قیامت نفس
در اربعین، خط اصلی و مرکز ثقل، نجف و کربلاست...
از نجف، تا کربلا...
در مواجهه با امیرالمومنین، از اصحاب غدیرم...
در مواجهه با کربلا، اربعینی هستم...
اربعین، رجز خوانی شیعه هست...
اربعین، ادامه ی رسالت کربلا و عاشوراست...
نوشتم تا بعداً بیشتر روش فکر کنم...
این روزها، بعضی از وبلاگها رو رد دنبال زدم... چون ذهنم زیاد درگیر قیامت خودشه و توان وفق دادن خودش با حال و هواهای خیلی متفاوت رو نداره...
از طرفی کسانی که راحت تر هم باهاشون ارتباط میگیرم، توان خواندن مطالبی از یه حدی طولانی تر رو ندارم...
لذا این روزا آدم جمع و ارتباطات جمعی نیستم...
اما دیشب به همسرم میگفتم: کاش فضایی که الان توی ذهنم درگیرش شدم برام عادی و بی روح نشه...
کاش این آتش خاکستر نشه...
یعنی این فضا رو دوست دارم... اما باید برگردم به تنظیمات اجتماعی خودم تا بتونم وارد تعاملات بشم...
دیروز پیامی برای وبلاگی گذاشتم، بعد از چند دقیقه به حرفهام فکر کردم دیدم اصلا نباید میگفتم اونها رو... سریع برگشتم که اصلاح کنم... حذف کنم...
دیدم اصلا نظرم ارسال نشده...
نمیدونید چقدر خدا رو شکر کردم...
یه همچین فضای غیر اجتماعی ای دارم... ان شاالله میگذره و منم راحت تر میتونم بنویسم...
- ۰۴/۰۶/۰۳
۵ آیه اول سوره فتح هم یادم میمونه