در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...

در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...



خیال خام پلنگ من
به سوی ماه جهیدن بود

و ماه را زبلندایش
به روی خاک کشیدن بودن

پلنگ من، دل مغرورم
پرید و پنجه به خالی زد

که عشق ماه بلند من
ورای دست رسیدن بود


چه سرنوشت غم انگیزی
که کرم کوچک ابریشم

تمام عمر قفس می بافت
اما به فکر پریدن بود

چهارشنبه, ۲۸ شهریور ۱۴۰۳، ۰۷:۰۵ ق.ظ

زن و ظلم رسانه ها

دیشب به خانمم میگفتم حتی منم که فکر میکردم بازیچه ی دست رسانه نمیشم، دیدم که منم گاهی بعضی از دیدگاه هام تحت تاثیر رسانه هست...

چقدر توی این عصر باید هشیار بود؟!!

 

گفت مثلا چی؟

گفتم: حالا بماند که توی عصر ما موضوع زن خیلی بیش از حد نرمالش بزرگ شده و جوری دارن بهش میپردازن که حتی مذهبی ها هم دچار انحرافاتی هستن...

اما رسانه های دینی و با دغدغه های دینی وقتی میخوان زنی رو کارآمد و خوشبخت نشون بدن، زنی رو ترسیم میکنن که هم اهل خونه و زندگی و همسر و فرزنده، هم موفقیت های اجتماعی بدست آورده...

خانمم گفت: خب مگه این بده؟ بچه و خونه و همسر که نباید موجب بشه زنها پیشرفتهای اجتماعی بدست نیارن...

گفتم: بد نیست... ولی اصل هم نیست...

گفت: متوجه نمیشم

گفتم: وقتی چیزی که اصل نیست و فرعه، رسانه جوری بهش بپردازه که انگار اصل هست، موجب انحراف فرهنگ و باورهای عموم مردم میشه...

گفت: چی اصل هست؟ 

گفتم: رسانه باید زن و زنانی رو نشون بده که هم اهل خونه و همسر و فرزند هستن ، هم شاداب هستن...

ظلم رسانه اینه که شادابی زن رو در موفقیت های اجتماعی داره انعکاس میده...

و همون دروغ رو رسانه های مذهبی هم تکرار میکنن فقط همسر و فرزند داری رو هم بهش اضافه میکنن...

گفت: خب زن هم نیاز داره به دغدغه های دیگه اش غیر از همسر و فرزند هم برسه، وقتی نرسه چطور میتونه شاداب باشه؟

گفتم: آفرین... رسانه ها اصل رو به شادابی "پایدار" خانم خونه بذارن... اونوقت میبینیم که معنای جایگاه اجتماعی بدست آوردن هم چقدر تغییر پیدا میکنه...

خیلی از زن ها دارن برای یک مصادیقی که رسانه اون مصداق رو مساوی با موفقیت اجتماعی میدونه مزاجشون رو بهم میزنن...

وقتی کسی داره مزاجش رو بهم میزنه، مطمئن باش اون شخص یه روزی خودش بر علیه خودش طغیان میکنه...

 

گفت: اگر مثال نزنی از چند مورد که موجب شادابی زن میشه و رسانه محلی بهش نمیذاره، حرفات همه اش میشه تئوری بافی...

 

گفتم: مثلا رفیق بازی (رفیق الهی) چقدر میتونه یک زن رو شاداب نگه داشته باشه؟!!

 

یا مثلا مطالعه و تحصیل علم بدون زور و اجبار سازمانی... آزاد... چقدر میتونه انسان رو شاداب کنه؟ اخیرا که با دوست جدیدت بین همدیگه کتاب رد و بدل میکنید خیلی خوشحالم... چون میدونم این برات شادابی "پایدار" میاره

 

یا مثلا خودِ ایمان... چقدر میتونه شادابی بیاره؟!!

 

اصلا چشمه ی شادابی برای زن اینجاست... اما خب هیچ مانور رسانه ای روش نمیدیم...

اگر رسانه های ما دنبال شادابی زن باشن خیلی درست تر رسالتشون رو انجام دادن...

 

و متاسفانه رسانه ها دنبال معرفی زن موفق هستن... نه زن شاداب...

 

نمیدونم چقدر حرفم رو پذیرفت، اما میدونم داره روی حرفهام فکر میکنه چون بعد از صحبت هامون یکی دوبار ازم در همون موضوع سوال پرسید...



من غالبا دوست ندارم وبلاگی رو معرفی کنم و اون شخص یا وبلاگ رو معیار خوب و بد قرار بدم چون همچین باوری ندارم و معتقدم تمام ماها ضعف ها و قوت هایی داریم...

اما به نظرم اگر حسن و خوبی ای در شخصی دیدیم خوبه به عنوان مصداق معرفی کنیم... 

 

به نظرم این خانم بیش از اونکه به موفقیت فکر کنن به شادابی "پایدار" فکر میکنن... و ایشون اثر این نگرششون رو قطعا هم در زندگی خودشون و هم در نسل خودشون خواهند دید

شادابی "پایدار" الزاما با اعتبارات اجتماعی بدست نمیاد...

برای بدست آوردن شادابی "پایدار" باید به سمت حقیقت ها حرکت کنیم، نه به سمت اعتباریات

حالا اعتباریات گاهی اگر به نیت الهی باشه به شادابی کمک میکنه اما وای بر روزی که نیت هم الهی نباشه، دیگه میشه مصداق دنیا و جز خستگی و فرسودگی، ارمغانی نخواهد داشت

 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳/۰۶/۲۸
ن. .ا

نظرات  (۸)

و من وقتی بیشتر ناراحت میشم که میدونم زنها چه قابلیت های عظیمی دارن و چطور با این موج رسانه دارن دچار حس شکست و ناکافی بودن میکنن و به سمت افسردگی میرن...

در مورد عظمت زنها:

امام حسن عسگری علیه سلام:

نحن حجج الله علی خلقه و جدتنا فاطمه حجة علینا

مقام حجیت بر ۱۳ صاحب عصمت ما به یک زن رسید... فتامل

از طرفی یک جمله سوپر حکیمانه هم داریم:

از دامن زن، مرد به معراج میرسد...

دوستان اهل فن یه مقداری این جمله رو ببرن تو بررسی های فلسفی...

متوجه میشن بستر و دامنی که مرد از اونجا به معراج میره باید به لحاظ قابلیت در چه سطحی باشه تا اون جمله به لحاظ عقلانی توجیه داشته باشه....

 

یعنی توی همون عقلی که ما مردها ادعاش رو داریم، تجلی همین حقیقت عقل در زنها، غوغاست.... غوغاااا

آنجا که عقاب پر بریزد ،،، از پشه لاغری چه خیزد!!!

اما کدام زن؟!!!

پاسخ:
راستش حوصله و حال اثبات ندارم...
ممکنه آقایون از این نظر من در مورد قابلیت زنها، خیلی استقبال نکنن و خب نظرها محترمه...
من بیشتر از باب تفکر و تحقیق مطرح کردم... دگر بقیه اش با خود مخاطبین عزیز
۲۸ شهریور ۰۳ ، ۱۲:۰۳ ن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌

چقدر خوب گفتین

دقیقا

حال خوب اصله

پاسخ:
برای بدست آوردنش چکار باید کرد خانم "ن"

نه فقط زن ها که خیلی ها از افراد جامعه دنبال توهمات اند و خب اگر بهشون بگی اینها توهمه، تو رو متهم می‌کنند به خرافات و ... 

یادمه آزمون وکالت که رفته بودم، شخصی برای آزمون اومده بود که در یکی از پاساژ های معروف و پر رفت و آمد شیراز مغازه داشت و وضع مالی خوبی هم داشت . پرسیدم با این وضع چرا اومدی وکالت امتحان بدی ؟ و پاسخ این بود که صرفا برای پرستیژ اجتماعی اومده . اینکه مردم و فامیل با دید محترمانه تر و فرهیخته تری به آدم نگاه می‌کنند ؛ همین فقط :)

و جالب اینکه برای قبولی در آزمون پرستیژ اجتماعی (عذر میخوام آزمون وکالت) ده ها میلیون خرج کرده بود !!! 

پاسخ:
اصطلاحا میگیم عقلشون توی چشمشونه...
این شاکله ی عموم مردم هست...

به نظرت میشه این شاکله رو تغییر داد؟

سجاد خوشحالم که اینجا با هم اتفاق نظر داریم... چون توی بحث های سیاسی خیلی حرصم میدی
۲۸ شهریور ۰۳ ، ۱۳:۴۸ صـــالــحـــه ⠀

من اگه بعضی ملاحظات مثل استعدادی که خدا بهم داده، تلاشی که تا اینجا برای ثمر دادن تحصیلاتم کردم، و مهم تر از همه، امیدی که به بهبود وضعیت جامعه از قِبَل تلاشم دارم... و همینطور فشار اقتصادی داغون کننده‌ی فعلی...

ول می‌کردم و هر روز گلدوزی می‌کردم، آشپزی می‌کردم، کتاب می‌خوندم، باشگاه می‌رفتم و ورزش می‌کردم. آخر هفته‌ها کوه می‌رفتم، مسافرت مجردی می‌رفتم :)

اگر ملاحظه‌ی جمعیت کشور و فرمان ولی هم نبود، انقدر با فاصله کم بچه نمی‌آوردم :)

ولی بازم یقین ندارم اونطوری خیلی شاداب‌تر از الان بودم :)

پاسخ:
سلام
خانم صالحه، اگر فرمان ولی نبود ما باز هم با همین فاصله بچه می آوردیم و سر فرصت میگم که چرا... اساسا زن ها باید تا سی سالگی یاذنهایتا سی و پنج سالگی هر تعداد بچه ای که دوست دارن بیارن، بعد از این سن وقت کارهای دیکه هست...
بابت همه ی اینها دلیل واقع گرایانه دارم نه دلایل ارزشی...

اما اینکه میگید به گمانتون شاداب تر نبودید نظرم اینه که با مسامحه دارید این حرف رو میزنید متغییر اصلی توی شادابی انسانها، همون ایمان هست...
نمیشه انسان مومن شاداب نباشه
و نمیشه ایمان رو هم خیلی پیچیده کرد...
نه تنها نمیشه ایمان رو پیچیده کرد بلکه پیچیدگی انسانها موحب زوال ایمان هم میشه...
توی پاسخ به یکی از نظراتم نوشته بودید چرا اینقدر سخت شده برای ما ( نقل به مضمون)
نظر من اینه: بخش قابل توجهی از این سختی به پیچیدگی و سخت جانی ما برمیگرده...
دقیقا اون بخش سختی ها که داره برای ما فرسایشی میشه، به پیچیدگی ما برمیگرده...
ببینید من جایگاه اجتماعی رو رد نکردما
اثرات رسانه ای این مدل تبلیغ رو دارم عرض میکنم
وقتی یکی مثل مرتاض ها از قابلیت قوه خیال کلی جذابیت ایجاد میکنن و توجه ها رو جلب میکنن دو تا مشکل بوجود میاد:
یکی عقل به زاویه میره چون جذب عقل بر اساس ایجاد جذابیت نیست
دؤم هم در استفاده از خود قوه خیال هم از تعادل خارج میشن متاثرین مرتاض ها...
ولی کسی منکر هم ضرورت و هم اهمیت قوه خیال نیست...
یه مثال بود این
۲۸ شهریور ۰۳ ، ۱۶:۳۶ صـــالــحـــه ⠀

در مورد اثرات رسانه در ارائه یک الگوی ابر زن از زنِ تراز انقلاب که خیلی باهاتون موافقم.

 

چند روزه دلم برای یک فیلمی تنگ شده: به همین سادگی.

داستان یک روزِ معمولیِ یک زنِ معمولی.

خیلی خانم‌ها زیر این فیلم در پلتفرم فیلیمو نوشته بودند این فیلم رو چندین و چند بار دیده‌اند.

 

فقط یه حاشیه کوچیک بزنم به سنِ باروری. مادربزرگ من تا همون سی و اندی سالگی، ۶ تا بچه داشت. بعد از چند سال، دکتر بهش گفت اگر دوباره بچه‌دار نشی، سرطان رحم و سینه و این چیزا می‌گیری. همین شد که مادربزرگم دو تا بچه‌ی دیگه هم آورد :)

اینا هم هست. اینا آدم رو می‌ترسونه :) 

پاسخ:
خانم صالحه ما خیلی سختش کردیم...
زندگی و نصرت حق با پیچیدگی ما اتفاق نمی افته...
مثال بزنم:
طبیعی هست که هر پدر و مادری برای آینده بچه هاشون نقشه هایی داشته باشن... آرزو داشته باشن...
الان از من بپرسید، دوست دارید بچه ات وزیر یا رئیس جمهور یا یه استاد دانشگاه، یا سِمت های تاثیر گذار دیگه بشه یا اینکه نه، دوست داری یه آرایشگر یا نونوا بشه؟
خدا گواهه میگم نمیدونم... فرق زیادی برام نداره...
رئیس جمهور با نانوا فرقی نداره؟!!!

به ولله قسم برای من فرقی نداره...
پس برای من چه چیزی مهمه؟

برای من مهمه که از فرزند من خیر صادر بشه...
حالا این خیر اگر در قالب نانوا باید صادر بشه... من عاشق نانوا شدن پسرم هستم..
اگر هم در قالب رئیس جمهور باید صادر بشه.. من عاشق رئیس جمهور شدنش هستم...

بعضیا خیلی براشون مهمه که درس بچه شون عالی باشه... من این موضوع زیاد برام مهم نیست...
من نه تنها توی خونه مون درسم از برادر و خواهرام با ختلاف بهتر بود... بلکه توی فامیل هم نفر اول بودم...
بلکه مدرسه ام هم مدرسه نمونه دولتی شهرمون بود توی مدرسه نمونه دولتی که معدل بالاها اونجا بودن بازم جزو پنج شش نفر اول بودم... هیچ وقت هم درس نمیخوندم...
اما نمره ام بد نبود...
منی که اینجوری بودم... الان ملاکم درسخون بودن نیست...
ملاکم اینه که فرزند من اهل خیر باشه...
حتی اگر غلام سیاه هم میشه امامش باهاش عشق کنه...

آیت الله جنتی توی یه مصاحبه ای میگفتن یه پسری دارن که نجار (؟) هست... میگفتن با اون پسرشون بیشتر حشر و نشر دارن...
در حالی که یه پسر دیگه دارن که وزیر هم شده فکر کنم... اسم و رسمی دارن...
اما با این پسر اسم و رسم دار خیلی معاشرتی ندارن...

خانم من خیلی دختر دوست دارن... مخصوصا که این دخترمون هم هم به لحاظ هوش چند سر و گردن از دو تا داداشاش بالاتره جوری که پسر بزرگم گاهی اعتراف میکنه که فاطمه زینب چقدر میفهمه!!!
با شگفتی این حرف رو میزنه... و خیلی هم شیرین زبونه و خیلی هم زیبا...

این جلوه های این دختر دل مادرش رو برده... و میگه دوست دارم فرزند چهارم بیارم و نذر کنیم که خدا دوباره بهمون دختر بده...
نمیدونم چجوری بهشون بگم این دختر عنایت امام حسین بوده...
اگر دوباره فرزند اینطوری بخوایم باید خودشون بهمون بدن... و ما وقتی این رو ازشون خواستیم شرط دختر یا پسر نکردیم برای امام حسین...
حتی شرط نکردیم فلان خواسته مون رو از راه فرزند بهمون بدن...

اما خانمم جذابیت این دختر رو میبینن و میگن مگه بده دختر بخوایم از خدا؟!!
منم میگم نه... جنسیت رو هم باید از خدا بخوایم...

مشکل من قلب همسرم هست...قلبش اونقدری که برای دختر دار شدن آرزومنده... برای نصرت دین خدا نمیطبه...
در حالی که ایشونم واقعا دوست دارن برای خدا باشه...
اما اگر خبر غیبی بهشون بدن که قطعا فرزند چهارمت پسر خواهد شد... در آوردن فرزند چهارم  تامل میکنن...

جامعه وقتی زن موفق رو برجسته میکنه، زن شاداب و رضایتمند، به حاشیه میره...
اینها الزاما با هم تضاد یا تعارض ندارن...
اما انسان عاقل باید بدونه کدوم بخش رو برجسته کنه که بخش دیگرش شهید نشه...
تمام حرف من اینه...

سلام 

چند بار مطلب و نظرات رو خوندم و سعی کردم فکر کنم به فرمایشتون...

 

راستش اینکه اون خانم البته خانواده رو مظهر شادابی میدونین، خب راستش باهاتون با اندکی اغماض کااااملا موافقم

 

اینکه میفرمایید قدرت زایش زنوتا قبل از سنینی باید استفاده بشه چه امر ولی باشد چه نباشد هم خیلی موافقم

 

نکته به زاویه رفتن عقل متاسفانه مبتلی به خیلی از اثر گرفته های رسانه است و اوهامی که ارزش شدن برای زن و افتخار میکنه جامعه براش واقعا دردآوره، من هر وقت تلویزیون با افتخار میگه ۶۰ درصد کنکور دختر هان و ۴۰ درصد پسران من با دست روی دست میزنم که بدبخت شدیم رفت درحالی که رسانه جمهوری اسلامی این مطلب رو با افتخار مطرح میکنه  و امثال اینها

 

یه نکته بگم، شما چند وقتیه خیلی فرق کردین، خیلی خوبه، خواستم بهتون تبریک بگم

 

پاسخ:
سلام
این خانم رو مظهر شادابی نمیدونم... چون شادابی یه نتیجه هست، نمیدونم چقدر براشون حاصل شده... اما دغدغه اش رو توی نوشته هاشون میبینم...
بابت اون دغدغه تحسینشون کردم... ایشون اصل رو توی زندگیشون گذاشتن روی شادابی "پایدار"...
البته حتما موفق هم خواهند بود... اما اصل رو نذاشتن به موفقیت هایی که بیشتر توی ادبیات رسانه ای موفقیت محسوب میشه...

در مورد تغییر من، خودم نظری ندارم بدم...
برداشت خودم اینه که من تغییری نکردم فقط ابرازاتم متفاوت شده...
یه روز یه شاگردی از استادش میزنه جلو... و استاد ازش میپرسه تو چطور به همچین درکی رسیدی در حالی که من که استادت بودم به این درک نرسیده بودم...
شاگرد گفت: من با خودم عهد کرده بودم که هر علمی و هر درکی که بدست میارم به احدی نگم مگر اینکه اون حرف رو یا به اندازه درک طرف مقابل رقیقش کنم و بعد بگم...
اگر هم میدیدم کسی پیدا نمیشه که درک کنه، کلا توی خودم دفنش میکردم...

استاد تایید کرد و گفت: آفرین... من اینطوری نبودم...
من به این حرف استاد و شاگرد خیلی اعتقاد دارم... 
لذا اخیرا تلاشم بر اینه که چیزهایی رو بنویسم که قابل درک هستن...
پیامش دریافت بشه...

و چیزهایی که فکر میکنم ممکنه سوء تفاهم ایجاد کنه رو خزعبلات شخصی خودم میدونم و سعی میکنم عمومیش نکنم...
البته نمیدونم چقدر موفق هستم...

بحث های سیاسی رو جدی نگیر 

نه من کسیو قبول دارم ؛ نه کسی منو قبول داره :)))

پاسخ:
ان شا الله خدا برات بسازه

سلام علیکم 

یه روایت داریم که منبع شادابی زن رو ذکر کرده

 

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلوات الله علیه: حَقُّ الْوَلَدِ عَلَى وَالِدِهِ إِذَا کَانَ ذَکَراً أَنْ یَسْتَفْرِهَ أُمَّهُ‏ ... وَ إِذَا کَانَتْ أُنْثَى أَنْ یَسْتَفْرِهَ أُمَّهَا ...[1]

رسول خدا صلوات‌الله‌علیه فرمودند: حق فرزند بر پدر درصورتی‌که پسر باشد این است که مادرش را مسرور گرداند... و اگر دختر باشد این است که مادرش را خشنود گرداند...



 

پاسخ:
سلام علیکم
چه روایت جالبی
آدم دلش میخواد هی روی این روایت تعمق کنه...
اینکه جداگانه هم برای پسر و هم برای دختر شادی مادر رو مطرح کرده...

بله
واقعیت اینه که نقش مرد در شادی زن نقشی بسیار پر رنگ هست...
منتها این موضوع چندین وجه داره...
باید جامع تر بهش پرداخته بشه...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی