الزام روحیه تشکیلاتی
خیلی دلم میخواست در ادامه ی مطلب قبلی اون بحث حجیت نداشتن الهامات شخصی رو باز کنم چون دقیقا رشد شخصی و اجتماعی در حجیت شرعی نداشتن الهامات هست ولو الهامات درستی باشن... یعنی کلا دین دوست ندارم شما یک انسان متصل به غیب داشته باشید که اون دائم با خبرهای غیبیش شما رو مطلع کنه و شما زندگیتون رو مدیریت کنید...
و اما موضوع جدیدم:
من یکی از چالش هام اینه که زیادی مرد هستم و خدا برای تعادلم، همسری رو به من هدیه دادن که زیادی زن هستن...
زیادی مرد بودن یعنی چی؟!!
مثلا من اصلا قدرت اینکه همزمان به چند چیز توجه کنم رو ندارم... مثلا دارم متنی رو در محل کار میخونم... همکارم میاد موضوعی رو میگه انگار داره با دیوار صحبت میکنه... اصلا نمی شنوم... طوری که معروف شدم...
خونه هم همینطوره... یه بچه میاد چیزی میگه، همزمان یه بچه دیگه میاد میخواد حرف بزنه، همزمان همسرم موردی رو بهم یاد آوری میکنه که مثلاً وقتش رسیده و حواسم باشه...
فقط یکی رو میشنوم... قشنگ همه باید برای کاری که با من دارن تو صف بایستند...
خیلی مرد بودن منظورم این ویژگی های تنظیم کارخونه ی جنس مرد هست
والا مرد تکامل یافته طبق آیات قرآن باید جامع اضداد بشه... که برای من حالا حالا ها راه در پیش هست...
شما فکر کنید یک مرد فیزیولوژیکی بخواد کار تشکیلاتی بکنه...
یا یک زن فیزیولوژیکی بخواد کار تشکیلاتی بکنه... اگر مراقبت نکنه آسیب میزند...
و مقصر هم هست...
مثلا جایی صف درست شده... اگر بخواد اقتضا جمع رو ببینه و صغیر و کبیر نکنه، این یک رفتار مردانه فیزیولوژیکی هست... اشکالی هم ندارد... آدمها که از اول عارف بار نمیان... اینجا ها باید رشد کنند...
اما باید ببینه کجا یه پیرمرد مثلاً از کار افتاده ای رو با جوان سرحال در یک کفه ترازو گذاشته، بعدا بره پیش پیرمرد بگه: حاجی منو حلال کن...
تمام کار تشکیلاتی به این ایجاد ارتباط هست
نه به اجرای قانون...
ارتباط تو هست که قانون رو به دل افراد نفوذ میده...
جسارتاً بعنوان یکی از مخاطبین شما چند تا نکته می خوام عرض کنم:
یک:
در مورد پست قبلی تون مایل بودم مطالبی عرض کنم که بنا به دلایلی ترجیح دادم ورود نکنم و چشمپوشی کردم.
یه انتقاد دارم به شما؛ انتقادی که یه زمانی خود شما به بنده داشتید و اون مطرح کردن مباحث مثلاً عرفانی هست.
میگم مثلاً عرفانی، چون این عرفان مصطلح که بین عوام افتاده و لوث شده، یه عرفان جعلی هست و حقیقت عرفان نیست.
دو:
طرح برخی مباحث که نیاز به زمینه های علمی و معرفتی داره؛ اونم در فضایی مثل بیان، و بخصوص در بین مخاطبینی که فاقد آگاهی نسبت به این مباحث هستند یا از کمترین آگاهی برخوردارند، نه تنها مفید نیست بلکه باعث میشه افراد جاهل و نا آگاه ، بر اساس ذهنیتهای متوهمانه خودشون، موضع گیری های انکاری بگیرند.
سه:
شما حتماً به این قاعده باور و یقین دارید که: عرفان، قرآن، برهان از هم جدایی ندارند.
و طرح هرکدوم از این مباحث، یعنی عرفانی، قرآنی و برهانی بدون همدیگه، اصلاً مفید نیست و می بایست پرهیز بشه.
چهار:
داشتن انسان متصل به غیب؟
که دائم با خبرهای غیبی اش شما رو مطلع کنه و شما زندگیتون رو مدیریت کنید؟؟؟!!!
اینها چی هست که در این فضا مطرح می کنید و بسطش می دید؟
و آیا اصلا همچین چیزی، به این نحو مطروحه، موضوعیت داره که بیانش می کنید و بال و پر می دید؟
پنج:
یکی از نقاط ضعف آقایون، عدم تفکیک موضوعات مختلف هست. مباحث و موضوعات رو خلط می کنند؛ عدم تفکیک موضوعات مباحث مختلف بویژه مباحث مثلاً عرفانی.
شش:
اینکه گفتید مرد تکامل یافته طبق آیات قرآن باید جامع اضداد باشه رو میشه آیه مربوطه اش رو بیارید؟
هفت:
اینجا گفتید: آدمها که از اول عارف بار نمیان، اینجاها باید رشد کنند.
یعنی واقعاً تعریف شما آقایون، ذهنیت شما، ببخشید انگاشته های شما، از عرفان و عارف در همین حد هست؟؟؟
هشت:
خیلی بهتر از اینها می تونستید از این وجهه خودتون در فضای بیان، و از قدرت اثرگذار بودنتون در فضای بیان استفاده کنید و به نحو بهتری لزوم ایجاد ارتباط در کار تشکیلاتی و اجرایی رو بیان کنید.
لطفاً از عرفان و یا مباحث معرفتی مایه نگذارید و هزینه نکنید.
نه اینجا جایگاه مناسبی است نه ظرفیت لازم فراهم هست.