در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...

در آستانه ی چهل سالگی

با من بیا... من به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...



خیال خام پلنگ من
به سوی ماه جهیدن بود

و ماه را زبلندایش
به روی خاک کشیدن بودن

پلنگ من، دل مغرورم
پرید و پنجه به خالی زد

که عشق ماه بلند من
ورای دست رسیدن بود


چه سرنوشت غم انگیزی
که کرم کوچک ابریشم

تمام عمر قفس می بافت
اما به فکر پریدن بود

۷ مطلب در تیر ۱۴۰۴ ثبت شده است

دوشنبه, ۱۰ تیر ۱۴۰۴، ۰۹:۴۶ ق.ظ

هر چه در این راه، نشانت دهند!!

وقتی بخواید از خیال به سمت واقعیت سفر کنید...

تازه شیطان خودش رو بهت نشون میده...

خط و نشون نمی‌کشه برات... بهت التماس می‌کنه...به دست و پات می افته...

شیطان درون...

اما اگر در میدان کهربایی واقعیت قرار بگیریم، التماس های شیطان که خیلی ها رو زمینگیر میکنه، زمین گیرت نخواهد کرد...

 

بین واقعیت و ابدیت ارتباطات مستحکمی هست...

بین خیال زدگی و فنا و فانی بودن و موقت بودن هم ارتباطات مستحکمی هست...

 

اما هم در واقعیت، عشق وجود داره، هم در خیال...

تا همت ما بر کدام تعلق بگیرد!!!

این تفاوت آدمهاست...

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۰۴ ، ۰۹:۴۶
ن. .ا
دوشنبه, ۱۰ تیر ۱۴۰۴، ۰۸:۱۲ ق.ظ

پدرم

پدر من شخصیتی بسیییار جلالی داشت... حتی اسمش هم خیلی جلالی بود، اسحاق علی...

هم اسحاق جلالی هست

هم علی...

اما...

پدرم هر وقت از تلویزیون تصویر گنبد یا ضریح امام حسین رو میدید، بغض میکرد.. بغضش می شکست... و زود خودش رو جمع و جور میکرد...

 

این شبها که حیرانم در هیئت های عزاداری، فلسفه ی این عزاداری ها ذهنم رو مشغول کرده و داغ این اتفاق عظیم می‌ره که نابودی کنه... خیلی به یاد بابام می افتم...

پدر و مادرم، خیلی نقش داشتن که امروز، داغ این حادثه برام سنگین باشه...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۰۴ ، ۰۸:۱۲
ن. .ا
شنبه, ۸ تیر ۱۴۰۴، ۰۶:۲۳ ب.ظ

قدم اول_ نترسیدن

خدا ترس رو در وجود انسان قرار داد تا شاهد زیبایی پناه آوردن بنده به خودش باشه...

اما شیطان ترس درونی انسان رو جوری مدیریت میکنه که خروجی انسانها میشه پناه بردن به مخلوقات خدا...

 

اوج زیبایی و شکوه و اقتدار انسان اونجایی هست که تماما به حق پناه میبره...

و این انسان چه انسان قدرتمندی میشه!!!

 

و حسرت و حس خسرانش روز قیامت برای کسانی هست که بابت ترس هاشون به خلق پناه میبردن...

چون اونجا به وضوح میبینیم که تمام اون چیزهایی که ازش میترسیدیم خیلی حقیر بودن...

مثل دشمن...

روز قیامت برامون آشکار میشه اینا چقدر نادان بودن...

فرض کنید خدا میخواد به واسطه ی جنگ با اسرائیل و امریکا، ایران رو و قدرت ایرانی رو به جهانیان نشون بده و به همه اثبات کنه ابرقدرت یعنی کی و یعنی چی؟ بعد ما از اینکه اونها نابودمون کنن میترسیدیم...

 

نادانی رو ببینید!!

طرف قبل از حمله کردن به ایران در یک وضعیت رسانه ای مطلوبی بوده

همه میگفتن: سوریه سقوط کرد، حشد الشعبی محدود شد، حزب الله محدود شد... غزه به شدت ضعیف شد...

از طرفی همین جو رسانه ای اونقدر کشورهای عربی رو از اقتدار امریکا مطمئن کرده بود که در یک سفر ترامپ کلی پول مردمشون رو ریختن در چاه ویل امریکایی ها...

ناگهان با حمله به ایران، جوری توسط نیروهایی مسلح ایران لگد مال میشن که تمام جهان حیرت میکنن از این همه آسیب پذیری این صهیونیستا... امریکا هم حمله میکنه... دوباره ایران مقتدرانه پاسخ میده...

در عرض 12 روز کلا فضای رسانه معکوس میشه و اسرائیل و امریکا در موضع ضعف قرار میگیرن و ایران و ایرانی مورد توجه جهان قرار میگیرن...

 

با همیچین احمق هایی طرف هستیم...

هم احمق و هم کینه توز...

 

تازه بابت حماقت اینا، خدا از قبل خبر داده بود...

 

هر چقدر اونها از طریق حماقتشون سقوط میکنن...

ما از طریق شجاعت و بصیرتمون رشد میکنیم...



شجاعت از کجا شروع میشه؟

شجاعت از ترس از خدا شروع میشه؟

یا از نترسیدن از دشمنان خدا؟

 

به این سوال فکر کنید... نکات خوبی براتون باز میشه

شجاعت در سیر تکاملی ماها که قراره هر روز کاملتر بشیم، از نترسیدن از دشمنان خدا شروع میشه... و در معنای عامش، از نترسیدن از خلق شروع میشه...

ترس از خدا یک مرتبه ی بالاتری هست...

و کسی که از دشمنان خدا میترسه اصلا معرفت و بصیرت رو هیچ وقت تجربه نمیکنه...

هیچ وقت...

 

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۰۴ ، ۱۸:۲۳
ن. .ا
پنجشنبه, ۶ تیر ۱۴۰۴، ۰۵:۳۲ ب.ظ

از خودم ناراضی هستم

یکی از اتهامات دوستان من به من اینه:

تو در زمان تصمیم گیری delay داری

راست میگن... غالبا زمانی که از من میخوان که تصمیمی بگیرم، همون لحظه چیزی نمیگم...

توی خونه هم این اخلاقم روی مخ همسرم هست...

همسرم گاهی میگه تو مسائل برات مهم نیستن.... برای همین هی موکول میکنی به آینده...

من شاید حدود 12 سال هست که اینطورم...

میخوام اعتراف کنم اخیرا یک بار در شلوغی عجیب و عدم تمرکز و زیر آفتاب داغ، دوستی زنگ زد و از من خواست بابت یک موضوعی تصمیم بگیرم و تایید یک کاری رو بهش بدم...

و چون منو میشناخت که اهل سریع پاسخ دادن نیستم، به من گفت نگران نباش... در مورد این موضوع تمام تبعاتش با خودم هست... از تو فقط اسمی وسط باشه کافیه...

نمیدونم چرا گفتم باشه... برو جلو...

حدود 1 ساعت بعدش که سرم خلوت شد و بهش فکر کردم پشیمون شدم...

اما قول داده بودم...

ولی خطراتش رو به دوستم تذکر دادم...

ایشون دوباره خیلی محکم گفت نگران نباش... همه اش پای من...

ولی بازم دلم نپذیرفت ، ما در حدود 40 روز فرصت داشتیم... توی اون چهل روز شاید حدود 5 بار دیگه تذکر دادم که مراقبت کن...

هر بار محکم تر از قبل گفت، نگران نباش...

و روز موعود... تمام مسئولیت هاش کمانه کرد روی دوش من...

چیزی که در ظرفیت من نبود...

الان از این دوست سبک سر اصلا ناراحت نییستم...

چون با تمام هوش بالاش، هیچ وقت مدیریتش رو قبول نداشتم...

اما از خودم ناراحتم که چرا ثباتی که 12 سال روی تصمیم گیری هام داشتم رو به هم زدم...

از خودم ناراحتم...

البته اینم یه نقطه ضعف هست که توی شرایط پر ازدحام و شلوغ و پر تنش، ضریب خطام میره بالا...

مطلقا باید در اون لحظات هیچ تصمیمی نگیرم...

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۲ ۰۶ تیر ۰۴ ، ۱۷:۳۲
ن. .ا
چهارشنبه, ۵ تیر ۱۴۰۴، ۰۹:۴۵ ق.ظ

رفتار مشکوک پزشکیان

من دیروز گفتم شاید الان وقت انتقاد به دولت نباشه، اما گفتگوی پزشکیان با بن سلمان و حرفهایی که پزشکیان زده، خیلی تاسف باره...

و حتی جا داره مردم بابتش بریزند تو خیابونا، و این به خیابون ریختن، نه تنها ناامنی نمیاره بلکه موجب بالا رفتن امنیت میشه...

 

پزشکیان در گفتگو با بن سلمان گفته: ما حاضریم مسائلمون رو با آمریکا حل و فصل کنیم... و صحبت از مذاکره با آمریکا کردن...

آقای پزشکیان ببخشید از این کلمه استفاده میکنم اما معنای این کار « دیوث» بودن هست...

لطفا عاقل باشید و از طرف خودتون برای سرنوشت یک ملت تصمیم نگیرید...

این یک خیانت بزرگ هست به کل اسلام...

 

 

۱۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۰۴ ، ۰۹:۴۵
ن. .ا
سه شنبه, ۴ تیر ۱۴۰۴، ۰۶:۱۰ ب.ظ

چالش آتش بس

توی شرایط فعلی شاید به صلاح نباشه بین دولتی ها و نظامی ها با اظهار نظرمون گسست ایجاد کنیم...

حداقل الان وقتش نیست... شاید یک هفته دیگه باید این ملاحظات رو کنار گذاشت... اما به نظرم الان وقتش نیست...

 

من روز اول جنگ نوشتم همراه بودن مردم یک نعمت الهی خواهد بود...

اما امروز میخوام بگم تقابل دولت و نیروهای مسلح یکی از بزرگترین تهدیدهاست برای ادامه ی این مسیری که آغاز شده...

 

اما کاری که الان باید کرد، اولا خوب فهم کردن فرمایشات رهبریست... عقب نمونیم... جلو نزنیم...

ثانیا تحلیل ارائه بدیم... تحلیلهایی به دور از هیجان زدگی...

جنگ خیلی شبیه به بازی شطرنج هست...

زمانی که امریکا مستقیم به جنگ ورود پیدا کرد... من چند مشتری صادراتی داشتم که بحث میکردن که واکنش ایران چه خواهد بود...

نظر من این بود که در این مرحله بعیده تنگه هرمز رو ببنده یا محدودیت ایجاد کنه... اونها اما میگفتن این محتمل ترین واکنش ایران هست... و دیدیم که کاری با تنگه نداشتن...

 

این اتفاقی که در مورد آتش بس افتاد باید اول از همه بدونیم که خود نتانیاهو اعلام کرد ما در این جنگ وجودی هستیم...

پس یقین داشته باشید این درگیری 12 روزه بازدارندگی ایجاد نکرده... چون اون همچنان درگیر این نبرد وجودی هست... و این آتش بس مخصوصا که از طرف اونها هم اعلام شده... یک تاکتیک جنگی هست...

و خیلی محتمل هست که موقت باشه...

ایرادی هم نداره... اگر اون میره خودش رو بازسازی کنه... ایران هم بیکار نخواهد نشست...

ولی مراقب عملیات روانی در این مدت باشید...

 

من نمی خوام بگم پذیرش این آتش بس درست ترین کاری بوده که ایران کرده... اما میخوام بگم چون بازی ادامه داره، میشه این رو جزو فراز و نشیب های این بازی شطرنج دونست...

اگر پذیرش آتش بس اشتباه بوده، گذر زمان به ما ثابت خواهد کرد... و اگر درست بوده هم همین طور...

اما بدانیم وقتی در یک جنگ وجودی با دشمن صهیونیستی قرار گرفتیم، کار به همین جا تمام نخواهد شد...

خودمون رو برای روزهای بعد آماده کنیم...

 

 

 

۱۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱ ۰۴ تیر ۰۴ ، ۱۸:۱۰
ن. .ا
سه شنبه, ۴ تیر ۱۴۰۴، ۰۱:۲۵ ق.ظ

ترس از احمق

خدا در دو مسئله، اول به انسان اطمینان میده که من خودم حامی تو هستم و تنهات نمیذارم، و بعد از انسان انتظار داره اعتماد کنه و نترسه...

یکی موضوع رزق هست

دیگری تقابل با دشمنان خدا و دین...

در اولی روایات متعدد داریم که خدا میفرمایند رزق دست منه تا بنده به خاطر رزق بیشتر ،خود فروشی نکنه...

در دومی هم میفرمایند دشمنان شما از احمق ها هستند...

قبل از ورود به تقابل با دشمن خبرش رو به مومنین میده...

میگه اونا احمق هستن... چرا؟!!!

برای اینکه مومن نترسه... و بر اساس ترس از دشمن تدبیر و تحلیل نکنه...

آزادی اش رو در اندیشه و برنامه ریزی از دست نده...



دوستان وقتی زمان بکذره، حماقت دشمن بیشتر آشکار میشه...

الان ببینید که صهیونیست‌ها چطور مثل خر تو گل گیر کردن...

خب چطور این احتمال رو ندادن؟!!

قرآن میگه چون احمق هستن...

آمریکا چرا حمله کرد؟!!

به زودی متوجه میزان حیرت انگیز حماقتشون میشیم...

 

بچه ها ما با احمق ها طرفیم...

مبادا فکر کنیم اونا خیلی دقیق و حساب شده عمل میکنن!!!

احمق، هر چی سرمایه و یال و کوپال داشته باشه، به خاطر حماقتش، از دستش میده...

مثلا آمریکا این همه تکنولوژی هایتک داره... بعد اگر سلاح نفروشه و جنگ افروزی نکنه اقتصادش پنج سال هم دوام نمیاره...

چرا؟!!!

چون احمقن...

 

بعد چقدر خدا ناراحت میشن وقتی از احمق ها بترسیم...

چرا ناراحت میشن؟!!

چون باید بلاهت و ... رو یکجا داشته باشیم تا از احمق بترسیم...

 

خدایا ما رو از دایره مومنین بیرون نینداز...

 

۳ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۰۴ ، ۰۱:۲۵
ن. .ا