در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...

در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...



خیال خام پلنگ من
به سوی ماه جهیدن بود

و ماه را زبلندایش
به روی خاک کشیدن بودن

پلنگ من، دل مغرورم
پرید و پنجه به خالی زد

که عشق ماه بلند من
ورای دست رسیدن بود


چه سرنوشت غم انگیزی
که کرم کوچک ابریشم

تمام عمر قفس می بافت
اما به فکر پریدن بود

طبقه بندی موضوعی
سه شنبه, ۱ مرداد ۱۴۰۴، ۰۸:۰۵ ق.ظ

نصرت دین خدا

حیف که نشد مراسمات دهه سوم رو کامل شرکت کنم

ولی سخنران دهه ی سوم وقتی حرف میزد هی میخواستم بگم ، جانا سخن از زبان ما میگوییم...

در مورد این صحبت میکرد که دغدغه ی جدی زندگی تون چیه؟

و چقدر بابتش همت میکنید...

دغدغه ی جدی زندگی من، نصرت دین هست...

اما دوست ندارم نصرتم به دین، در دایره یا کوچکی تعریف بشه...

هر چی دایره یا نگاه انسانها وسیع تر بشه، آروم تر میشن... صبورتر میشن...

مثبت تر نگاه میکنن...

حتی بعد از فاجعه ی عاشورا سخن از ما رایت الا جمیلا دارن...

یا در زمان رحلتشون میگن: من با دلی آرام و قلبی مطمئن از بین شما میروم...

اما امان از وقتی که دایره یا نگاه کوچک و محدود باشه...

با یه غوره سردیش می‌کنه و با یه مویز گرمایش...

 

هر چی دایره یا نگاه وسیع تر باشه، آدم عمیق تر می‌تونه دین خدا رو یاری کنه...

هر چی دایره نگاه عمیق تر و وسیع تر باشه، موانع طبیعی عالم طبیعت هضمت نمیکنن، بلکه در تو هضم میشن...

مانع و تزاحم، جزو ذات و سرشت دنیا هست برای اهل ایمان...

طرف ازدواج میکنه، میبینه در اهدافش به موانعی خورده...

بلافاصله گیر می‌کنه بین اینکه همسر من که اهدافم رو درک نمیکنه، اصلا آدم این راه هست یا نه؟!!! باید باهاش ادامه بدم یا ندم؟!!!

این دایره نگاه خیلی ضیغ و محدوده و البته آسیب زننده...

خوشا از وقتی که دایره ی نگاه مون عمیق و وسیع باشه...

تمام چیزهایی که دیگران تهدید میبینن، برای ما فرصته...

 

و کلا این برای من یک میزان هست:

کسانی که در دایره نگاهشون، تهدیدها بیش از فرصت ها هستن، نباید عنان جمعی رو به دست بگیرند... نباید مدیر بشن...

اینها آسیب میزنن... اینها حتی اگر دلشون بخواد در جبهه ی حق ناصر باشن، بهتره زیر دست باشن...

وقتی محدود شدی و موانع زندگیت زیاد شد، وقتی اجازه نمیدن آزادتر در راه خدمت قدم برداری... بدان که خدا تو رو گذاشته توی لیستی که میخواد خروجی عمیق تری ازت بگیره...

از میدان به در نرو...

هیچ وقت، هیچ نیت پاک و بزرگی، بی ثمر نمیشه...

نمیدونم چرا من از موانع زندگیم هیچ وقت ننوشتم... شاید چون همیشه نگاهم فرصت بین بوده... به همون علت که میگفتم در زندگیم هیچ ای کاشی وجود نداره، برای همین موانع زندگیم هیچ وقت جدی گرفته نشد...

برای همین اخلاقی بود که استادم قبل از ازدواج بهم میگفتن، برای انتخاب، به خودت نگاه نکن، چون تو با خیلی از روحیات مختلف میتونی زندگی کنی... و هدف این نیست که تو بتونی زندگی کنی...

هدف اینه که علاوه بر زندگی با کیفیت، نسل خوبی بتونی از خودت به جا بذاری...

که انصافا طلایی ترین تذکر بود...

و چند سال پیش، وقتی اومد خوبی همسرم رو ذکر کنه، فرمودند:

خانمهای زیادی میان پیش من به عنوان مشاوره گرفتن و ...

خانمهایی که جایگاههایی اجتماعی خیلی خوبی دارن... تفکرات عالی... اهداف خیلی خوب... اما وقتی چالشی باهاشون صحبت میکنم، میبینم در زندگی متاهلی شون، فکرشون پراکنده هست... توحد ندارن به همسرشان... اما همسر تو اینطور نیست... فقط به تو فکر می‌کنه... تو براش اول و آخر هستی در زندگی متاهلی...

قدر بدون بابت این نعمت خدا...

 

راهش چیه که بتونیم دایره ی نگاه مون رو عمیق و وسیع کنیم؟!!

بستری که خدا ما رو برای رشد ، توی اون قرار داده رو درست ببینیم...

نذاریم عبث بینی در نگاه مون شدت بگیره...

بچه ها، بابای من بعد از لیسانس، بهم گفت من دیگه هزینه تحصیلت رو نمیدم... تا هر مقطعی دوست داری درس بخونم ولی با پول خودت...

من واقعا بابت بعضی رشته های تحصیلی مستعد بودم... خیلی زیاد...

اما حرف بابام، مسیر زندگیم رو تغییر داد...

موندم لیسانسه...

اما خدا می‌دونه من برد کردم... مهم اینه که خودم از اعماق وجودم راضی هستم...

البته این رضایت نه به این معناست که به اهدافش رسیدم... نه..

مسیری که توش قرار گرفتم، مسیری هست که دوستش دارم...

 

اگر می‌تونستم خودم رو راضی کنم و با نگاه عمومی که وجود داره به موانع زندگیم نگاه کنم و بنویسمشون، شاید یک ن. .ا جدید رو میدید...

اما این کار رو کار واقعی نمیدونم... لذا انجام ندادم...

یا حق...

جدیدا بیشتر با گوشی مطلب مینویسم، غلط املایی زیاد دارم

حلال کنید

 

 

 

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴/۰۵/۰۱
ن. .ا

نظرات  (۶)

سلام

 

ما وظیفه ای جز تلاش نداریم

خوب یا بد، زشت و زیبا باید ادامه بدیم... پرقدرت هم باید ادامه بدیم

 

حرف دیدن فرصت ها در دل تهدیدها هم راه حل ایجاد میکنه هم باعث میشه انسان از ناامیدی دور بشه. کدوم ناامیدی؟! ناامیدی نتیجه ندیدن. 
اما دیدن واقعیت های صحنه هم به نظرم لازمه

حاج رمضان یه کلیپی ازش اومد بیرون دو تا نکته داشت برای من

یکی اینکه جنگ رو جنگ وجودی نمی دید! برخلاف همه ی سر و صداها و تکرار مکرر جنگ وجودی... 

دوم اینکه میگفت ما در سوریه نباختیم. فراز و فرود رو قبول می کرد ولی می گفت نباختیم. نحوه ی بی خیالیش نسبت به فرود ها خیلی برام جذاب بود، در عین پذیرش فرود.

یعنی ما گاهی برای بی خیال شدن طرف مقابل، مجبور میشیم صحنه رو به هم بزنیم و بگیم فرودی نیست! خب... این یه مدل برخورده که گاهی هم منکرش نمیشم که برای بعضی ها لازمه! ولی این که بعضی ها می تونن واقعیت رو درک کنن و در عین حال تفسیر مناسبی ازش داشته باشن، این رو هم باید پذیرفت... 

پاسخ:
سلام اخوی

در مورد حاج رمضان متاسفانه چیزی نمیدونم و نمیتونم نظری بدم
اما در مورد دیدن واقعیت ها...
فرصت در دل تهدید ها یک واقعیت هست...
مثلا وقتی بشار اسد سقوط کرد... رهبری فرمودن سوریه به دست جوانان غیور سوری آزاد و آباد خواهد شد...
این یک واقعیت هست...
هم فرصت در دل تهدید بود... هم واقعیت بود...

اما جان کلام شما که فرصت بینی ها یه وقتی از واقع بینی دورمون نکنه نکته ی درستی هست...
این مال وقتی هست که هی میخوایم با تئوری بافی، از دل تهدیدات، فرصت تئوریزه کنیم...

این عرصه کلا عرصه ی پر مخاطره ای هست...
عرصه ی نچشیده های تئوری دهنده منظورمه...

کار شیطان هم همینه
ساختن بدل...
رسالت اصلی شیطان بدل سازی هست...
بارها در همین فضای بیان عرض کردم:

سرعت الهی هست
بدلش عجله رو میسازه

دقت الهی هست
شیطان بدلش وسواس رو میسازه...

فرصت در دل تهدید الهی و واقعی هست
شیطان بدلش رو میسازه...
اگه گفتی اون بدل چیه؟

نمی دونم

پاسخ:
بدلش همین مطلب من هست
اگر تئوری بافی باشه...
اگر از جان برنیومده باشه...
اگر خودم سینه سوخته ی این حرفا نباشم...
اگر این اگرها باشه، همین مطلب من بدل شیطان هست

سلام. بستر رشد رو چطور باید تشخیص داد؟ 

من دقیقا از همین هام. با یک غوره سردی با یک مویز گرمی... به علاوه برون‌گرایی زیاد. 

یعنی همون سردی و گرمی آنی رو با شدت بروز میدم و من میمونم و جمع گلایه‌دار و زندگی شخم خورده...

هزار بار تو چالش‌ها گفتم غلط کردم ازدواج کردم و فکر کردم دیدم بهترین ازدواج رو کردم.

 

جای شکرش باقیه که همسرم آدم عاقل و مستقلیه و بجز مادر( که خیلی مهمه متاسفانه) کاره‌ی دیگه‌ای نیستم

 

پاسخ:
یعنی چی به جز مادر، کاره ی دیگه ای نیستم؟
متوجه نشدم
بستر رشد شما همین شرایط زندگی شماست
یه جاییش رو باید تغییر بدید، یه جایی باید خودتون رو وفق بدید، یه جایی باید لذت ببرید، یه جا باید صبر کنید، سکوت کنید...
همیشه هم انتخاب تون با تصمیمتون درست نیست
اما مهم اینه که بعدش میفهمید درست بوده یا غلط

همین بستر، از بهترین بستر های رشد هست
فقط باید چشممون رو باز کنیم...

اینطور به نظرم میاد که وبلاگ دارید
درسته؟

[کسانی که در دایره نگاهشون، تهدیدها بیش از فرصت ها هستن، نباید عنان جمعی رو به دست بگیرند... نباید مدیر بشن...]

 

چقدر این جمله جمله ی خوبی بود .... 

 

ممنون از شما بابت نوشتن این متن خوب 

پاسخ:
همه ی ما زخم خورده و سینه سوخته ی این مدیران هستیم
ممنون که وقت گذاشتید و خوندید

کاره‌ی دیگه‌ای نیستم، منظورم اون بخشی بود که گفتید نباید عنان جمع رو در دست بگیرند. منظورم این بود که مقام و پست و منصبی ندارم الحمدلله.

اما تصمیم گیری بچه‌ها با منه و میترسم اشتباهاتم گریبان زندگیشون رو بگیره.

بنظر تشخیص همین که کی باید چکار کرد خب خیلی سخته

 

 

خیر وبلاگ ندارم. دوستی دارم که اهل وبلاگ نویسی و وبگردی و اینهاست، اون اینجا رو می‌خوند منم چند روزیه نگاهی انداختم جالب بود برام. چون نمیخواستم اسم واقعیم رو بنویسم و اهل اسم مستعار نیستم نمیدونستم با چه اسمی ثبت کنم این علامت سوال و تعجب رو نوشتم.

پاسخ:
ببینید سخت هست ولی نباید سخت گرفت
خیلی مهمه که سخت نگیرید

مثل حضور قلب در نماز میمونه
حضور قلب با تمرکز بر مفاهیم کلماتی که در نماز میخونیم حاصل نمیشه...
حالا یکی هی بیاد ذهنش رو درگیر مفاهیم نماز بکنه و توقع داشته باشه به حضور قلب برسه...
تمرکز بر مفاهیم خوبه... بهتر از خطورات الکی داشتن ذهن هست
اما تمرکز بر مفاهیم، حضور قلب نیست...

لذا نباید موضوع حضور قلب رو سخت گرفت...
و اصرار داشت به حضور قلب داشتن...

اون چیزی که باید در نماز روش اصرار داشت ادب در پیشگاه خداست...

در تشخیص در بستر زندگی هم همین هستیم...
خیلی وقت ها مشخصه که باید چکار کنیم... خب همون کار رو میکنیم...
یه وقتایی هم واقعا تشخیص نمیدیم...
اونم اشکالی نداره... بلاخره با به میدون آوردن تمام ظرفیتمون یه تصمیمی میگیریم
یا درست یا اشتباه
خد همین تلاش موجب ارتقاء میشه

متوجه شدم، تشکر

پاسخ:
خواهش میکنم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی