میخوام یه اعترافی بکنم
توی تمام این سالها که مستاجر بودم، اشتباه بزرگم این بود که از همون سالهای اول مستاجری به فکر خرید یا تهیه خونه توی این شهر نیفتادم...
این اشتباه بزرگی بود...
امروز تمام حسرت هایی که به دل خانمم هست بابت اینکه توی خونه مستاجری حتی نمیتونم تابلو هام رو روی دیوار بزنم... همش پای غفلت من هم در میان هست...
برم پیش خدا چی بگم؟!!
خدا به من نمی گن که آیا تو از من خواسته بودی و من ندادم؟!!
حداقل توی شش سال اول مستاجری اصلا به تهیه خونه فکر هم نمیکردیم...
حالا که در حال ساختش هستم و سختی هاش... میبینم که من مقصر بودم... تدبیر درست نداشتم...
یاد فرمایش استاد می افتم که گفت: اگر در توانت بود از الان به فکر تامین مالی بچه هات هم باش برای آینده شون...
ایشون که به ما میگن وارد شهر نسیان نشید، به من میگن برای تامین مالی بچه هات هم تدبیر کن... یعنی این تدابیر عین انس با ملکوت هست...
چقدر باید بابت غفلت اون سالهام استغفار کنم؟!!!
بعد توی تمام اون سالها داشتم توی همین وبلاگ مطالب معرفتی تولید میکردم...
از خودم خجالت میکشم
:(