اندر احوالات بدهکاری
یکی از چیزهایی که توی زندگیم بهش رسیدم: اینه که تا جایی که امکان داره به کسی بدهکار نباشم...
حتی بانک...
حتی بابت خرید لوازم، چک هم ندم...
میدونم عملی کردنش همت میخواد...
اما به ترتیب اینطوری شروع کردم:
قرض نکنم از اشخاص... اما اگر در توانم بود قرض بدم
وام نگیرم از بانک...
بابت خرید هم چک ندم...
فعلا در مرحله اول دارم پاکسازی میکنم بدهی هام رو...
خدا کمکم کنه وارد مرحله دوم و سوم هم میشم...
نمیتونم درست بیان کنم که چرا بدهکار بودن اینقدر برام نامانوس و کج جلوه کرده...
اما در حدی ازش گریزان شدم که میترسم از بدهکاری... در حد ترس...
نه اینکه نتونم سر وقت پول رو بدم... نه...
حس میکنم سنگین میکنه روح رو... خیلی هم روح سنگین میشه...
چه کاریه آخه...
یه جور مدیریت مینیم که به کسی بدهکار نشیم
پ ن:
اینطور که در مطلب خانم الف خوندم پدر بزرگوارشون به رحمت اله رفتن
خدا رحمتشون کنه و ان شا الله مهمان خان اهل بیت باشن...
جهت شادی روح پدرشون فاتحه ای بخوانیم.
حدود 5 سال پیش تجربه ی ایشون رو داشتم و میدونم این غم بعدها بیشتر برای ایشون جلوه خواهد کرد...
تسلیت ما را پذیرا باشید خانم الف
نامأنوس بودن بدهی کاملاً برام قابل درکه. منم تصمیم گرفتم که این کارو بکنم ولی بدون وام مگه زندگی میچرخه؟!
هرچیزی که داریم، با وام یا اقساط خریداری شده. خونه، ماشین، لباس شویی، لپ تاپ!