مامانها
گفتم:
کارهای واجب و ضروری ای هنوز مونده و انجام نشده و نمیشه زمان رو از دست داد
بهش هم بگم میخوام مراسم فاطمیه رو شرکت کنم میگه توی همین شهر شرکت کن... مگه حضرت فاطمه در این شهر با شهر دیگه فرق داره؟
گفت: نمیدونم چی میخوای بگی... اما جور کن بریم...
گفتم باشه... درستش میکنم...
بهش پیام دادم و گفتم مادرم مراسم داره... دوست داره برم و توی مراسمش کمک کنم...
با اجازه تون چند روزی نیستم...
جمعه میرم ولی میدونم توی شلوغی مراسم فقط میشه روز آخر یه خداحافظی با مادر کرد...
مامانا...بچه هاتون رو بیشتر تحویل بگیرید... منحرف میشنا...
کاش همه میتونستیم یه آدم متعادل در نزدیکی خودمون ببینیم...
الان من که اینقدر مادر برام مهم هست میشم مصداق بچه ننه؟!!