پاسخ:
سلام پسر خوش زبان اصفهانی
این یکی رو دیر نرسیدی... قول میدم این اخرین وبلاگم باشه...
امیر سجاد تا حالا خودت دقت کردی که چقدر خوش زبانی و خوب حرف میزنی؟
هم خوش زبانی و هم حسن ظن خوبی داری...
از خوش زبانی ات لذت بردم و از حسن ظن ات هم خجالت کشیدم....
آدم اینطور خوش زبان شاید حدود 20 سال پیش دیدم که یکی از دوستان برادرم بود... خیلی خوب و گرم و مودب حرف میزد...
البته به وقتش هم خیلی شیطون بود ولی زبان خیلی خاصی داشت...
تو هم خیلی خوش زبانی... آفرین... خدا برات حفظش کنه و احسنش کنه...
اول اینکه واقعا من حرف عمیقی نمیزنم... فقط حدود 15 سال هست که پدیده ها و حرفها (مخصوصا حرفهای صاحبان عصمت یا شاگردان واقعی شون رو) رو جدی میگیرم و روشون فکر میکنم...
اما اصل حرفت درسته...
سکوت به وقت نداشتن موجب میشه تاوان پس بدی...
برای من هم کم پیش نیومده حرفهایی رو زدم که بعد فهمیدم نباید میگفتم...
نظر خودم اینه که الان خیلی بهتر شدم...
اما خب ببین برادر دو تا موضوع هست:
1_ شما میتونی بین دقت و وسواس یه چهار چوب نظری ای بذاری که هر کی اون چارچوب رو بخونه بتونه از وسواس خارج بشه و وارد اهل دقت بشه؟
غالبا این وادی وادی نظر و نظریه نیست...
در زندگی عملی باید تغییراتی داد تا به مرور یه چیزایی در وجود شخص تغییر کنه تا بتونه اهل دقت بشه...
منم دیفالت ذهن و قلبم اینطوری هست... برای اینکه از حالت طبیعی خودم خارج نشم و رفتارم مصنوعی نشه و در رفتار و ابرازاتم دچار وسواس نشم باید کمی به خودم اعتماد کنم...
اونجایی که ذهن و قلبم همسو هستن که اینطوری بگو... میگم... ولو اینکه بعدا بفهمم نباید میگفتم...
و اونجایی که از درون ترمز دارم... مطرح نمیکنم...
و به نظرم الان در مقایسه با قبل بهتر شدم
2_ چیزهایی که نباید مطرح بشه، اسرار هست...
تا کی؟!!!
تا همیشه... حتی در زمان ظهور هم خود امام بنای اظهار اسرار رو ندارن...
در زمان ظهور آن چیزی که به تمامه اظهار خواهد شد، "دین" هست... نه اسرار...
"... لیظهره علی دین کله..."
جدای از اسرار که هرگز نباید اعلام عمومی بشه که خب البته این تذکر دادن هم نداره چون امثال من نه اهل اسرار هستیم و نه ادعاش رو داریم...
که حالا بخواد به این مرحله برسه که تذکر بدیم اسرار باید همیشه در موطن سر بمونن و...
غیر از اسرار، باز هم برخی حقایق هست که باید در گفتنش احتیاط کرد... این بخشش موضوع بحث ماست...
و خیلی مهمه...
این احتیاط به چی برمیگرده؟
نسبت به چی باید احتیاط کرد؟
شما به عدم کمال عقل در افراد و جهل افراد اشاره کردید...
این درسته... اما یک عامل بنیادی تری وجود داره که اگر اون عامل رو لحاظ کنیم ممکنه یه جاهایی با وجود جهل افراد، ما باید مطرح کنیم ولو موجب طرد ما بشه...
اون عامل: روح زمانه هست...
قبول دارم که خیلی تفسیر و تاویل بردار میشه... و ممکنه تشخیص های خطا پیش بیاد...
ولی خب تشییع همیشه همین بوده... توی امور خیلی بنیادی و مهمش، واگذار کردن به تشخیص فردی...
مثلا حجت بودن افراد بعد از نواب اربعه واگذار شده به یک سری ویژگی های کلی که امام فرمودن...
بعد یه عده اون ویژگی ها رو در سید صادق شیرازی تشخیص میدن...
یه عده در فلان آیت الله و ...
بیا پیدا کن پرتقال فروش را...
دین حقیقی همیشه همین بوده...
در همیشه ی تاریخ، برای رشد اجتماعی افراد، نیاز به بت شکنی هست...
بت شکنی همون حرفهای مگویی هست که شما باید بگید... ولو طرد بشید...
این به تشخیص هست... اگر من خودم رو بد ساخته باشم، دائم تشخیص اشتباه میدم... و در نهایت میشه سرنوشت عمروعاصی که امیرالمومنین رو خیلی بهتر از بسیاری از یارانش میشناخت...
اونقدر شناختش بالا بوده که در جنگ صفین وقتی امیرالمومنین به سمتش حمله ور شد تا به درک واصلش کنه چقدر سریع فهمید راه زنده ماندن چیه... و چه کاری انجام بده امیذالمومنین از کشتنش صرف نظر میکنه...
این رو کم نگیرید...
لذا آدمایی مثل ما ترسناک تر از آدم های بی ادعا و معمولی هستیم...
درست و غلط رو خوب تشخیص میده، اما چه چیزی موجب میشه که در بزنگاهها در جبهه هایی باشه که اون جبهه ها حق نیستن...
این وادی هم خیلی با شکوه هست هم خیلی ترسناکه...
شما نفر اول بعد از امام معصوم هم که باشید، یه جاهایی باید خودتون تشخیص بدید و عمل کنید... یه شعیعه ی معمولی هم باشید که دوست داره در مسیر ولایت قدم برداره، اگر 10 تا استاد عالی هم داشته باشید بازم باید در بزنگاهها خودتون تشخیص بدی و تصمیم بگیرید...
لذا مبراء از خطا و گناه نیستیم...
اما مسیر رشدمون هم از همین گذرگاه عبور میکنه...
اینجاست که وقتی ابن عربی میگه: به جان خودم سوگند اگر کسی در روی زمین گناه نمیکرد، خدا این قوم را برمیداشت و قومی می آورد که گناه کنند..
این مجوز گناه کردن نیست... این مسیر رشد امثال منه...
و این حدیث رو حدود15 سال پیش توی تذکرة الالیای عطار خودنم و خیلی دوست داشتم:
آن معصیتی که اولش ترس باشد و آخرش عذر در نزد خدا محبوبتر از طاعتی هست که اولش امن باشد و آخرش عجب...
این مسیر رو باید رفت امیر سجاد عزیز...
فرمایش شما درسته...
اگر جایی چیزی رو بگیم که نباید بگیم تاوان پس میدیم...
ولی اگر از ترس پس دادن تاوان راکد هم بشیم دیگه از اهلیت می افتیم... اما با تاوان پس دادن از اهلیت نمی افتیم...
خدایی داریم که یبدل السیئات بالحسات هست...
و همون خدا جابر عظم کسیر هست...
خطاهای ما استخوان های ما رو میشکنه...
اما خدا چه وقت با اسم جابرش یا با اسم یبدل السیئات بالحسناتش بر ما تجلی میکنه؟
به این فکر کنیم...
خودِ استقلال و استحکام شخصیتی داشتن، یک امر درونی هست که هر انسانی چه مرد و چه زن، بر اساس عوامل متعددی میتونه بدست بیاره که الان موضوع بحث ما نیست...
مثلا استقلال و استحکام شخصیتی به عواملی مثل ژنتیک، محیط تربیتی، پدر و مادر، مدرسه، فرهنگ محله و منطقه و.... بستگی داره...
اما بروز این استقلال و استحکام هست که اون زن رو وارد یک حصنی میکنه، این بروز جز با مرد، برای یک خانم محقق نمیشه...
حتی اگر اون زن، انسان با عظمتی مثل حضرت زهرا سلام الله باشه