در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...

در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...



خیال خام پلنگ من
به سوی ماه جهیدن بود

و ماه را زبلندایش
به روی خاک کشیدن بودن

پلنگ من، دل مغرورم
پرید و پنجه به خالی زد

که عشق ماه بلند من
ورای دست رسیدن بود


چه سرنوشت غم انگیزی
که کرم کوچک ابریشم

تمام عمر قفس می بافت
اما به فکر پریدن بود

۱۳ مطلب در اسفند ۱۴۰۲ ثبت شده است

شنبه, ۵ اسفند ۱۴۰۲، ۰۷:۱۶ ب.ظ

بازم دوستام رو شاد کردم... مردن از خنده

شب میلاد امام زمان هست

چجوری میشه به بچه مذهبی ها فهموند که حکومتی که همه چیزش روی نظم باشه و همه مسائلش برنامه ریزی شده باشه و تمام بسترها رو برای شهرونداش فراهم میکنه تا با خاطری آسوده و بدون نیاز به هم افزایی با همدیگه بتونن زندگی خودشون رو پیش ببرن، اون حکومت امام زمانی نیست

اون حکومت اسلامی نیست...

یه بار براشون توضیح دادم.... اونقدر خندیدن که تا چند روز باهام در این مورد شوخی میکردن...

منم نامردی نکردم خیلی زرد مطرحش کردم، مثلا میگفتم اگر فلان بسترها رو فراهم کنه خوبه؟

اگر فلان امکانات رو بده خوبه؟

اگر فلان رفاه رو همگانی کنه چطور؟

میگفتن خب بله، خیلی خوبه...

گفتم: جوری هم این کارا رو بکنه که لنگ هر مرد و نامردی نباشی، کاملا الکترونیک وار و الانم که همه چیز هوش مصنوعی و ... 

خوبه؟

میگفتن: آره ولی اینا همه اش شعاره، کو تا عملی بشه...

گفتم بر فرض هم عملی بشه، اسلامی نیست، من نمیخوامش...

اینجا بود که همه زدن زیر خنده... 

 

خیلی غم انگیزه که بچه هیئتی های ما همچین تصوراتی دارن...

فقط شکستن ذهنیت اینها یک ابراهیم تبر به دوش بت شکن میخواد...

 

خدا صبر بده ...

۹ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱ ۰۵ اسفند ۰۲ ، ۱۹:۱۶
ن. .ا
پنجشنبه, ۳ اسفند ۱۴۰۲، ۰۸:۲۲ ب.ظ

مشارکت واقعی را پیگیر باشیم

اینکه بعضی ها نقد میکنن که چرا فقط وقت انتخابات یاد مشارکت مردم می افتن یک نقد بی راهی نیست

این رویه باید در کشور ما تغییر کنه...

باید هر تفکر و قدرتی که موجب میشه فقط در ایام انتخابات یاد مشارکت مردم بیفتیم رو به زیر کشید...

راستش خونه ی من نزدیک فرمانداری هست...

تقریبا ماهی یه بار میبینم مردم دم در فرمانداری تجمع کردن بابت وعده های مسکنی که بهشون داده شده و هیچ پیشرفتی در این شهر نداشته...

به نظر من این تجمعات کافی نیست

ما نیاز به قدرت و نفوذ بیشتری برای فشار به دولت و مجلس داریم... تا مسیرشون رو به سمت مشارکت بیشتر مردم ببرن... چون دولت و مجلس بدون اهرم فشار به این سمت نمیرن... به خاطر شاکله ی حزبی شون...رهبری اخیرا وقتی صحبت از مشارکت مردم میکردن اشاره کردن به اصل 44 که تا حالا چندین دولت اومدن و قول دادن که اجرائی کنن این اصل رو اما نکردن...

چرا نکردن؟!! نمیدونم... خیلی جای فکر داره...

هر چی در این موضوع تعلل بیشتری بشه نارضایتی مردم از حکومت بیشتر میشه و حق هم دارن...

 

رهبری در یکی دو سال اخیر خیلی تاکید دارن روی مشارکت مردم در تمام شئون... اما خب متاسفانه این اتفاق از توی دولت و مجلس... تا الان نیفتاده...

و به نظر من هم شروعش با دولت و مجلس نخواهد بود...

این اتفاق باید با حلقه های میانی و رابط بیفته...

حلقه هایی که مشروعیت کافی رو داشته باشن تا وقتی به دولت و مجلس فشار میارن به راحتی حذفشون نکنن...

مثلا ما امسال اومدیم هیئتمون رو بستری قرار دادیم برای رساندن صدای کاندیداها به مردم...

از مردم دعوت میکنیم... نامزدهای مختلف با دیدگاههای مختلف میان حرفشون رو میزنن... نامزدها رو زیر سوال میبریم...

اگر ببینیم یکی بهتر هم هست بدون هیچ چشمداشتی اعلام هم میکنیم که ما از فلان نامزد حمایت میکنیم...

و بعدش هم اگر مسیرش عوض بشه ابزارهایی برای مقابله هم فراهم میکنیم...

ما توی این چند سال فقط یه هیئت نبودیم... افراد هیئت ما که هر کدوم توان و سوادی داشتن تونستن خودشون رو به جاهایی برسونن که بشن پایه های قابل اتکاء این هیئت برای اعتراض...

برای فشار آوردن برای تحول...

هر سال هم قدرتمون بیشتر شد...

