در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...

در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...



خیال خام پلنگ من
به سوی ماه جهیدن بود

و ماه را زبلندایش
به روی خاک کشیدن بودن

پلنگ من، دل مغرورم
پرید و پنجه به خالی زد

که عشق ماه بلند من
ورای دست رسیدن بود


چه سرنوشت غم انگیزی
که کرم کوچک ابریشم

تمام عمر قفس می بافت
اما به فکر پریدن بود

سه شنبه, ۲۶ دی ۱۴۰۲، ۰۶:۲۰ ب.ظ

سنت خدا و مرام ما

خانمم به خاطر بعضی از رفتارهای من بهم میگن، وسواسی هستی

مثلا وقتی لباسم رو اتو میزنم خیلی خط اتو رو دوست دارم و باید خطش رو درست بندازم...

یا وقتی سفره جمع کردن با من هست حتما باید سفره رو تمیز کنم... خوب هم تمیز میکنم... سرسری دوست ندارم...

 

ولی این اخلاقی که میخوام مطرح کنم نمیدونم از جنس همون قبلیاست و ممکنه بهم بگن وسواسی یا چیز دیگه ای...

اما این اخلاقم رو خیلی دوست دارم چون تمام جذابیت زندگیم به این نوع تعاملم با خودم و خدای خودمه:

 

توی غریب به اتفاق مسائل تا دلم حرکت نکنه موضعی ندارم... هر چند اکثر نشانه های ظاهری حکم واضحی بدن اما من موضعی ندارم...

مثلا توی همین کارخونه خیلی ها استرس داشتن که دنبال جای جدید بگردن برای کار... چون تمام شهر میگفتن فلانی ورشکست شده...

اما من با وجود ابهامات فراوانی که وجود داشت دلم نمیگفت پایان خط هستیم...

مثلا احتمالات میگفت که مجموعه ما چند هزار میلیارد بدهی داره... بانک ها فشار خودشون رو میارن... مجموعه هم خصوصی هست و نمیشه ازشون پرسید که چرا اینقدر بدهکارین؟!!

خود اینکه نمیدونیم چرا اینقدر بدهی وجود داره خودش سم مهلکی هست برای اینکه ادامه مسیر بدیم...

مثلا آدم با خودش میگه اینها با بی تدبیری یا به خاطر منافع شخصی اینقدر بدهکار شدن... چرا من جورش رو بکشم؟!!

خیلی مسائل وجود داره که انسان رو به تردید بندازه...

توی تمام این تردید ها من دلم میگفت به راهت ادامه بده و تلاشت رو بکن...

عزم راسخ من در ادامه دادن این مسیر حتی حرص همکاران منو در می آورد...

مثلا میگفتن خب آخه اینها کی قراره اوضاعشون به تعادل برسه؟

واقعا نمیدونستم... لذا سکوت میکردم...

میگفتن سال بعد درست میشه؟

نمیدونستم... لذا سکوت میکردم...

میگفتن پس چرا داری اینقدر مایه میذاری؟!!

میدونی اعتبارت رو داری خراب میکنی؟

 

ببینید دلیل منطقی برای خیلی کارها ندارم... اما دلم میگه درسته یا غلطه...

این نسخه رو به هیچ کس هم پیشنهاد نمیدم...

 

اما این حالم رو دوست دارم...

توی روزهایی که حتی خودِ صاحب کارخونه هم تماشاچی شده بود من بدون تردید میجنگیدم...

و میدونم روزی میرسه که همه با امید و خاطر جمعی حرکتشون رو شروع میکنن اما دل من میگه اینجا پایان خط منه...

و میرم...

 

همه ی هیجان و لذت دنیا به همینه...

اینکه احساس کنی یک صدایی رو میشنوی...

صدایی که بهت آرامش میده... بهت قوت قلب میده...

 

چون سنت خدا اینجوریه...

توی سنت خدا دو دو تا چهار تاست

توی مرام ماها هم دو دو تا چهار تاست...

اما این دو یه تفاوت بزرگی با هم دارن...

چهاری که در مرام ما هست همیشه یک ماهیت داره

اما چهاری که در سنت خداست حتی یک بار هم ماهیتش تکرار نمیشه...

 

حتی یک بار...

 

 

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۲/۱۰/۲۶
ن. .ا

نظرات  (۳)

سلام 

من همیشه به این مسأله فکر کردم و دلم میخواد اینطوری باشم،  اما آخرش به این نتیجه میرسم که لازمه این نوع انتخاب اینه که اون فرد دل روشنی داشته باشه که من ندارم 

پاسخ:
سلام علیکم
فرض کنید یه روزی فرزندتون بخواد در عرضه علم وارد فضای نخبگانی بشه...
و شما بهش بگید این خیلی خوبه که نخبه باشی اما به نظرم استعداد تو در نخبه شدن نیست یا الان شرایط نخبگی رو نداری...
حال فرزند شما چگونه میشه؟

نباید در مورد خودمون این حرف رو بزنیم... 

