بسم الله الرحمن الرحیم

به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...

بسم الله الرحمن الرحیم

به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...

سلام خوش آمدید

تقدیر_ موفقیت (۲)

سه شنبه, ۲۱ آبان ۱۴۰۴، ۰۴:۳۰ ق.ظ

یه تصویر و روایتی در مستند شنود مطرح شده بود که خیلی اصل و کد داشت، خیلی موید باورهای من بود...

و به نظرم خالی از لطف نیست مطرح کردنش:

قبل از طرحش بگم که این آقای راوی چون دیده بود در دنیای بعد از مرگ دستش خالیه و فرصتی که بهش داده شده بود بابت برگشت به دنیا، تصمیم گرفته بود هر جوری هست کمک کنه به دیگران در مسیر خیر و حق...

 

در همین جستجو برای کمک به دیگران، به یک افسر اطلاعاتی برخورده بود که روی تخت بیمارستان بود اما داشت توی لپ تاپش اطلاعات یه کیسی ( کیس اطلاعاتی) رو بررسی میکرد, دنبال یه مطلبی میگشت که اگر پیداش میکرد خیلی کار بزرگی شکل می‌گرفت...

مثل این بود که دست یک شبکه بزرگ معاند علیه نظام رو میشد و میشد کار عملیاتی انجام داد...

این آقای راوی می‌گفت من می‌دیدم اطلاعاتی که میخواد توی صفحه لپ تاپش جلوش بازه... اما این افسر اطلاعاتی توجه نمیکرد، هی صفحات مختلف باز میکرد و حواسش پرت میشد به صفحات دیگه...

 

راوی می‌گفت خیلی فکر میکردم چطور توجه اش رو به اون صفحه اصلی جلب کنم اما به دفعه تلفنش زنگ خورد و همسرش پشت خط بود...

یک بگو مگوی حسابی توسط همسرش پشت تلفن شکل گرفت سر یه اختلاف بیخود با مادر و خواهر این آقای افسر اطلاعاتی...

این بگو مگوی تلفنی اونقدر ذهن این افسر رو بهم ریخت که کلا لپ تاپ رو بست و صفحه هم رفت و دیگه نتونست اون رو پیدا کنه...

 

می‌گفت توجه کردم دیدم چون نیت این افسر این بود که این کیس رو کامل کنه و به مقام بالاترش ارائه بده و ترفیع بگیره، این نیت، دست شیاطین رو باز گذاشته بود تا در کارش اختلال کنن و نذارن این تلاش به نفع حق تمام بشه...

 

می‌گفت هم پرت شدن حواسش پشت لپ تاپ توی صفحات مختلف، کار شیاطین بود، هم خطورات ذهن همسرش و اون دعوای تلفنی کار و القای شیاطین بود...

 

حالا به این فکر کنید حاج قاسم چطور بدون امکانات و ادوات نظامی، تونست اینقدر اهداف انقلاب اسلامی رو جلو ببره...

مهمه که ما لیاقتی پیدا کنیم تا محل بروز اراده ی الهی بشیم برای تحقق اهداف الهی در زمین...

اینکه باید چکار کنیم مال مراحل بعدی هست...

مرحله اول:

دلمون میخواد؟!!!

اگر دلمون میخواد، بی قراری هم داریم بابتش؟!!!

 

خود همین مرحله ی اول ، راه رو برای مراحل بعدی باز می‌کنه...

 

یا حق

نظرات (۳)

جالبه اینجا بود که می‌گفت اگر اون افسر اطلاعاتی همچنان سماجت میکرد و پیگیر اون اطلاعات مفقوده میشد، این شیاطین به بچه ی کوچک این افسر اطلاعات که توی خونه داشت، آسیب می‌زند...

 

و تمام این بسط ید شیاطین، به نیات ما برمیگرده

پاسخ:
بعد حالا به تلاش برای موفقیتی فکر کنید که رضایت و لبخند خدا و ولی خدا، دغدغه ی اولش نباشه...
چه خسران عظیمی خواهد بود اون موفقیت!!!

دزد چو با چراغ آید
گزیده تر برد کالا

نکته مهمی بود فارغ از صحت و سقم ماجرا .

اما بنظر شما چقدر میشه به ابن دست از روایت ها اعتماد کرد ؟ و اساسا استناد به این خواب ها درسته ؟

پاسخ:
سلام
سجاد من در فضایی از منطق و عقلانیت رشد فکری کردم که یکی از تابلوهاش این بود:
اگر نقلی رو از معصوم خواندی که با عقل در تضاد بود، نه ردش کن و نه اخذش کن...
رد نمیکنم چون کلام صاحب عصمته...
اخذ نمیکنم چون فعلا با عقل من تطابق ندارد...

این تعلیق در اخذ و رد یک رفتار حرفه ای هست، یک انعطاف علمی هست...
در رابطه با این بنده خدا، هر چند حاج آقا تحریری تایید دادن، یا یک روحانی محقق مثل امینی خواه حمایت کردن، اما بازم ملاکم عقلم و تطبیق با اصل و کد های اعتقادیم بوده...
در همین روایتی که مطرحش کردم، کاملا تمام جوانب با اصول من تطابق داشته...
دیگه دلیلی وجود نداره که چون در قالب خواب یا مکاشفه هست، من دست رد بهش بزنم
  • نـــرگــــس ⠀
  • دیروز داشتم به این فکر می‌کردم که همسر حاج قاسم چه مقامی داشتند در صبر و همراهی با همسرشون.

    بالاخره سردار و مسئول تو این کشور زیاد داشتیم. انصافا خیلی خوب و مومن هم کم نداریم ولی اثرگذاری حاج قاسم طوری بود که اگر همسرش باهاش همراه نبود نمیشد که نمیشد.

     

    و اینکه همسر حاج قاسم در این شرایط های سخت، بازم ۵ تا بچه میارن.

    واقعا کار سختی هست‌ خیلی سخت.

    پاسخ:
    همینطوره
    من زبانم قاصره...

    خیلی دوست دارم بتونم در مورد این آدمها یه شرحی بگم...
    در مورد همسر حاج قاسم...
    همسر حضرت آقا...

    همسر علامه حسن زاده...

    انسانهای گمنام اما اونقدر شایستگی داشتن که خدا بارش رو روی دوش اونها گذاشت...

    کاش یه هنری داشتیم، نور وجودی اینها رو می تونستیم تبیین کنیم...
    مثلا حاج قاسم یا حضرت آقا، جلوه دارن... جلوه ی عمومی دارن... دیده میشن...
    اما همسرانشون نه...

    بعد توی نظام هستی اینها بی حساب و کتاب نیست...
    کاش ما گوهر شناس بشیم و اون قوه ای که اونها داشتن که خدا بارش رو روی دوش اینها گذاشت رو تشخیص بدیم...
    و بعدش هنری داشته باشیم که بتونیم تبیین بکنیم...


    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی

    شاید همین چند خط در این صفحات مجازی...
    بالا ببردمان
    یا پائین بکشاندمان...
    یادم نرود عالم محضر خداست...
    .
    .
    .
    اینجا کسی می نوشت که دوست داشت به چشم تو بیایید...

    طبقه بندی موضوعی
    آخرین مطالب