خودمون به عنوان یه لایه ی میانی در خودمون قدرت ایجاد کردیم...

تا بتونیم بر سر احزاب یا هر قدرتی که بخواد خلاف آرمان های انقلاب حرکت کنه فریاد بزنیم...

هنوز هم اون قدرت کافی رو نداریم... اما خیلی نسبت به قبل رشد داشتیم...

و اگر با خدا باشیم... خدا هم با ما خواهد بود و رشد بیشتری هم میکنیم...

ما قرار هست یک حلقه ی میانی باشیم که هم با مردم صحبت کنیم برای تغییر نگرش و زندگی اسلامی... هم به دولت و مجلس و قوا فشار بیاریم و بابت کم کاری هاشون...

این اتفاقی هست که باید در هر شهری بیفته...

باید در بین مردم قدرت های مشروع و هماهنگ با آرمانهای انقلاب و با سواد، ایجاد بشن... که بتونن بر سر دولت و مجلس فریاد موثر بزنن

به قدرتی برسن که خشم این حلقه ی میانی رعب در دل دولتی ها و مجلسی ها ایجاد کنه...

 

الان هر کی بگه من در انتخابات مشارکت نمی کنم خیلی باهاش مقابله نمی کنم ولی سعی میکنم بهش بفهمونم فریادش رو درست بکشه...

اونجایی که باید فریاد بکشه اینجا نیست...

اما واقعیت اینه که اگر مشارکت کمتر بشه سهم مسئولین خیلی قابل توجه هست...

ما تلاشمون رو میکنیم اما نه تلاشی که به نفع مسئولین حزبی باشه 

بلکه اگر تلاشی برای مشارکت مردم میکنیم از مردم فریادی میسازیم برای مقابله با مسئول محافظه کار و منفعت طلب و بی تقوا...

 

 

۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۰۲ ، ۲۰:۲۲
ن. .ا
سه شنبه, ۱ اسفند ۱۴۰۲، ۰۹:۲۴ ق.ظ

بهم توجه نمیکنه...

طرف حدود نیم ساعت از چالش هاش با همسرش گفت...

از بی توجهی همسرش...

از غرور خیییلی زیادش...

از عدم انعطافش...

از مهربان نبودنش...

از خرج نکردنش...

و بدتر از همه مذهبی بودن این همسر با این معایبی که ذکر شد و ...

و...

میشناختم همسرش رو...

خیلی از مواردی که میگفت درست بود... خودم نمی تونم با آدمی به خشکی و عدم انعطاف همسر ایشون یه دوستی پایدار ایجاد کنم...

حرفی نداشتم بگم... در عمل انجام شده قرار گرفته بودم... باید میشنیدم...

اما به ذهنم رسید ببینم توان و قدرت و وسعت درونی خودِ این خانم چقدر هست... که بتونه بره و مسائلش رو حل کنه...

چون معتقدم 95 درصد مشکلات زندگی های مشترک قابل حله...

اصلا اگر زوجی بیان پیش من بعد از یک سال زندگی مشترک...

بگن ما خیلی همدیگه رو دوست داریم... ما بدون همدیگه نمی تونیم و از این حرفا...

من پیش خودم میگم یا خیلی خُل و دچار اختلالات روانی هستن... یا واقعا عارفن... ولو مکاشفاتی نداشته باشن...

واقعا تصور من اینه...

 

خلاصه:

اومدم اون خانم رو محک بزنم... گفتم: چون همسرتون رو تقریبا میشناسم به نظرم اکثر حرفاتون درسته... اما یه سوالی دارم...

گفت: بفرمائید

گفتم میتونی ده تا از خوبی های همسرت رو بگی؟

خوبی هایی که وسوسه ات کنه گاهی به روش بیاری هاااا

خوبی های که به دل خودت هم نشسته باشه...

مثلا اگر در نگاه شما قد بلند یه حسن هست... وقتی برای من از قد بلندش بگو که واقعا با قد بلندش کیف میکنی...

ولو اینکه نگاهتون این باشه: حیف اون قد بلندی که داری... با این اخلاقای بدت قد بلندت رو هم از چشمم میندازه...

این یعنی شما قد بلندش رو دوست داری اما اخلاقش اذیتت میکنه...

حالا ده تا از خوبی هاش رو برام میگی؟

 

گفت: به نظر من هیچ خوبی ای نداره...

 

وقتی اینو گفت، خیلی حالم بد شد.... ایشون بلوغ نداشتن... چطور میشه به یه آدم نابالغ گفت برو ارتباطتون رو مدیریت کن...

گفتم: نمیدونم والا... به نظر من مشکلات شما نسبت به قبل بزرگتر نشده... بلکه شما ضعیف تر شدی...

گفت: آره قبول دارم... صبرم کم شده... تحلیل رفتم...

گفتم: شوهرت جایی نمیره... شما یه مدتی بیشتر به خودتون بها بدید... با این ضعفی که شما دچارش شدید شوهرتون ملک آسمانی هم بشه نمیتونید از زندگیتون لذت ببرید...

 

بزرگواران:

خیلی طبیعی هست که اوایل ازدواج حتی تا چند سال، زوجین دچار چالش ها باشن...

اما از یه جایی به بعد دیگه طبیعی نیست... بلکه نتیجه ی بی عقلی هست...

عاقل باشیم...

 

 

 

 

۲۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۰۲ ، ۰۹:۲۴
ن. .ا