تقوا و نظم
چندین سال پیش در مورد توجه به ملکوت بر اساس مباحث منطقی و فلسفی حرفی رو شنیدم از استادی... که خیلی به لحاظ علمی مسرور شدم...
انگار یک کشف بزرگ بود برام...
اما اون بحث یه حلقه ی مفقوده ای داشت که پیداش نمیکردم...
اون بحث سیر تفکر رو بررسی میکرد... در منطق و فلسفه در موردش حرف زده میشه... این استاد میفرمودن وقتی بعد از مواجهه با مجهول به سمت معلومات قوه ی واهمه و خیال نرید و وجه نفس رو به سمت عقل بگیرید، پاسخ اون مجهول رو از بالا دریافت میکنید...
رو کردن به سمت معلومات قوه واهمه خب چون سیر تفکر هست، میفهمیدم یعنی چه... اما گرفتن وجه نفس به سمت عقل، برام مفهوم و ملموس نبود که این یعنی چجوری؟!!
به نظرم این بخش از فرمایشات اون استاد داره برام روشن و شفاف میشه...
یعنی دارم درک میکنم رو کردن به عالم عقل یعنی چی...
نه اینکه الان بلد باشم... مثل این میمونه که کسی تازه راه و مسیر به باشگاهی رو یاد گرفته باشه... حالا تا بره اونجا...
تازه اگر قبول کنن ثبت نامش کنن...
بعد از ثبت نام... اگر توی تمرینات کم نیاره...
اگر مراقبات غذایی رو انجام بده...
اگر صبر لازم رو داشته باشه...
مثلا بعد از فلان مدت استمرار میتونه در اون ورزش بهره ای داشته باشه...
و اما رو کردن به عالم عقل...
لازم نیست ما به لحاظ ذهنی تلاش خاصی بکنیم...
امیرالمومنین فرمایشی در نهج دارن که همه خوندید:
توصیه به تقوای الهی... و نظم در امور...
یقین بدونید در جامعه ی ولایی، محاله نظم بدون تقوا شکل بگیره...
مثال بزنم:
حتما همه نظم شدید امام خمینی رو در زمانی که در نجف بودن در زمان رفت و آمدشون برای کلاسها و دقیقا سر ساعت بودنشان رو شنیدید...
این نظم، یک نظم ساعتی نبوده... هر چند ساعتش هم دقیق بوده...
اما پشتوانه اش ساعت نبوده...
یعنی چی؟!!
مثال دیگه بزنم:
ویدئویی دیدم از یکی از عالمان ذوالفنون عصر ما...
رفته بودن توی مسجدی نماز بخونن ( نماز جماعت بوده و ایشون هم امام جماعت بودن و تمام مامورین هم همه روحانی بودن).. فرشها و سجاده ها همه به سمت قبله بود...
اون عالم از متصدی مسجد پرسیدن، قبله کدوم طرفه؟
متولی مسجد که یک روحانی بود، جهت قبله رو نشون دادن...
این عالم تاملی کرد... لبخندی به متولی زد و گفت مطمئنی؟
متولی ظاهراً میگفت بله و...
دوباره این عالم کمی تأمل کرد و رو به قبله ای که در مسجد مشخص کرده بودن ایستاد و در نهایت جهت قبله ی خودش رو کمی متفاوت تر از قبله مسجد انتخاب کرد و شروع کرد به خواندن نماز...
( ایشون خودشون بحث تعیین وقت و قبله دارن و اونجا میگن که این قطب نماهای دیجیتال و الکترونیکی خطا دارن و علت علمی اش رو هم بیان میکنن چرا اینها ممکنه اندکی خطا داشته باشن...)
و البته خود این عالم حدود ده سال تقویم نجومی مینوشتن که یکی دوبار طبق محاسبات دانشگاهی بعضی از اساتید دانشگاه به تعیین بعضی از زمانهای ایشون ایراد گرفتن، اما زمان اون واقعه که رسید، اون اساتید دیدن حق با این عالم بوده و اونها اشتباه محاسبه کرده بودن...
غرض اینکه این عالم از دقت علمی فوق العاده ای برخوردار بودن اما اون جهت قبله در مسجد، بر اساس کدوم ادوات قبله یابی انجام شد؟
چرا این عالم در جهت قبله ی اون مسجد نماز نخوندن؟!!
اینکه میگم اون منظم بودن امام در ساعت رفت و برگشت بر اساس ساعت ظاهری نبوده...
اینکه این عالم دینی که خودشون استاد مسلمی در علم نجوم و هیئت بودن و بدون هیچ ادوات قبله یابی تشخیص میدن جهت قبله ی مسجد اشتباست...
اینها از کجا نشأت میگیره؟!!
میدونم به عده از این حرفا خوششون نمیاد...
ولی چاره ای نیست... اونها نهایتا میان یه امتیاز منفی میدن یا دو تا انگ به من میچسبونن و میرن... اما بذارید این حرف گفته بشه... تا شاید کسی روش اندیشه کنه...
پرسیده بودم از کجا نشأت میگیره؟!!
بذارید در جواب این سوال، یه سوال جدید طرح کنم:
میتونید تصور کنید نظم بدون تقوا، چه خروجی ای داره؟!!
تصورش سخته...
چون نیاز به تحلیل زیادی داره...
ولی من یک حرفی رو اینجا میگم از من قبولش نکنید... فقط به عنوان یک گزاره باهاش روبرو بشید و روش فکر کنید...
نظم در نظام هستی دو تا منشأ داره...
منشأ حق و خیر
منشأ شر و باطل
اهل حق هیچ وقت نمیتونن با نظم گروه دوم کارشون رو به انجام برسونن...
گروه دوم هم اصلا توفیق درک و تحلیل و آنالیز نظم گروه اول رو پیدا نمیکنن...
لذا خیلی از آشفتگی های زندگی ما...
خیلی از نابسامانی های زندگی ما...
خیلی از گره های زندگی ما...
زیر سر اینه که خواستیم با نظم گروه دوم ، به زندگیمون سامان بدیم...
من یک مثال بزنم:
زمان خدمت سربازیم برای نماز صبح یه ساعت رومیزی داشتم زنگ میذاشتم ۲۰ دقیقه قبل از اذان زنگ میزد... بیدار میشدم و نمازم رو میخوندم...
یه روز یکی از بچه ها بهم اعتراض کرد که صدای زنگ ساعتت بد خوابم میکنه...
( البته به محض اینکه صدای زنگ در می اومد قطع میکردم، شاید یک ثانیه زنگ میزد و من قطع میکردم)
وقتی ایشون بهم تذکر دادن، دیگه زنگ نذاشتم... شب قبل از خواب اراده میکردم ( از خدا میخواستم) مثلا ساعت ۴.۲۵ دقیقه ی صبح بیدار بشم... و خدا گواهه دقیقا در اون ساعت هشیار میشدم...
این برای خودم هم مثل معجزه بود...
وقتی اون هم خدمتی بهم گفت زنگ ساعتت اذیتم میکنه... از قبل نمیدونستم میشه همچین کاری کرد...
انگار تمام ابزارهای منو برای بیدار شدن از من گرفته بودن... اون شب قبل از خواب به ذهنم رسید از خود خدا و ملائکه بخوام بیدارم بکنن...
و شاهد این گشایش شدم...
و روزهای بعد هم همین کار رو میکردم...
حالا بریم فکر کنیم به نظم گروه اول...
خاطرتان رو جمع کنم... این کشور، کشور ولایته... شماها هم اهل ولایتید ان شا الله...
نظم گروه دوم فقط سرنوشت شما رو شبیه سرنوشت قوم بنی اسرائیل در موضوع سرگشتگی در بیابان و صحرا میکنه...
نظم گروه دوم شاید در بعضی کشورها و در بعضی زندگی ها در کشور خودمون جواب بده... اما برای اهل ولایت اون نظم جواب نمیده...
وقتی به اینجا میرسم، موضوع اصلی تازه شروع میشه...
تقوا یعنی چی؟!!!
بچه ها، همه چیز در تقواست...
و خدا خیر در وجود ما ببینه، به ما میچشونن نظم گروه دوم چقدر ترسناکه برای ما...
دیگه روشن تر از تاریخ چکی که میکشیم که نداریم...
حتما منابعش رو پیش بینی کردیم که در اون تاریخ چک دادیم دیگه!!!
به خدا اگر خیری در تو ببینن و بر اساس نظم گروه دوم تاریخ و مبلغ چک رو نوشته باشی، ذلیلت میکنه نظام هستی...
بیاییم به تقوا فکر کنیم...
تا بتونیم نظم رو به زندگیمون برگردونیم...
- ۰۴/۰۶/۱۹
نگاه جالبی بود. ولی فکر میکنم نیاز به توضیح و انسجام بیشتری داره. بنده متوجه نشدم، چرا ما نمیتونیم با نظم گروه دوم زندگی رو سامان بدیم؟ منظورتون رسیدن به اهداف غیرمادیه؟ اگه منظور مادی باشه، که همون نظم دوم هم خیلی جاها پاسخگو بوده، چون بالاخره این عالم یه سیستم علت و معلولیه.