خب پس چه باید کرد؟

 

من اتفاقا میخواستم یه بار در مورد این اهرم بازدارنده در وجود خودم یه پست مفصل بنویسم...

پاسخ:
من یه جمله ای رو حدود۱۰ سالی میشه از ابن عربی خوندم اما غالبا جرات نمیکردم حتی در همین وبلاگ محدود بگمش...
تا اینکه چند ماه پیش دیدم آقای پناهیان توی تلوزیون گفتنش...
حالا جرات بیشتری دارم:
ابن عربی میگه اگر کسی در روی زمین گناه نکند، خدا آن قوم را برمیدارد و قومی می آورد که گناه کنند.
این حرف خب مجوز گناه کردن نیست... خدا خدا این همه پیغمبر و امام و کتاب آوردن که انسانها از گناه دوری کنند و به سمت تعالی برن...
اما شما نگاه کنید از امیرالمومنین پاکتر چه کسی هست؟!!!
ایشون که در قله پاکی و عصمت هستن گاه مناجات هایی با این مضمون داشتن: آه از قلت زاد... یعنی کم بودن توشه...
و دوباره روایتی داریم که میفرماید گناهی که منجر به توبه و عذرخواهی و پشیمانی در پیشگاه خدا بشه در نزد خدا محبوب تر از طاعتی هست که منجر به عجب و غرور و بی نیازی بشه...
خدا از ما حال نیاز رو میخواد...
حال استغاثه به خودش رو...
حال وابستگی به خودش رو...
قطعا اگر ما بخوایم به درونمون رجوع کنیم به دلمون رجوع کنیم، عقل رو‌کنار نخواهیم گذاشت... اما باید بدونیم دل ما چون معیار نیست، بدون خطا هم نخواهد بود..‌
خب گاهی ممکنه به ندای دلم گوش کنم و بعد بفهمم خطا کردم... استغفار میکنم...
مگه عقل خطا نداره؟!!!
باید بسترهای خطا رو از بین برد
بسترهای خطا اون گناهانی هست که مورد غضب خداست...
گناهانی که مورد غضب خداست چیه؟
یکیش کوچک شمردن هر گناهی هست
بقیه اش رو نمیدونم واقعا...
مثل اونقدر که غضب کردن خدا سر کوچک شمردن هر گناهی اطمینان دارم به غضب کردن خدا به زناکار و ظالم و دروغ گو و غیبت کن و... اطمینان ندارم
اونا رو نمیدونم ممکنه غضب کنن، ممکن هم هست غضب نکنن...
اما خودشون فرمودن من گناهانی که بهش غضب میکنم رو در بین گناهان مخفی کردم تا بندگان از ترس غضب من به سمت هیچ گناهی نرن...
از چه زاویه ای میخواید به این روایت نگاه کنید؟!!!
و اگر ما یاد بگیریم برای خدا زندگی کنیم، خدا خیلی بهمون الهام میکنن
تمام کائنات مال کسی هست که شب و روزش برای خداست...
یعنی اگر ماها درک کنیم چقدر برای خدا و اولیاش مهم هستیم اصلا زندگیمون زیر و رو میشه...

منم خیلی این مدلی ام که به ندای درون اعتقاد داشته باشم

یعنی پدرم از بچگی می گفتن خدا به دل آدم های عادی هم وحی می کنه

فقط سعی کنید بشنویدش 

 

اگرچه خیلی بهش عمل می کنم ولی هیچ شاهدی در دست ندارم که بگم الزاما درسته و خیلی وقتا هم آدم گیر می کنه جدی 

خیلی وقتا دل آدم هم تماشاگر میشه 

نمی دونم واقعا

پاسخ:
بله
قطعا رجوع به دل برای ما بدون خطا نیست
و گاهی خطرناک هم هست...
به خانم دزیره عرض کردم، باید بستر خطا رو از بین برد
هم کنار گذاشتن ندای دل در انتخابات به خاطر خطا داشتنش آسیب داره و خطرناکه ( خطرش به اینه که اگر اون ندا یا الهام الهی بوده باشه و شما پسش زده باشید، دیگه به این زودی ها بهت الهام حقی نمیشه... اما خب از اون طرف هم باید دونست تمام الهامات الهی نیستن)
هم کنار گذاشتن عقل خطرناکه...
یاد جمله ای از استاد دینانی افتادم:
میگفتن من به دانشجو های ترم اول فلسفه میگم:
فلسفه خطرناکه... 
خیلی خطرناکه...
اما انسانهای عظیم اهل خطر کردن هستن...
خطر نکردن کار انسانهای کوتاه همته
خطر کردن بدون احتیاطات و تدابیر هم کار انسانهای کودن و ابله هست...
پس نه کوتاه همت باشیم
نه کودن و ابله...
راه حق اینه...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی