندگی آدم دوپاست...

اینجا که میرم: انسان دل رحمی رو میبینم که در حال ساختن آینده اش هست و البته ایده ی نوشتن این مطلب رو به ذهنم انداخته...



ایشون که ایده ی نوشتن این مطلب رو به ذهنم انداخته حرف از خاطره بودن وبلاگ زد و منو به این فکر فرو برد که بخش اعظم روح انسان رو توجهاتش داره میسازه...

این وبلاگهایی که آدرس دارم انتخابشون نکردم بلکه به ترتیب از بالای وبلاگم هر کدوم بروز شده بودن به ترتیب لینک دادم و وصفی نوشتم...

این وصفی که نوشتم اثراتی هست که این بزرگواران دارن در من ایجاد میکنن...

توجهات ما...

 

چیزی که داره ما رو میسازه همینه...

توجهی که ذولیخا در روز اول به یوسف داشت... هبوطش داد...

توجهی که در سن بالا به یوسف داشت... عروجش داد...

هر دو تا توجه بود...

 

به چی توجه میکنیم؟!!

چگونه توجه میکنیم؟!!



 

ما مهمان سفره ی توجهات خودمون هستیم...

اینکه حرف از اعتدال زدم برای همین بود...

اعتدال موجب میشه بهترین ثمرات رو داشته باشیم در این فرصت کوتاه...

موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۳/۱۱/۲۸
ن. .ا

نظرات  (۵)

سلام و رحمت 

 

تولد دردانه اباعبدالله، حضرت رقیه(سلام الله علیها) رو تبریک عرض می کنم....

 

صادقانه بگم انتظار نداشتم وبلاگم سیمرغ بلورین بگیره

ممنونم از نظر هیئت داوران

جایزه هوش و خوش قلبی رو با شاگرد خیاط قسمت می کنم

اگه شاگرد خیاط بود این جایزه ها به هیچکدوم از ما نمی رسید...😃

 

++ خیلی ممنونم از نظرتون. واقعا باعث خوشحالی بود و امیدوارم که قابل بوده باشم....

 

+++ اینجا رو که می خونم: نکات عرفانی رو در زندگی روزمره می آموزم + مسائلی درباره ی تولید کشور + معامله با خدا در جنبه های نا آشنای زندگی + نظرات عجیب درباره ازدواج و تربیت فرزند 

پاسخ:
سلام علیکم
ممنون بابت یادآوری اون روز فرخنده...
چرا حضرت رقیه رو دوست دارید؟!!

دیگه تو حال و هوای جشنواره فجر بودیم گفتیم ما هم سیمرغ بدیم
:))
تعاریفم تعارف نبود، برداشت من از شما بود...

سلام برادر،

توصیف‌ها دقیق بود.

مورد 1 تا 5 را قبل از این که بخونم حدس زدم :)


فقط دو مورد آخر را نتونستم :(

پاسخ:
سلام بر ادیب بیان
مودب بیان...
وجیه بیان...
و نور بالای بیان
:)))

این بدون سانسور مردانه نوشتن رو خیلی خوشم اومد

:))

پاسخ:
ممنون که می نویسید
۲۹ بهمن ۰۳ ، ۰۰:۵۱ نـــرگــــس ⠀

سلام. چه خوش شانسی بودم که اخیرا مطلب فرستادم و باعث شده در لیست شما بیام و بازخورد بگیرم!

 

من که به جز سومی هیچ کس رو نتونستم حدس بزنم. بیشتر هم به خاطر اینکه هیجان زده شدم. من این بازخوردهای وبلاگی رو همیشه خیلی دوست داشتم و قبلا شاید بیشتر بود. ولی معلوم نیست کیفیتِ اون بازخوردها چطور بوده‌. لزوما بالا نبوده...

و الان خیلی خوشحالم که شما من رو توجه دادید به این جنبه ی زندگی خودم. که چقدر بدو بدو می‌کنم برای همین معنای زندگی! خودم اصلا بهش توجه نکرده بودم. اصصصلا.

و این که قصه زندگی آدم دوپا بودن داستان‌های زندگیم؛ برای خودم معنیِ دور نبودن زندگیم از بقیه زندگی‌ها رو میده. معنی عادی و معمولی بودن. 

و من این رو دوست دارم.

هرچند نمی‌تونم بگم دقیقا منظور شما بوده.

 

 

هر چی هست.. من وبلاگ رو خیلی دوست دارم و کلی هم دوست در اینجا دارم و هنوز هم کلی ازش یاد می‌گیرم و خوشحالم از این بابت. از این دنیایِ ارزشمندِ رایگان که در دنیا سهم هر کسی نشده :)

پاسخ:
خوشحالم که اسباب خوشحالی شدم...
قصه ی زندگی ادم دو پا:
یعنی سنت های الهی حاکم بر زندگی ما انسانها...
شما طبق سنت الهی هم مثل تمام آدما هستید و در حال جراحی توسط خدا و ملائکه هستین...
هم یک نقش ویژه و منحصر به فرد در این دنیا دارید که هنوز ندای فطرت شما در این باره خاموش نشده و علی رغم سختی هایی که دارید، در حال احیای اون نقش هستین...
و این جذاب ترین قصه ی خلقت برای هر انسانی هست...

سلام 

تعریف شدن توی چند تا عبارت، برام خیلی جذابه... چندین بار اون جمله ها رو خوندم تا ببینم چه تصویری از خودم توی ذهن دیگران نشوندم با نوشته هام 

ما مهمان سفره توجهات خودمون هستیم ... منو یاد یه مطلبی انداخت که میگه آدما شبیه نزدیک ترین پنج نفر زندگی شون میشن 

 

ربط اعتدال رو به این ماجرا نفهمیدم

پاسخ:
سلام
الحمدلله که یک شوقی ایجاد شد
اعتدال موجب میشه سمت توجه انسان به سمتی بره که همزمان هم خیر دنیا توش هست هم آخرت...
اعتدال افق دید انسان رو شکل میده

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی