در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...

در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...



خیال خام پلنگ من
به سوی ماه جهیدن بود

و ماه را زبلندایش
به روی خاک کشیدن بودن

پلنگ من، دل مغرورم
پرید و پنجه به خالی زد

که عشق ماه بلند من
ورای دست رسیدن بود


چه سرنوشت غم انگیزی
که کرم کوچک ابریشم

تمام عمر قفس می بافت
اما به فکر پریدن بود

دوشنبه, ۱۴ آبان ۱۴۰۳، ۰۸:۱۱ ق.ظ

اندوه عمیق حضرت آدم

 

 


حضرت آدم (علیه‌السّلام) بسیار غمگین به نظر می‌رسید، و آه و ناله‌اش از فراق پسر عزیزش بلند بود. شکایتش را به درگاه خدا برد. و از او خواست که یاریش کند و با الطاف مخصوص خویش، او را از‌ اندوه جانکاه نجات دهد.
خداوند مهربان به آدم (علیه‌السّلام) وحی کرد و به او بشارت داد که: «آرام باش، به جای‌ هابیل، پسری را به تو عطا کنم که جانشین او گردد.
طولی نکشید که این بشارت تحقّق یافت، و حوّا (علیه‌السّلام) دارای پسر پاک و مبارکی گردید. روز هفتم این نوزاد، خداوند به آدم (علیه‌السّلام) چنین وحی کرد: «ای آدم! این پسر از ناحیه من به تو هبه (بخشش) شده است، نام او را هِبَةُالله بگذار.» آدم (علیه‌السّلام) از وجود چنین پسری خشنود شد، و نام او را هِبَةُالله گذاشت.

 

 

 به نقل دیگر، هنگامی که‌ هابیل کشته شد، همسرش حامله بود، پس از مدتی پسری از او متولد شد، آدم نام او را «هابیل» گذاشت و پس از مدتی، خداوند به خود آدم پسری داد، نام او را «شیث» گذاشت و گفت: این پسرم «هبةالله» (از عطای خدا) است. 



این بخش از مطلب رو از ویکی فقه کپی کردم اینجا

داستان حضرت آدم بعد از قتل یا شهادت حضرت هابیل هم قابل تامل هست...

اون قدر اشک ریختن تا از خدا شیث را گرفتن... که پیامبر ما هم از نسل همین جناب شیث هستن...

 

این میزان تاثر از شهادت هابیل چه علتی داشت؟!!!

اون شهید شد... باید خوشحال باشی بابا آدم!!!

 

اما خیر... گویا داستان چیز دیگریست... بحث هابیل ، بحث سلسله ی نسل انسانهای صالح بود...

بحث ذریه بود... بحث نور بود...

لذا شب و روز گریه کردن...

شب و روز...

اون هم یک پیامبر الولعزم...



شاهدی دیگر بر اهمیتِ استمرارِ بودن انسانهای پاک بر روی زمین...

گویا ما هم به طفیل وجودی اونها فرصت حیات پیدا کردیم... و اهمیت و ماهیت ما در نسبتی هست که با اونها پیدا میکنیم...

 

ای روزگار!!!

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۳/۰۸/۱۴
ن. .ا

نظرات  (۳)

سلام
من این روزها خیلی به دعا فکر می‌کنم. اینکه از کجا و تا کجا دعا کنم. روایت هست که میگن نمک سفره‌تون رو هم از ما بخواید. نمک بخوام یا خیلی بزرگ بخوام؟ دنیا رو چقدر با جزئئیات بخوام؟ دینا رو رها کنم فقط آخرتو بخوام؟ چقدر اصرار کنم؟ کجا رها کنم و بپذیرم مصلحت رو؟ آیا میشه چیزی که به نظر غیرممکن هست رو از خدا خواست؟ مثالش هم برام حضرت زکریا است که در دوران پیری وقتی از نظر علمی همسرشون دیگه نمی‌تونستند باردار بشن، بشارت یحیی رو از خدا گرفتند. 

