در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...

در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...



خیال خام پلنگ من
به سوی ماه جهیدن بود

و ماه را زبلندایش
به روی خاک کشیدن بودن

پلنگ من، دل مغرورم
پرید و پنجه به خالی زد

که عشق ماه بلند من
ورای دست رسیدن بود


چه سرنوشت غم انگیزی
که کرم کوچک ابریشم

تمام عمر قفس می بافت
اما به فکر پریدن بود

طبقه بندی موضوعی
سه شنبه, ۵ شهریور ۱۴۰۴، ۰۲:۰۴ ب.ظ

یک نکته از هزاران

یه وقتی خدا به یه جمعی میفرمایند:

انا فتحنا، لک فتحا مبینا...

اما یه وقتی مستقیم به خودت میگه...

یه وقتی خدا به یه جمعی میگه:

لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ وَیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَیَهْدِیَکَ صِرَاطًا مُسْتَقِیمًا

اما یه وقتی مستقیم به خودت میگه گناه گذشته و آینده ات رو میبخشم و نعمت رو بر تو تمام میکنم . هدایتت میکنم به صراط مستقیم...

 

و همین طور آیات بعدی رو بخونید...

به خودتون مستقیم بگه تو رو از نصرتی عزتمند برخوردار میکنم...

 

چکار میکنید؟

چه حسی میگیرید؟

خودتون رو در چه جایگاهی تصور میکنید؟!!

 

دوستان، به نظرم ما خیلی نزدیکیم به این جایگاه...

اگر باور کنیم و متناسب اون جایگاه با خودمون رفتار کنیم، قطعا این آیات برای ما هست...

 

من هر روزی که این آیات رو میخونم نمیدونم از شدت شوق و سرور چکار کنم...

باور کنیم که اینقدر عزیزیم...

و خدا فقط از ما میخواد زیر این پرچم متزلزل نشیم...

 

# یک نکته از هزاران

 

موافقین ۱ مخالفین ۱ ۰۴/۰۶/۰۵
ن. .ا

نظرات  (۱)

من فقط از اون قسمت دعای چهاردهم صحیفه می‌ترسم که حضرت می‌گن اگر بنا شد انتقام از ظالم به قیامت بکشه و الان قرار نیست اتفاق بیفته صبرش رو به من بده (مضمون). یعنی مثلاً این‌طوری می‌شم که خدایا لطفا ما رو با این امتحان نکن. اجازه بده به چشم ببینیم خوار و خفیف شدن این جانیا رو...

پاسخ:
ببینید ما یه مشکلی داریم...
و به نظرم این زمانه و این اتفاقات این رو تعدیل خواهد کرد...
بچه ای رو فرض کنید یکی اومده کتکش زده...
بلند شد بزندش...
اما بازم نتونست...
رفته دوست بزرگ‌ترش رو آورده که بزندش...
اما بازم نتوانسته اون اتفاقی که میخواد رو رقم بزنه...
این بچه باید بره سمت باباش...
با باباش برگرده سمت اون زورگو...
ما هنوز توجه لازم به بابامون پیدا نکردیم...

ما به قدر کافی قدرت داریم...
حقیقتا قدرتمندیم...
باید توجه کنیم...
باید متوجه بشیم به منبع قدرتمون...
تا الآنم به نظرم رشد خوبی داشتیم... اما باید ادامه بدیم...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی