اندوه عمیق حضرت آدم
حضرت آدم (علیهالسّلام) بسیار غمگین به نظر میرسید، و آه و نالهاش از فراق پسر عزیزش بلند بود. شکایتش را به درگاه خدا برد. و از او خواست که یاریش کند و با الطاف مخصوص خویش، او را از اندوه جانکاه نجات دهد.
خداوند مهربان به آدم (علیهالسّلام) وحی کرد و به او بشارت داد که: «آرام باش، به جای هابیل، پسری را به تو عطا کنم که جانشین او گردد.
طولی نکشید که این بشارت تحقّق یافت، و حوّا (علیهالسّلام) دارای پسر پاک و مبارکی گردید. روز هفتم این نوزاد، خداوند به آدم (علیهالسّلام) چنین وحی کرد: «ای آدم! این پسر از ناحیه من به تو هبه (بخشش) شده است، نام او را هِبَةُالله بگذار.» آدم (علیهالسّلام) از وجود چنین پسری خشنود شد، و نام او را هِبَةُالله گذاشت.
به نقل دیگر، هنگامی که هابیل کشته شد، همسرش حامله بود، پس از مدتی پسری از او متولد شد، آدم نام او را «هابیل» گذاشت و پس از مدتی، خداوند به خود آدم پسری داد، نام او را «شیث» گذاشت و گفت: این پسرم «هبةالله» (از عطای خدا) است.
این بخش از مطلب رو از ویکی فقه کپی کردم اینجا
داستان حضرت آدم بعد از قتل یا شهادت حضرت هابیل هم قابل تامل هست...
اون قدر اشک ریختن تا از خدا شیث را گرفتن... که پیامبر ما هم از نسل همین جناب شیث هستن...
این میزان تاثر از شهادت هابیل چه علتی داشت؟!!!
اون شهید شد... باید خوشحال باشی بابا آدم!!!
اما خیر... گویا داستان چیز دیگریست... بحث هابیل ، بحث سلسله ی نسل انسانهای صالح بود...
بحث ذریه بود... بحث نور بود...
لذا شب و روز گریه کردن...
شب و روز...
اون هم یک پیامبر الولعزم...
شاهدی دیگر بر اهمیتِ استمرارِ بودن انسانهای پاک بر روی زمین...
گویا ما هم به طفیل وجودی اونها فرصت حیات پیدا کردیم... و اهمیت و ماهیت ما در نسبتی هست که با اونها پیدا میکنیم...
ای روزگار!!!
سلام
من این روزها خیلی به دعا فکر میکنم. اینکه از کجا و تا کجا دعا کنم. روایت هست که میگن نمک سفرهتون رو هم از ما بخواید. نمک بخوام یا خیلی بزرگ بخوام؟ دنیا رو چقدر با جزئئیات بخوام؟ دینا رو رها کنم فقط آخرتو بخوام؟ چقدر اصرار کنم؟ کجا رها کنم و بپذیرم مصلحت رو؟ آیا میشه چیزی که به نظر غیرممکن هست رو از خدا خواست؟ مثالش هم برام حضرت زکریا است که در دوران پیری وقتی از نظر علمی همسرشون دیگه نمیتونستند باردار بشن، بشارت یحیی رو از خدا گرفتند.
میدونم هدف شما از طرح این بحث، این نبود و شاید دارم بحث رو به حاشیه میبرم ولی چون ذهنم درگیر دعاست الان هم با توصیف شما از ماجرای حضرت آدم(ع) باز ذهنم درگیر دعا شد. مثلا آدم نمیتونست گریه کنه که خدایا هابیل رو به من برگردون؟ خدای غیرممکنها که براش کاری نداره برگردوندن هابیل! خدای غیرممکنها کی و برای کی غیرممکنها را ممکن میکنه؟