می‌دونم هدف شما از طرح این بحث، این نبود و شاید دارم بحث رو به حاشیه می‌برم ولی چون ذهنم درگیر دعاست الان هم با توصیف شما از ماجرای حضرت آدم(ع) باز ذهنم درگیر دعا شد. مثلا آدم نمی‌تونست گریه کنه که خدایا هابیل رو به من برگردون؟ خدای غیرممکن‌ها که براش کاری نداره برگردوندن هابیل! خدای غیرممکن‌ها کی و برای کی غیرممکن‌ها را ممکن می‌کنه؟ 

پاسخ:
سلام
ببینید دعا یعنی خواستن...
خب چه چیزی رو بخوایم؟
و چرا از خدا بخوایم؟
شما باید چیزی رو بخواید که حقیقتا نیازتون هست...
این یعنی صدق در خواستن...
در خواستن صدق داشته باشید...
مثلا به ماشین نیاز دارید... خب بخواید...
یعنی بابتش دعا کنید...
این طلب حقیقی هست...
حالا چرا دنبال اجابت شدن این خواسته هستید؟!!!
چون مسئله رضایت مطرحه...
شما تشخیص دادید که الان  با نداشتن ماشین رضایت کافی از زندگی ندارید...
در واقع دارید به خدا میگید خدایا من راضی نیستم... راضیم کن...
بدونید رضایت شما برای خدا خیلی مهمه...
مخصوصا اگر بنده خوبی هم باشید...
منتها...
خدا، خدای غیر ممکن هست...
اما برای خدا هدف از اجابت، رضایت شماست...
اگر هابیل رو برمیگردوندن، از کجا معلوم که پیغمبر ما از نسل هابیل بود؟!!
شاید برای اینکه نسلی زلال تر پا به عرصه میذاشت، اشکهای مستمر حضرت ادم نیاز بود...
اشکهای مستمر و مستاصل...
در برخی روایات اشاره شده، چهل شب و چهل روز اشک ریختن
و حضرت ادم هم وصیت کردن که همیشه امدن پیامبر اسلام رو به مردم وعده بدید و مخصوصا حناب نوح که حدود هشت الی ده نسل بعد از حضرت ادم بودن...
حضرت ادم با شیث بیشتر راضی شدن یا اگر هابیل می بود؟!!!

هدف خدا رضایت بنده اش هست در موضوع دعا...
مخصوصا اگر هدف بنده هم رضایت خدا باشه...

برای همین در دعای حضرت آدم نمیبینید که بگه هابیل رو برگردون یا جانشینش رو بهم بده...
عرضه میدارن این غم را از دلم ببر...
یعنی راضیم کن...
و خدا راضیشون کردن...


سلام 

۱- در مورد متن، ممنون که می‌نویسید، این تلنگرا لازمه واقعا ... 

۲- در مورد کامنت فاطمه جان، منم این روزا خیلی به این چیزا فکر می‌کنم، و اتفاقا یکی از چیزایی که با خوندن متن به ذهنم رسید این بود که کاش یه نفر که کاملا به موضوع جبر و اختیار مسلطه یه کم این بحث رو برامون باز می‌کرد، اثر دعا توی قضا و قدر، این که ما چقدر باید بخوایم، اصلا این خواستنه در اختیار ماست یا خودش جبر و قضا و قدره ... 

پاسخ:
سلام
پاسخم به خانم اسدی رو بخونید
۱۴ آبان ۰۳ ، ۱۴:۰۳ نـــرگــــس ⠀

برای همین باید روضه بگیریم خونه‌هامون

تا قلب‌مون همیشه داغدار امام حسین، داغدار سقیفه و شهادت حضرت زهرا باشه...

کاش عظمت این اتفاقات برامون روشن بشه.

تمام فجایعی که برای تمام مسلمان‌ها در طول تاریخ بشر اتفاق افتاد یه طرف. اون دو تا واقعه یه طرف.

 کاش همه‌ی این‌ها اتفاق می‌افتاد ولی میخ به پهلوی مادر نمی‌رفت.

پاسخ:
نظر خیلی خوبی  گذاشتید
حیفم اومد این فرمایش رهبری که در عزای سید حسن نصرالله رو مطرح نکنم:
عزای ما به معنای ماتم گرفتن نیست...
زنده و زنده کننده هست
این همون حرارتی هست که از اون اتفاقات و از اون عزمها و از اون اهداف در قلب های مومنین هست

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی