در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...

در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...



خیال خام پلنگ من
به سوی ماه جهیدن بود

و ماه را زبلندایش
به روی خاک کشیدن بودن

پلنگ من، دل مغرورم
پرید و پنجه به خالی زد

که عشق ماه بلند من
ورای دست رسیدن بود


چه سرنوشت غم انگیزی
که کرم کوچک ابریشم

تمام عمر قفس می بافت
اما به فکر پریدن بود

يكشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۸:۲۶ ق.ظ

از موطن زمینی به موطن ابدی

تو زمانی که درگیر موسیقی بودم یکی از آرشیوهایی که جمع میکردم آرشیو موسیقی های اصیل نواحی ایران بوده...

مثلاً موسیقی های اصیل و قدیمی دشتی، از لرها...

موسیقی های محلی و اصیل آذری ها

از نواحی خراسان، شرق و غرب و جنوب... انگار قومیت های کشور رو با آوازهای سنتی شون می‌شناختیم...

الان دلم که برای خودم تنگ میشه یکی از آوازهایی که تسکینم میده آواز سنتی مازنی هاست...

کتولی یکی از سنتی ترین گوشه های آوازی مازندران هست...

مخصوصا وقتی با نی نواخته میشه... که تو مازندرانی به اون نی خاص میگن: لله وا یا Laleva

 

الآنم دوست دارم از موطن زمینی خودم به سمت موطن آسمانی خودم برم

مثلاً با این آواز:

https://www.aparat.com/v/aWM07

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴/۰۲/۱۵
ن. .ا

نظرات  (۶)

غم اصیل و شادی اصیل رو من هیچ جا به اندازه موسیقی های نواحی کشورمون پیدا نکردم

یعنی اگر بنا باشه غم و شادی در موسیقی بروز کنه بی شک یکی از غنی ترین منابعش موسیقی نواحی هر منطقه ای هستن...

بالاخره یه زبان مشترک با شما پیدا کردم 

پاسخ:
زبان موسیقی یا زبان مازنی؟

موطن زمینی و آسمانی، تعابیر جذابی بود برای این مطلب...

پاسخ:
قطعا موطن زمینی بی ارتباط نیست با موطن آسمانی...
یاد ملاصدرا افتادم که بعد از اون همه آوارگی در نهایت وقتی برگشتن به شیراز، سفرهای هفتگانه شأن با پای پیاده به حج شروع شد و دیگه هیچ اهل تئوری ای نمیدونه در اون دوران چه ها بهشون دادن...
اگر تاریخ می‌دونه در کهک قم اسفار رو گرفتن...
کسی جز اهل معنا خبر ندارن بعد از بازگشت به شیراز چه ها گرفتن...

موسیقی 

پاسخ:
زبان مشترک دوم هم زبان شعر هست...
بی نهایت شعر دوست هستم و مصرف کننده... گهگاهی هم سراینده...
اما تقریبا بروزش در وبلاگم نزدیک به صفر هست
ولی بروزات شعر در وبلاگ شما خیلی خوبه و منم لذت میبرم از خوندنشون

نمیدونم بعضی آدمها چقدر وجودشون شدت داره، که مکان مادی  رو هم برای همیشه تحت تاثیر قرار می‌دن... مدرسه خان چنان شرفی داره که میتونه ادم رو به موطن آسمانیش وصل کنه‌‌‌....

نمیدونم...حال غریبیه

پاسخ:
موافقم
یه مطلبی دیده بودم در نوشته هاتون
که انسان عالم صغیر هست و نظام هستی عالم کبیر
نسبت به این انتساب مطمئنید؟
من برعکسش رو در خاطر دارم و به نظرم برعکسش دقیق تره
یعنی انسان عالم کبیر هست و نظام هستی عالم صغیر

عین این مطلب توی کتاب عرفان نظری استاد یزدان پناه هست.

خودم هم شک داشتم و مراجعه کردم. صفحه ۶۳۲ کتاب مبانی و اصول عرفان نظری؛ استاد یزدان‌پناه‌.

 

مطلبی که میفرمایید هم ذیل توضیحات روح بودن انسان کامل برای عالم توضیح داده میشه. که میشه بحث انسان کبیر و صغیر

پاسخ:
من اون کتاب رو ندارم
اما دوست داشتم اون متن رو بخونم

چون به نظرم از دو زاویه به یک حقیقت توجه شده...
یعنی اصل دو تا حرف یکی هست...

نظام هستی قائم به توجه انسان کامل هست... 
از اون جهت که موجودیت نظام خلقت تابع انسان کامل هست، انسان میشه عالم کبیر...
اما از اون جهت که نظام خلقت شرح وجودی انسان کامل هست و بسط یافته هست میشه گفت نظام هستی عالَم کبیر هست...


این برداشت منه البته

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی