بسم الله الرحمن الرحیم

به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...

بسم الله الرحمن الرحیم

به سوی کسی میروم که قدرت و زیبایی از او معنا گرفته است...

سلام خوش آمدید

همسرم  میگفت:

خواهرهام گاهی وقتها به من میگم سه تا بچه آوردی... دیگه نیار... سخته بزرگ کردنشون و...

دفعات قبل که این حرفهای خواهرهاش رو میگفت: جواب من این بود:

حتی اگر واقعا قصد نداری مجدد بچه بیاری هرگز حرف خواهرهات رو تایید نکنی هااا

مثلا بگو من شرایط جسمی ام جوری شده که دکترم منعم کرد... اما بچه آوردن واجبه... اگر میتونستم باز هم می آوردم...

دیشب که حرف خواهرهاش رو گفت دیگه نتونستم حرف قلبم رو با فیلتر های خوش رنگ و لعاب بهش بگم و گفتم:

خدا میدونه فقط دوست دارم یه بار جلوی من این حرفها رو بهت بگن... میدونی چجوری جواب میدم؟

جوری تلخ و زننده جواب میدم که تا مدتی با ما قطع ارتباط کنن... بعدش هم که دوباره ارتباط شکل گرفت میفهمن مسجد جای بعضی از کارها نیست و حساب کار میاد دستشون و دیگه حرف گنده تر از دهنشون نمیزنن...

 

با تعجب نگاهم کرد و گفت: واقعا انتظار داری اینجوری جواب بدم؟!! اونها خیلی ناراحت میشن اگر اینطوری بگم...

گفتم : اتفاقا میخوام ناراحت بشن... میخوام دردشون بیاد!!

میدونی توی 10 بیست سال آینده چی به سر شیعه میاد؟

چه به سر این کشور به لحاظ جمعیتی میاد؟

بعد از اون طرف میدونی همین حرفهای دورهمی که نا امیدانه و منفعلانه و معتراضانه در مورد فرزند آوری میزنن چقدر زیاد شده تو اجتماع؟!!! و چه جو غالبی درست میکنه؟!! همه زنها و دخترها که استقلال فکری ندارن... همرنگ جو غالب میشن... و مقصرش کیه؟!! همین ها که دورهمی همین حرفهای انسان های ضعیف و پیزوری رو تکرار میکنن تا تسکینی بشه برای دل خودشون... اینها در روز قیامت بابت همین حرفهای دورهمی بازخواست میشن...

تو هم میخوای همرنگ اینها باشی؟!!

بله که فرزند آوری در عصر ما سختی داره... خیلی هم از دهه 50 و 60 سخت تره... 

 

چرا نمیزنی توی دهنشون؟!! چرا برجکشون رو نمیاری پائین؟!!

این حرفها دقیقا مثل این میمونه که توی جمعی نشسته باشی و اون جمع فقط فحش و ناسزا به رهبری بدن... به چه علت؟

به خاطر وضعیت بد اقتصادی... به خاطر مافیای قدرت... به خاطر وضعیت بد حجاب و...

توی اون جمع میشینی و تایید میکنی؟!!

مزاجت رو بهم نمیزنه حرفهاشون؟!!!

 

تایید میکنه حرفهام رو...

اما من همچنان از خواهر های همسرم خشم دارم و به وقتش برجکشون رو میارم پائین...

 

  • ن. .ا

درک متقابل مقوله ی عجیبی هست

کسی واقعا بخواد بهش ملتزم بشه حال و روز عجیبی پیدا میکنه... و غالبا  اکثر مومنین توفیق درک متقابل کامل رو پیدا نمیکنن... غیر مومنین که کلا هیچی...

درک متقابل اونجوری که حقش هست، فقط اولیای الهی از پسش برمیان...

در تعامل با یک شخص، وقتی هدف شنیدن طرف مقابل باشه، گام اول و مهم درک طرف مقابل هست... و اگر علاوه بر شنیدن طرف مقابل بنا باشه گفتگو هم برقرار بشه، اون درک طرف مقابل باید در رفتار ما هم نمود پیدا کنه...

یعنی طرف مقابل باید ببینه که درک شده...

در این صورت میتونید بخشی یا تمام قلبش رو هم بیارید پای گفتگو...

چقدر اهل درک متقابل هستیم؟!!

یکی از جایگاههایی که خدا درک مقابل رو به سعه وجودی شخص هبه میکنه، جایگاه ولایت هست...

یه نگاه به رابطه والدین با فرزندان بندازید...

دو فرزند کاملا متفاوت... اما والدین سعی میکنن هر دو فرزند رو درک کنن و بشنون...

اگر مرد در خانواده جایگاه ولایت داره... باید روی درک جنس زن کار کنه و حساس باشه...

ولایت در مسائل اجتماعی هم همینه... جوری که خیلی اوقات زیر مجموعه های ولایت در مقابل ولی خدا دچار ترک ادب میشن...

مثلا احتمال داره نظرشون رو به ولایت تحمیل کنن...

در باب مسائل اجتماعی ولایت مجالی دیگه میطله تا مفصل تر صحبت کنیم...

اما جدای از مسئله ولایت... چقدر اهل درک کردن طرف مقابلمون هستیم؟!

اگر نباشیم ولایت مداران خوبی هم نمیشیم...

از ما گفتن...

  • ن. .ا

خدایا

چقدر این بحث تاریخی که استاد شروع کردن حرف داره...

دوست دارم گاهی ، بعضی از بخش های جلسات رو اینجا بنویسم...

چقدر خوب از مباحث فلسفی و عرفانی به نهج رسیدیم و از نهج به تاریخ...

 

چقدر استاد دغدغه مند بودن بابت بابی که در آموزش پرورش باز شده...

کاش ما هم بتونیم مفید باشیم

  • ن. .ا

شاید همین چند خط در این صفحات مجازی...
بالا ببردمان
یا پائین بکشاندمان...
یادم نرود عالم محضر خداست...
.
.
.
اینجا کسی می نوشت که دوست داشت به چشم تو بیایید...

طبقه بندی موضوعی