در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...

در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...



خیال خام پلنگ من
به سوی ماه جهیدن بود

و ماه را زبلندایش
به روی خاک کشیدن بودن

پلنگ من، دل مغرورم
پرید و پنجه به خالی زد

که عشق ماه بلند من
ورای دست رسیدن بود


چه سرنوشت غم انگیزی
که کرم کوچک ابریشم

تمام عمر قفس می بافت
اما به فکر پریدن بود

طبقه بندی موضوعی

۶ مطلب با موضوع «گدازه» ثبت شده است

چهارشنبه, ۶ شهریور ۱۴۰۴، ۰۵:۳۹ ب.ظ

گدازه_6

من اونقدری که توی سمت مدیریتی ام بزرگ شدم و خدا رو لمس کردم...

هیچ وقت توی مطالعات فلسفی و هنری و عرفانی اینطوری خدا رو لمس نکردم

 

وقتی مدیر باشی

شیطان هم بیشتر بهت طمع میکنه...

اصلا شیطنت هاش خیلی جذاب تر میشه...

وقتی مدیر باشی میفهمی گره کور یعنی چی...

وقتی مدیر باشی میفهمی نصرت خدا یعنی چی...

وقتی مدیر باشی میفهمی مدیریت دقیق امریکایی و واقعه ی طوفان طبس یعنی چی...

وقتی مدیر باشی میفهمی برنامه ریزی لازمه اما کافی نیست یعنی چی...

وقتی مدیر باشی میفهمی تخصص لازمه اما کافی نیست یعنی چی...

وقتی مدیر باشی میفهمی پاک دست بودن لازمه اما کافی نیست یعنی چی...

وقتی مدیر باشی میفهمی برنامه ریزی و تلاش و تخصص و پاک دستی لازمه اما کافی نیست یعنی چی...

 

الان بیشتر میفهمم نباید خیلی هم به دولت حمله کرد...

گره های کوری که وجود داره، تازه اگر برنامه ریزی باشه... اگر علمی باشه... اگر پشتکار باشه...

یک نورانیتی میخواد که گره ها رو باز کنه...

فقط میتونم دعا کنم برای رئیس جمهور و تیمش... مخصوصا اونایی که خائن نیستن و دلسوزن... مخصوصا اونایی که هر چی به دل مشکل میزنن انگار دری باز نمیشه...

واقعا براشون دعا میکنم...

 

مدیر مثل لقمه میمونه

اگر حلال باشه خروجی اش نوره و اگر حرام باشه خروجی اش ظلمت...

تمام گره ها از ظلمت هست و تمام نصرت ها از نور...

و حلال در ظاهر کثیر نیست

در باطن کثیر هست...

 

یاد فرمایش فارابی می افتم:

هر گاه خواستی خدا را با اسم الظاهر مشاهده کنی، به باطن برو و هر گاه خواستی خدا را با اسم الباطن مشاهده کنی به ظاهر بیا...

موافقین ۳ مخالفین ۲ ۰۶ شهریور ۰۴ ، ۱۷:۳۹
ن. .ا
جمعه, ۱۲ بهمن ۱۴۰۳، ۱۲:۳۲ ب.ظ

گدازه_ ۵

گاهی میخونم که بچه های بیان مینویسن دوره وبلاک نویسی کذشته

خیر، دوره اش نگذشته...

سردی این محیط به این خاطره که سه مولفه در نویسنده های این محیط بسیار کم شده:

۱_ حال خوب (شاد بودن)

۲_ امیدواری

۳_ انگیزه و هدفمندی

فقط کافیه سه تا نویسنده پیدا کنید که این سه مولفه رو با هم داشته باشن...

دوباره فضای وبلاگ شبیه ده سال پیش میشد...

 

میبینید اثر ایمان رو؟

انسان مومن هر جا باشه موجب رونق هست...

حتی در اقتصاد و تجارت...

فتامل...

۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۰۳ ، ۱۲:۳۲
ن. .ا
يكشنبه, ۷ بهمن ۱۴۰۳، ۰۷:۵۲ ب.ظ

گدازه -4

چقدر این مرد گاهی با جملاتش نقطه زنی میکنه و از ادم دلبری میکنه،

میگفت:

انسانها اساسا تنها هستن و یکجا این تنهایی برای تمام انسانها بروز میکنه...

فکر میکنید کجا تنهایی انسانها بروز میکنه؟

 

« وقتی که میخواد یک تصمیم جدی و اساسی بگیره»



هیچ وقت نفهمیدم اون «اما» یی که استاد در مورد این مرد دوست داشتنی اوردن بابت چی بود!!!

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۰۳ ، ۱۹:۵۲
ن. .ا
شنبه, ۶ بهمن ۱۴۰۳، ۰۹:۲۲ ق.ظ

گدازه_3

خدا نه تنها خشنودی خودش رو در بین طاعت ها پنهان میکنه

بلکه غالبا عمل انسانی که اون طاعت موجب خشنودی خدا رو پیدا کرده رو هم پنهان میکنه...

اما وااای از روزی که عمل اون انسان سعادتمند رو بیاره جلوی چشم همگان...

این بارعام خدا نیست...

اتمام حجته...

 

در واقع اون پنهان کاری خدا از روی رحمتشون بوده

و این نمایش دادن انسان خوبشون یعنی:

بچرخید تا بچرخم

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۰۳ ، ۰۹:۲۲
ن. .ا
سه شنبه, ۱۸ دی ۱۴۰۳، ۰۹:۲۷ ق.ظ

گدازه_2

با استرس میگه دو سه روز دیگه تاریخ چک هست

پاس میشه؟

آدم خیلی معتبری هستا؟!!!

آبرومون نره!!!!

 

کمی مکث میکنم و میگم:

تا الان که خدا نذاشته آبرومون بره و تمام چکهامون پاس شده...

ان شا الله اینو هم خدا کمکمون میکنه...

نگران نباشید...

 

دیگه چیزی نگفت

۰ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۰۳ ، ۰۹:۲۷
ن. .ا
سه شنبه, ۱۸ دی ۱۴۰۳، ۰۹:۰۵ ق.ظ

گدازه_1

میگفت:

اسلام خیلی ارزش زن رو بالا برده، واقعا در حد ملکه با زن برخورد میکنه...

اما از اون طرف اختیارات عجیب و غریبی هم به مرد میده... مثلا زن حق نداره بدون اجازه ی شوهرش از خونه بیرون بره... مثل پادشاه با مرد مواجه میشه

عجیب نیست؟

میگم: کجاش؟

میگه: زن میتونه به بچه اش شیر هم نده...

مرد هم میتونه اجازه خروج از خونه به زن نده...

 

گفتم: اینا اسلام منهای ولایت هست

گفت :بعلاوه ی ولایتش میشه چی؟

 

گفتم: برید با هم بسازید

۵ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۰۳ ، ۰۹:۰۵
ن. .ا